تکفیر و تحقیر و تحریم

روایت زندگی دادستان اسماعیلی‌مذهب هزاره‌تبار در حاکمیت طالبان

کانتینر فرسوده و زنگ‌زده روی سنگ‌ریزه‌ها، انبار سردخانه‌ی آیسکریم در ساحه‌ی «کرکر» شهر پلخمری بغلان، کارجای امام‌علی پیمود است. پیمود که تا یک روز قبل از تسلط طالبان، آمر دادستانی‌ ولسوالی شیبر بامیان بود، نگهبان این انبار است. می‌گوید به‌خاطر وابستگی مذهبی به فرقه‌ی اسماعیلیه، طالبان او را «غیرمسلمان» خوانده و از کار در ادارات و مؤسسات محروم کرده‌اند. او تنها دادستان اسماعیلی‌مذهب در حکومت پیشین در بامیان بود.

او در اعتراض به محرومیت از حق کار، در ریاست نظارت و تعقیب فرامین و احکام نخست‌وزیری این گروه شکایت کرده است. در نهایت، اما این توصیه‌ی لفظی در ریاست نظارت و تعقیب فرامین و احکام این گروه ناامیدش کرده است: «برای هزاره‌های اسماعیلیه جایی در امارت اسلامی وجود ندارد.» گرچند طالبان به‌گونه‌ی رسمی در مورد پیروان فرقه‌ی اسماعیلیه چیزی نگفته، اما به‌صورت هدفمند اقداماتی را برای تغییر مذهب آنان عملی کرده‌اند؛ جماعت‌خانه‌های اسماعیلیان را به مسجد مطابق به شرایط و معیارهای اهل سنت تبدیل می‌کنند و به کودکان‌شان، هم به‌ اجبار فقه حنفی را آموزش می‌دهند. در چند مورد نیز ویدیوهایی از مراسم گرویدن پیروان شیعه‌ی اسماعیلیه، از جمله در ولسوالی اشکاشم بدخشان و تاله‌وبرفک بغلان منتشر شده است. در این مراسم‌ها، طالبان کلمه‌ی «شهادت» را بر زبان این افراد جاری می‌کنند. چنین مراسم‌هایی برای گرویدن غیرمسلمان به اسلام برگزار می‌شود و برای تغییر مذاهب اسلام به یک‌دیگر بی‌پیشینه است.

محرومیت از کار

در اواخر ماه قوس ۱۴۰۰ هنگامی که دادستان‌های جمهوریت در دادستانی‌های تحت کنترل طالبان اجازه‌ی کار یافتند، امام‌علی پیمود از بغلان به بامیان می‌رود. تا آن زمان، تمامی دادستان‌های حکومت پیشین در ولایت‌ها در دادستانی‌های استیناف حاضری می‌دادند. پیمود وقتی به دادستانی استیناف بامیان می‌رسد، نیروهای طالبان مانع از ورود او به دادستانی می‌شوند. بهانه می‌آورند که برای راه‌دادن او به داخل، ابتدا از مولوی رفیع‌الله، رییس دادستانی این گروه در بامیان باید اجازه بگیرند. رفیع‌الله حنفی‌مذهب، عضو طالبان و از غندک بامیان است. تنها با تأیید او، دادستان‌ها می‌توانستند حاضری‌شان را امضا کنند و وارد ساختمان دادستانی استیناف شوند.

فرد مسلح طالبان اسم، موقف و محل وظیفه‌ی پیمود را می‌گیرد، به داخل می‌رود و هنگامی که برمی‌گردد، می‌گوید مولوی رفیع‌الله در دفترش نیست و باید تا آمدن او منتظر بماند. پیمود سه ساعت را روی پا در هوای سرد در ورودی دادستانی‌ استیناف بامیان معطل می‌ماند. در این مدت، چند بار حضورش را با پرسش از برگشت مولوی رفیع‌الله خاطرنشان می‌کند، اما هر بار فرد مسلح طالبان پاسخ می‌دهد که هنوز نیامده است. حوالی چاشت روز، فردی از داخل می‌آید و با گرفتن نام کامل و مشخصات امام‌علی پیمود، می‌گوید که مولوی رفیع‌الله به او اجازه‌ی برگشت به کار را نداده است. «درخواست کردم [که] می‌روم داخل با مولوی [رفیع‌الله] صحبت می‌کنم. گفت نمی‌خواهد مرا ببیند.» در مدتی که پیمود انتظار اجازه‌ی رییس دادستانی طالبان را می‌کشد، دادستان‌های دیگر نیز حاضری‌شان را امضا و به دادستانی استیناف می‌روند. «همه در مقابل چشمانم حاضری را امضا کردند. هیچ‌کسی دیگر را منتظر نگه نداشتند. یکی از همکاران نزدیکم وقتی آمد و گفت چرا منتظرم، در پاسخ گفتم [که مرا] داخل نمی‌ماند. متعجب شد. از ترس نگفت بروم و هم نتوانست بگوید با او داخل بروم. حتا همدردی و تعارف نتوانست.»

در پی آن، پیمود دست به دامن آشنایان و متنفذان محلی در غندک، همزادگاهان مولوی رفیع‌الله می‌شود. از آنان دو مورد را درخواست می‌کند؛ نخست این‌که او را به‌کار بگمارد و دوم این‌که اگر به کار نمی‌گمارد، علت آن را بگوید. مولوی رفیع‌الله درخواست متنفذان غندک را مبنی بر به‌کارگماشتن امام‌علی پیمود رد می‌کند و می‌گوید: «کارمندان نظام باید مسلمان باشند.» متنفذان غندک پس از این دیدار به پیمود می‌گویند که دنبال کار و شغل دیگری باشد. آنان اما از نقل مستقیم پیام مولوی رفیع‌الله خودداری می‌کنند. به‌گفته‌ی پیمود، این افراد «جرأت بیان مستقیم» پیام این عضو طالبان را نداشته‌اند.

در ماه دلو ۱۴۰۰، دادستانی استیناف طالبان در بامیان فهرستی از شهرت کارمندان حاضر و غیرحاضر را ترتیب و به دادستانی کل این گروه می‌فرستد. در این فهرست، امام‌علی پیمود شامل غیرحاضران است و مطابق آن، از کار برکنار می‌شود. ریاست استخدام و سوانح طالبان در حوت ۱۴۰۰، عبدالحمید، آمر پیشین دادستانی تعقیبی استیناف امنیت عامه‌ی دادستانی بامیان را به‌جای او تعیین می‌کند.

فهرست غیرحاضران و حاضران کارمندان دادستانی در بامیان. منبع: اطلاعات روز

شکایات با فرجام ناامیدی

پیمود در پی برکناری‌اش از آمریت دادستانی شیبر، در اواخر ماه حوت ۱۴۰۰ به دادستانی کل گروه طالبان شکایت می‌کند. او در عریضه‌ی خود، خواستار تقرر دوباره و پرداخت معاش هفت‌ماهه‌اش می‌شود. دادستانی کل طالبان در آن هنگام به ریاست‌های استخدام و منابع بشری و مالی و اداری این اداره دستور می‌دهد تا به «مشکل [او] رسیدگی» کند. پیمود هنگامی که عریضه‌ی خود را به ریاست منابع بشری و مالی و اداری می‌برد، از او درخواست می‌شود تا سوانح خود را ارائه کند. در سوانح، هویت مذهبی و قومی کارمندان ذکر شده است. فرد مسئول طالبان در این ریاست وقتی که سوانح پیمود را می‌بیند، روی یک برگه‌ی سفید، چیزی را یادداشت می‌کند و عریضه و سوانح او را کنار دستش، روی میز می‌گذارد.

این فرد پس از آن‌که عرایض تقرر سایر مراجعان را امضا می‌کند، عریضه‌ی پیمود را در دست می‌گیرد و می‌گوید منتظر تشکیلات سال ۱۴۰۲ بنشیند. «من اعتراض کردم. او (فرد مسئول) فارسی نمی‌فهمید. یکی از کارمندان سابقه را که می‌شناختم، موضوع را برایش مطرح کردم و رفت در نزد او، درخواست مرا مطرح کرد، اما این فرد قبول نکرد و گفت منتظر [شمولیت در] تشکیلات سال بعدی (۱۴۰۲) باشم.» پیمود کوتاه نمی‌آید. از اداره‌ی دادستانی کل طالبان در وزارت امر به معروف و نهی از منکر و سمع شکایات این گروه شکایت می‌کند. این وزارت عریضه‌ی او را نمی‌پذیرد و برایش می‌گوید که برای رسیدگی به شکایتش به دفتر نخست‌وزیری طالبان مراجعه کند.

امام‌علی پیمود مطابق وعده‌ی دادستانی کل طالبان، یک سال را انتظار می‌کشد. در این مدت عریضه‌ی او در این اداره معلق می‌ماند. در پنجم دلو ۱۴۰۱، او دوباره عریضه می‌دهد و خواستار پی‌گیری درخواست خود می‌شود. این بار دادستانی کل طالبان عریضه‌ی او را به کمیته‌ای که برای رسیدگی به عرایض دادستان‌ها ایجاد شده بود، می‌سپارد. در کمیته، دوباره از امام‌علی پیمود سوانح خواسته می‌شود. اعضای کمیته وقتی که سوانح او را می‌بینند، رسیدگی به درخواستش را به فردای آن روز موکول می‌کنند. اما یک دادستان دیگر که همزمان با پیمود برای تقرر دوباره‌اش عریضه می‌کند، خواست او پذیرفته می‌شود. پیمود فردای آن روز به دادستانی کل می‌رود و اعضای کمیته به او می‌گویند که پس از رسیدگی به شکایتش، او را از طریق تلفن مطلع می‌کنند.

عریضه‌های پیمود به دادستانی کل طالبان

با سپری‌شدن دو ماه از مراجعه به دادستانی کل طالبان، پیمود هیچ تماسی از این اداره دریافت نمی‌کند. او این بار از برخورد تبعیض‌آمیز دادستانی طالبان با پیروان فرقه‌ی اسماعیلیه در دفتر نخست‌وزیری این گروه شکایت می‌کند. در بخشی از شکایت‌نامه‌ی خود می‌نویسد: «جبرا، ظلما و عنفا از وظیفه به‌دلیل تعلقم به مذهب شیعه‌ی اسماعیلی منفک شده‌ام… پس از گذشت بیش از یک سال سرگردانی و عدم تعیین سرنوشت به این باور رسیده‌ام که اداره‌ی شما (طالبان) به اسماعیلیان اجازه‌ی کار در ادارات دولتی را نمی‌دهد.» امام‌علی پیمود می‌افزاید که این متن را از سر ناگزیری نوشته و خطر هر نوع برخورد خشن طالبان را به جان گرفته است. «دوستانم اصرار کردند عریضه را با این محتوا ننویسم. گفتم از [تحمل و دیدن] این بی‌حرمتی و سیاه‌روزی، پوسیدن در زندان طالبان راحت‌تر است.» دفتر نخست‌وزیری طالبان نسخه‌های شناس‌نامه، کارت هویت و متباقی اسناد او را نیز ضمیمه‌ی عریضه تحویل می‌گیرد. به پیمود می‌گوید که برگردد و منتظر تماس این اداره باشد.

عریضه‌ی پیمود به دفتر نخست‌وزیری طالبان

او پس از گذشت یک هفته، از دفتر نخست‌وزیری طالبان تماس دریافت می‌کند. فرد مسئول از پشت خط تلفن شماره‌ی مکتوب را می‌خواند و به پیمود می‌گوید که شکایتش به ریاست عمومی نظارت و تعقیب فرامین و احکام (دادستانی کل) این گروه راجع شده است. او در پلخمری بود و فورا از پلخمری به کابل می‌آید. در کابل، این مکتوب را در ریاست منابع بشری و مالی و اداری ریاست عمومی نظارت و تعقیب فرامین و احکام طالبان می‌یابد. از آن‌جا، مکتوب به دادستانی این گروه در بامیان راجع می‌شود. در بامیان دوباره از او درخواست ارائه‌ی سوانح می‌شود. هنگامی که سوانح خود را ارائه می‌کند، مکتوبش دوباره به کابل راجع می‌شود. در کابل، در بخش تفتیش ریاست عمومی نظارت و تعقیب فرامین یک مسئول ارشد طالبان به امام‌علی پیمود توصیه می‌کند که برود و شغل آزاد برای خودش دست‌وپا کند. وقتی که پیمود توضیح می‌خواهد، این مسئول طالبان پاسخ می‌دهد: «لوی ریاست (ریاست عمومی نظارت و تعقیب فرامین) تنها فرامین را تعقیب می‌کند و کسی که فرامین را تعقیب می‌کند، باید مسلمان باشد.» او می‌افزاید که طالبان اسماعیلیان را مسلمان نمی‌دانند.

به‌دنبال آن پیمود حدود چهار ماه را در مؤسسه‌ی برابری برای صلح و انکشاف (ای‌پی‌دی‌او) کار کرد. در این مؤسسه نیز بست او به‌ دستور وزارت اقتصاد طالبان تنقیض و خودش از کار بیکار شد. مسئولان این مؤسسه دلیل تنقیض بست او را بیان دیدگاهی با محتوای برخورد تبعیض‌آمیز طالبان در پای نوشته‌ی ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی این گروه در ایکس خوانده است. پیمود در این دیدگاه می‌پرسد که چرا با او به‌حیث یک اسماعیلی‌مذهب برخورد تبعیض‌آمیز شده است.

تهدیدات

امام‌علی پیمود کار در دادستانی ابتدائیه‌ی شیبر را در میزان ۱۳۹۹ آغاز کرد. او از طریق آزمون رقابتی در دادستانی کل ابتدا به آمریت دادستانی ولسوالی خوست و فرنگ بغلان تعیین و سپس با سقوط این ولسوالی بدست طالبان، به ولسوالی شیبر تبدیل شد. قبل از آن هم به‌حیث وکیل مدافع در کابل و بغلان و همچنین ریاست عدلیه‌ی بغلان، کمیسیون انتخابات و اداره‌ی همکاری‌های بین‌المللی آلمان (جی‌آی‌زید) کار کرده است. در این مدت او گاهی برای رفع اتهام متهمان، پرونده‌ی دفاعیه تشکیل داده و گاهی هم در حملات نظامیان پیشین برای بازداشت متهمان تروریسم شرکت کرده است. پس از تسلط طالبان و رهایی مظنونان و مجرمان جرایم جنایی و تروریستی، چند بار مورد تهدید قرار گرفته است. در اوایل تسلط طالبان، افراد شاهین مسافر، فرمانده پیشین امنیه‌ی طالبان در بامیان برای بازداشت او به محل اقامتش یورش می‌برند. اما او قبل از رسیدن آنان، محل و خانه‌اش را ترک می‌کند. در پی آن، مولوی ولی، از فرماندهان ارشد طالبان در بامیان به او مستقیم تماس می‌گیرد و تهدید به گرفتاری و کشتن‌اش می‌کند. دلیل این دو مورد، شرکت پیمود در عملیات نظامیان پیشین برای بازداشت مولوی ولی و مولوی نظرمحمد، پدر مولوی ولی در روستای «محمدکیچه»‌ی شیبر بوده است. مولوی نظرمحمد در این عملیات بازداشت می‌شود و مولوی ولی فرار می‌کند.

امام‌علی پیمود در دفتر کارش در شیبر. عکس: ارسالی به اطلاعات روز

در یک مورد، وقتی که پیمود برای تقرری مجدد خود به دادستانی استیناف طالبان در بامیان می‌رود، مورد بازپرس یک عضو محافظتی این دادستانی قرار می‌گیرد. برایش می‌گوید که در محکومیت او به‌عنوان «دزد» در زمان جمهوریت سهیم بوده و باید پاسخ پس دهد. «گفت حالی داخل برو، بیرون شدی حرف می‌زنیم.» پیمود از داخل دادستانی به یکی از متنفذان بامیان از طریق تلفن پیام می‌دهد که او را بیرون بکشد. این متنفذ به دادستانی می‌آید و پیمود را با خود از دادستانی استیناف بیرون می‌کند. عضو طالبان بعدها چند بار به پیمود تماس می‌گیرد و از او نشانی محل زندگی‌اش را می‌پرسد.

همچنین در اواسط ماه جوزای ۱۴۰۱ پیمود با یکی از دوستانش کنار رودخانه در «پارک قهوه‌خانه»ی شهر پلخمری نشسته بودند. دو مرد که صورت خود را با شال پوشانده بودند، در هنگام گذر، پیمود را با لگد می‌زنند و به داخل دریا می‌اندازند. پیمود در آب می‌افتد و دوستش با یکی از مهاجمان گلاویز می‌شود. هنگامی که پیمود از آب بیرون می‌شود، این مهاجم را می‌شناسد. پیمود وکیل همسر او از طرف مؤسسه‌ی جی‌آی‌زید بوده است. این خانم قربانی خشونت خانوادگی بود و جی‌آی‌زید در دادگاه حمایت حقوقی مجانی برای او فراهم کرده بود.

فقر

پیمود با درآمد از فعالیت‌های خود در نهادها و ادارات، چرخ زندگی خود را عیار کرده بود. سقوط افغانستان بدست طالبان همه‌ چیز را برای امام‌علی پیمود دگرگون کرد. سال‌ها زحمت کشید، تلاش کرد تا توانست به جایگاه خوب اجتماعی و موقعیت خوب شغلی دست یابد؛ اما به‌گفته‌ی خودش، با تسلط طالبان همه را به‌دلیل هویت‌های قومی و مذهبی خود از دست داده است. «به‌خاطر این‌که اسماعیلی‌مذهب هستم، غیرمسلمان محسوب می‌شویم. از این‌که هزاره هستم، فرصت‌ها از ما گرفته می‌شود. [لذا] هم تکفیر شده‌ایم و هم مورد تبعیض قرار گرفته‌ایم. هر دو مورد به حقارت و فقر انجامیده است.»

پیمود یک ماه قبل از سقوط جمهوریت ازدواج می‌کند و یک روز قبل از تسلط طالبان به کارش برمی‌گردد. برای تأمین هزینه‌ی مراسم عروسی خود، مجبور به گرفتن قرض از نزدیکانش می‌شود. از این‌که در جایگاه و موقف خوب کار می‌کرد و از عهده‌ی زندگی خود برمی‌آمد، نزد آشنایان اعتبار داشت. همه به او کمک می‌کند. اما هنگامی که جمهوریت سقوط می‌کند، او بیکار می‌شود و نمی‌تواند قرض‌ها را تأمین کند. «یکی از سخت‌ترین مشکلاتم این بود که قرض دوستانم را پرداخت نتوانستم. هنوز پرداخت نکرده‌ام. بدتر این‌که آنان هم نیازمندی شدید به پول‌شان دارند. از عهده‌ام بر نمی‌آید تا پرداخت کنم.» طالبان معاش او را تا هنگام انفکاکش از وظیفه نیز پرداخت نکرده‌اند. دادخواهی او هم به‌جایی نرسید. باری هم ناداری او را در صف دریافت‌کنندگان کمک برنامه‌ جهانی غذا (دبلیواف‌پی) کشانده است. «با صد توهین و تحقیر نیروهای طالبان یک بوجی آرد و یک پیپ روغن گرفتم… مشکل فقر شدیدا دامنگیر من است.»

اکنون او در شهر پلخمری به‌حیث نگهبان در انبار سردخانه‌ی یک شرکت آیسکریم‌فروشی کار می‌کند. می‌گوید مزد کارش کفاف زندگی او را نمی‌دهد، اما بخشی از دست‌تنگی‌هایش را رفع می‌کند. «مشکل من ناتوانایی‌ام نیست. مشکل من تبعیض است. به‌خاطر هویتم، فرصت‌ها را از من گرفته و با فقر و حقارت در تلاش اند تا هویتم را بگیرند. این مورد برای همه‌ی ما اسماعیلیه‌ها و هزاره‌ها است. می‌بینید که در این عصر و زمان چه‌ها نمی‌کشیم…!»