Photo: Social Media

شب تاریک و بیم موج (۵۱)؛ جمع‌کردن دختران از سرک‌ها

(سفیدپوشان و روزهای سیاه غرب کابل)

از چند روز به این‌سو نیروهای امر به معروف طالبان دختران جوان و نوجوان را از جاده‌های غرب کابل جمع و به زور به موترهای‌شان بالا می‌کنند. شاهدان زیادی بازداشت‌کردن دختران قدونیم‌قد از سوی سفیدپوشان طالبان در غرب کابل را دیده‌اند.

منابع به روزنامه‌ اطلاعات روز می‌گویند که سفیدپوشان و گاهی هم لباس‌شخصی‌های طالبان دخترانی را زیر نظر می‌گیرند، بی‌خبر آنان را دنبال می‌کنند و همین که در دکانی، کوچه‌ای، جایی ایستاد شدند، ناگهان و بدون این‌که دختران بدانند چرا، لت‌وکوب و بازداشت می‌کنند.

در یازدهم جدی امسال سه سفیدپوش طالبان دو دختر نوجوان را از ساحات برچی سنتر غرب کابل همین که در دکانی برای خرید داخل شده، گرفته و بدون هیچ حرف و حدیثی همان‌جا داخل دکان چند شلاق زده‌اند. سپس این دخترانی از همه‌جا بی‌خبر را که در این شهر پر از غم قرار بوده برای یک لحظه دل‌خوشی‌شان لواشکی، ساجقی، چیزی بخرند، دستان‌شان را بسته و با خود برده‌اند.

در دوازدهم جدی فرهاد (مستعار) که ناوقت عصر از سالن ورزشی به‌سوی خانه می‌آمده است به چشم خودش دیده که در ساحات پل‌خشک غرب کابل (مشخصا ساحات روبه‌روی حوض کابل-استانبول) سفیدپوشان طالبان یک موتری به قول او، «هایلکس دراز» را کنار جاده ایستاد کرده بوده و دنبال گرفتاری دختران بوده‌اند. او می‌گوید: «شلوغ زیاد بود و مردم هم جمع شده بودند. یک موتر مدل‌جدیدی که شبیه هایلکس ولی درازتر بود را کنار جاده ایستاد کرده و چند دختر جوان و نوجوان را هم به آن بالا کرده بودند. یک سفیدپوش ریش‌دراز شکم‌بزرگ میان‌سال دستور می‌داد که کدام دختران را بگیرند، سه نفر در سرک دنبال گرفتاری دختران بودند و دو نفر مسلح هم داخل موتر مسئول نگهداری دختران بودند. مردم جمع بودند و طالبان تهدید می‌کردند که اگر زودتر پراکنده نشوند شلیک می‌کنند.»

گفته می‌شوند که طالبان این دختران را به حوزه انتقال می‌دهند و آن‌جا سه چهار روزی نگهداری می‌کنند. منتظر هستند که فامیل و خانواده‌ی دختران بیایند و آنان را ضمانت کنند. ادعای طالبان این است که دختران بی‌حجاب‌ اند و باید اصلاح شوند. ضمانتی که از خانواده‌ی آنان می‌گیرند برای این است که بار بعدی راحت‌تر و بدون این‌که خانواده‌ها زبان باز کنند، دلیلی برای زندان و شکنجه و به زعم خودشان اصلاح بیشتر آنان داشته باشند. اگر خانواده‌ها ضمانت کنند برای یکی دو بار دختران را آزاد می‌کنند. اگر خانواده‌ی کسی نباشند یا ضامنی پیدا نشوند یا هم کار به بازداشت بار سوم و چهارم بکشند، دیگر از حوزه به زندان انتقال می‌دهند و آینده، نامعلوم می‌شود.

برای دختران درست مانند کسانی که مدام در تاریکی شلاق خورده‌اند، کوچه و آموزشگاه و شهر و بازارِ تحت حاکمیت طالبان وحشتناک شده‌اند. گویا آنان کورمال کورمال در تاریکی‌ای می‌چرخند که هر طرف رو بگردانند سیلی می‌خورند.

به خصوص در این اواخر وحشت چند برابر شده است. یکی از دختران که نخواست نامش نوشته شود گفت که دیروز پس از آن‌که از خانه بیرون و در راه آموزشگاه انلگیسی خبر شده که دوستش به‌خاطر «لب‌سرینگ پر رنگ» از سوی امر به معروف طالبان بازداشت شده، از ترس چندبار خانه رفته و چندبار تا نصف راه به‌سوی آموزشگاه آمده است. «کار به این باریکی کشیده. به لب‌های مان خیره می‌شوند و اگر دید که سرخی‌اش بیشتر است بازداشت می‌کنند. خانواده‌ی ما را گرو می‌گیرند و بعد خانه‌جنگی شروع می‌شود. فشار از بالا است و در پایین‌ترین طبقه این ما هستیم که به‌خاطر لب‌های سرخ‌مان هم که شده لِه می‌شویم.»

او افزود: «من و تمام دخترانی که من با آنان در ارتباطم، دچار یک تجدید وحشت شده‌ایم. حالا که فامیل ما پیش طالب ضمانت حجاب و رنگ لب ما است، نه تنها از بیرون که از خانه هم می‌ترسیم. گویا در این خرابه‌شهری که در قعر تاریکی سقوط کرده و از میان دود و خاک و خرابی صدای ما به هیچ‌جایی نمی‌رسد، فقط ما زیر ذره‌بین رفته‌ایم و در خانه نیز جای امنی برای زندگی نداریم.» نزدیک به سه سال است که برای دختران کار نبود، تحصیل نبود، بیم ازدواج اجباری بود، نگرانی از پیری زودرس و از افسردگی و از ازدست‌دادن تروتازگی بود، بیم خرج و مخارج بود، بیم بی‌سوادی بود، رنج عقب‌ماندگی بود، دریغ زندگی و ازدست‌رفتن جوانی بود، حالا ترس از خرید لواشک و ساجق و گشت‌وگذار گروهی و خنده و بی‌ماسکی و رژ لب هم تجدید شده است.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *