Kawa Jobran

جوان‌تر بودیم و گمان می‌بردیم که نسل گذشته جز شرم‌ساری و رخوت چیزی برای ما باقی نگذاشته‌اند. مقداری تاریخِ تراشیده؛ مشتی مباهاتِ بلاهت‌بار برای جغرافیای خیالی‌ و جهلی مقدس که پهنای آن خردورزی‌ و ژرفنایش کشف و شهود می‌نمود؛ همه‌ی هست و بود انسان این سرزمین را ساخته است. گذر سال‌ها اما نشان داد؛ این رخوت و شرم‌ساری خود میراثی درازدامن است که نسل پیشین از آن گزیری نداشته. نسل پیش اگر فکر تک‌بعدی و ایدیولوژیک داشت؛ اما صلیب تغییر را نیز بر شانه‌هایش حمل می‌کرد. عزمی استوار برای دگرگون کردن داشت. بخت با ما یار بود که تکه تکه و پاره پاره، اسباب آگاهی را بر مغزهای کوچک‌مان تعبیه کردیم؛ اما بویی از جسارت اخلاقی و مسئولیت تاریخی به دماغ‌مان نخورد که نخورد. ما در پیش‌گاه امروز، مسئولیم و بدهکار. سکوت در برابر وضعیت، مجالی ا‌ست برای استمرار همان رخوت و شرم‌ساریِ آبایی که زنجیری ا‌ست بر دست‌ و‌ پای انسان این سرزمین. بلاخره نسلی باید یخ این خراب‌آباد را بشکند و آن را برای دنیایی شدن و تنفسی انسانی آماده سازد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *