Hussain Hasrat

به‌رغم سماجت و پايداري (اگر نه پيروزي) طالبان در ميدان جنگ و جابه‌جايي گسترده‌ی نيروهاي مرتبط به داعش در چندين ولايت، كمتر كسي است كه لحظه‌‌اي از هياهوي كابينه فارغ و به اين خطر به جِد فكر كند. روايت معمول و در عين حال مجعولِ امپراتوري‌شكن و بيگانه‌ستيز در افغانستان را به تكرار از زبان طالبان شنيده‌ايم. اين روايت مورد پسند طالبان و هواخواهان بسيارش را اگر در كنار چرخش گام به گام موضع و زبانِ ارگ نسبت به طالبان قرار دهيم، گپ خراب‌تر از دست‌پاچگي گروه‌هاي مجاهدين در نيمه‌ی دهه‌ي نود خواهد بود. تا اين دَم، طالبان نه تنها برنده‌ی جنگ در مقابلِ تمام طرف‌ها، كه پيروز سياست افغانستان نيز بوده است. با توجه به حمايت گسترده‌ی اجتماعي و تا حدي منطقه‌اي، طالبان خوش‌شانس‌ترين گروه تروريستي است كه حتا هماوردش چون دايه‌ی دل‌سوز تا حال از هيچ تلاشي براي سفيدكاري چهره‌‌ی اين گروه دريغ نكرده است. فقط كافي است به نمونه‌هاي ديگري كه دولت‌ها و گروه‌هاي تروريستي در برابرِ هم قرار داشتند، نگاه كنيم كه سرانجام اين گروه‌ها به كجا كشيد. مثال دَم دستش همين مبارزه‌ی آشتي‌ناپذيرِ نزديك به هفت دهه‌اي دولت سريلانكا در مقابل گروه تأميل است.

خلاصه، وقتي روايتِ افغانِ امپراتوري‌شكن، حمايت گسترده‌ی اجتماعي، دل‌سوزي منظم دم‌ودستگاه ارگ به اشكال مختلف از طالبان، بي‌تفاوتي مردم نسبت به خشونت اين گروه و پارچه پارچه كردن نيروي مخالف طالبان را كنار هم مي‌گذاريم، يكي‌- دوسال آينده تكه‌‌ي سرنوشت‌ساز منازعه‌ی افغانستان شمرده مي‌شود. ديده شود كه نيمه‌ی دهه‌ي نود شمسي چيزي شبيه اواسطِ نود ميلادي خواهد بود يا گشايشي براي گذار ساختاري از بحران و منازعه‌ی ديرپايِ افغانستان به‌وجود خواهد آمد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *