Asad Buda

تکه‌ی از یک یادداشتِ خیلی قدیمی

ناسيوناليسمِ افغاني، به جايِ آن‌که پايه‌هايش را بر بنياد شهر و مدنيت استوار سازد و انسانِ مدني را به عنوان تيپِ ايده‌آل دنيايِ خود معرفي کند، خیمه در صحرا زد، به شترچراني روي آورد و در علف‌زارها و مراتع، فرهنگ و تاریخ را شکار کرد و خورد و آدمی درو کرد. تاریخ‌نگاران به جاي مراجعه به اسناد و پرداختن به تجربه‌یِ تاریخی، در آسمانِ دشت و صحرا ستاره مي‌شدند و دخترانِ خوابيده در غژدي را از آسمان‌های دور تماشا مي‌کردند. خیال‌بافی‌های خامِ ناسیونالیست‌های افغانی در تاریخ ناسیونالیسم سابقه ندارد. شوق عجیبی به امور کاذب و خیالی دارند. زنانِ واقعی را از جامعه تبعيد کرد و سنگِ گور و نشانِ تبعيدِ آنان، ملاليِ جعليِ است که هرگز واقعيتِ تاريخي ندارد‌ و در وصف و فضيلتِ اين دخترکِ ساختگي، لندي‌ها سرود و چکامه‌ها نوشت.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *