وقتی دختری راضی نیست، از سوی خانواده به پسری «داده» میشود و اگر مقاومت کرد (و به ویژه با دیگری که دوست داشت ناگزیر به فرار شد)، «فاحشه» خوانده میشود. آیا اعضای آن خانواده میدانند که آن «شوهردادن» بدون رضایت دختر هم «مردهگاوی» هست؟ فقط خواندن متن عربی و غیرعربی «نکاح» کافی نیست که این دختر برای آن پسر به اصطلاح «حلال» شود، بل چنین اقدامی نوعی «دلالی آیینی» است… به جای سنگسار کردن آن دختر و پسر باید این جمعیت «مردهگاو» چشم وا کنند و خود را ببینند چه کار میکنند… دختر نه ساله را به مرد چهل ساله میدهند و دفزنان و کفزنان او را زیر پای یک مرد میاندازند و خوش هم هستند که «نکاح» بسته شده است و اشکالی ندارد و نمیدانند که «دلال» هستند و «تنفروشی» کردهاند.
خواهش میکنم در برابر این برخوردها کم از کم در دایرهی خانوادگی خود بایستیم و بگذاریم دلها به هم برسند و اگر مشورتی داریم، در گفتوگو با طرفها در میان بگذاریم، نه با خشونت. نگذاریم نسلهای بعد از ما مثل بیشتر نسل ما با قربانی شدن مادران به دنیا آیند… نسلی که نتیجهی «تجاوز قانونی» پدران بر مادران باشد…
این «آخندک»هایی که به عادیترین دستور اسلام که نظافت است، عمل نمیکنند و اگر «نمازخوان» نمیبودند، حتا «کون» و «دست و رو و پای» خود را نمیشستند، تا کی باید در بارهی زندگی مردم تصمیم بگیرند؟
مگر « نکاح» واقعی چیزی جز «ایجاب و قبول» دو طرف است که این دکانداران دین میخواهند تکلیف «فلان» مردم را هم روشن کنند؟