کمترین سود را از تجزیهی افغانستان هزارهها میبرند و بیشترین ضرر را هم. اگر تجزیه در افغانستان به آنگونه که در چک و سلواکیا اتفاق افتاد، ممکن میبود، میشد تجزیهطلبی را توجیه کرد. اما در تجزیهی افغانستان تجربهی جدایی پاکستان از هند با دشمنی دیرپا اتفاق خواهد افتاد. رای نیاوردن نامزدوزیران هزاره بزرگترین درد این قوم نیست که به محض آن، در برابر پرچمی گستاخی کنیم که زیر آن همین اکنون جوانان هزاره علیه طالب و داعش میجنگند.
نمیدانم پشت این غوغای غیرمسئولانه چه کسانی ایستادهاند، ولی چنین سروصداها به صورت قطعی نه به سود هزارههاست و نه به سود حل مسأله در جغرافیای امروزی افغانستان. بلی، بیعدالتی، تبعیض و تعصب علیه هندوها، سیکها، هزارهها، ترکمنها، ازبکها و… بیشتر است. اما هزارهها هم خرد و هم توانایی این را دارند که با تبعیض و تعصب و بیعدالتی مبارزه کنند (و در این مبارزه تنها نیستند). این کار را پیش از این هم کردهاند و پس از این هم میتوانند.
پ.ن.
مرا به پیوستن به چنین جریانها دعوت نکنید.