«معلمی که عزیز است»
«معلم عزیز» واقعا چنین است. معلم است و عزیز است. از وقتی اورا میشناسم، معلم بوده است. از همان سالهایی که با سقوط طالبان، درهای مکاتب باز شده بودند و او با جمع کوچکی، در جایی که آن زمان شهر کابل تمام میشد (پل خشک) معرفت را تهداب گذاشتند. معرفت پیش از آن در پشاور تأسیس شده بود.
از آن پس، معلم عزیز، با آنکه هرازگاهی با سیاستمداران دمخور شد و در زمانههایی چون دوران انتخابات اول دوم و سوم ریاست جمهوری و نیز پارلمانی، تبدیل به کنشگر سیاسی میشد؛ اما پس از فرونشینی غایله، به معرفت باز میگشت و «رویش» میشد.
رویش را در روزهایی دیدهام که لبانش از سرما کبود بوده و صدایش میلرزیده؛ اما در کلاسهای سرد معرفت… در کورسهای زمستانی درس میداده است.
در معرفت جوانههای بسیاری به ثمر نشست… از دختران و پسران. که باسوادند، نه فقط سیاهیخوان و این بخش داستان مستقیما به معلم عزیز و فهم او از دانستن و مکتب و مدرسه و آگاهی و معرفت مرتبط است.
«عزیز رویش» کمک کرد تا فضای معرفتی مکتب معرفت، رویاننده باشد و بالنده و پویا و هوای معرفت پَردِه و پروازبخش.
«رویش» توانایی عجیبی در خلق انگیزه دارد و قدرت بیمانندی در جلب همکاری.
سالهایی که من عضو شورای سرپرستی معرفت بودم (این شورا متشکل از چند نمایندهی مجلس، چند دانشآموز و معلمان بود و نقش مشورتی داشت و کار داوطلبانه و غیرانتفاعی بود) در آنجا بهوضوح دیدم که «رویش» دانهای را که بکارد، به ثمر نیز مینشاند.
یک نمونهاش هم اینکه پرسید، چطور کنیم که نوشتن دانشآموزان خوب شود؟ بعد از بحث، نتیجه این شد یک جریدهی دیواری ایجاد شود که فقط نوشتههای با معیارهای بلندتر را چاپ کند. اسمش شد «آیینهی معرفت». پارسال وقتی رفتم، آیینهی معرفت مجلهی ماهانه شده بود که منظم چاپ میشد و در کنار آن رادیو معرفت نیز فعال شده بود.
از این نمونهها بسیار اند که نشان دهند، این «معلم» فقط «عزیز» نیست؛ «رویش» هم هست.
سال 2009 بود یا سال 2010، جمعی از شاگردان معرفت برای سفر دو هفتهای به آمریکا رفتند و از آنجا برای سایت فارسی بیبیسی مطلب مینوشتند: «از کابل تا واشنگتن، فرصتی برای دوستی». همین چند نوشتهی کوتاه نشان داد که شاگردان معرفت، چه چشم تیزبینی برای دیدن دارند.
با «معلم عزیز رویش» در سالهایی که از آشنایی ما میگذرد، رفاقت پر فراز و نشیبی داشتم. قلم صریح، زبان رک و گاهی بیحوصلگی و شتاب او و مهمتر از همه، پرکاری و خستگیناپذیری او، گاهی رفاقت را دشوار میکند، کما اینکه بار خود او را در معرض نقدهای تند منصفانه و اغلب غیرمنصفانهی دیگران نیز قرار داد.
اما از حق که نگذریم، از بنیانگذاران «نقد صریح» در افغانستان پس از طالبان هم خود او بود.
اما همهی کسانی که در این سالها له یا علیه رویش نوشتند و گفتند و خواندند، در یک مسئله توافق نظر داشتند. در اینکه «رویش» معلم عزیزی است و باید «معلم» بماند و در معرفت باشد و آهنگ رویش نسلی را زنده و پرتحرک نگهدارد. سرانجام چنین شد و حالا این معلم «عزیز» در یک رقابت جهانی، نمایندهی افغانستان است. در ردهی ده بهترین از همه پهنهی گیتی.
امیدوارم او در این رقابت اول شود و افغانستان برندهی رقابت آموزش و پرورش شود. اما حتا اگر نبرد، حتا اگر این مسابقه نمیبود، برای من «رویش»، «معلم» و «عزیز» بوده است و خواهد بود.