بازتاب غربت و مهاجرت و همچنین دغدغههای اجتماعی، درونمایهی اصلی بیشتر شعرهایی بود که شاعران افغانستانی و ایرانی در هفتمین جشنوارهی بینالمللی شعر صلصال خواندند. این شاعران از کشورهای مختلف اروپایی به دعوت این جشنواره به شهر اوپسالا سویدن آمده بودند. این جشنواره همانند دورههای قبلیاش از سوی اتحادیه صلصال در تاریخ ۱۹ جوزا در اوپسالا برگزار و با استقبال علاقهمندان زبان و ادبیات فارسی روبهرو شد.
برگزاری هفت دوره از این جشنواره که ا کنون به یکی از رویدادهای شناختهشدهی برونمرزی قلمرو زبان فارسی تبدیل شده، کوششی برای رونق شعر و ادبیات مهاجرت افغانستان و زبان فارسی در کشورهای اروپایی و فرصتی است برای تبادل ادبیات فارسی و آنچه که در ادبیات روز جهان میگذرد. امری که ضیا قاسمی، شاعر و نویسندهی مقیم سویدن و دبیر این جشنواره نیز بر آن تأکید کرد و انگیزهی برگزاری این جشنواره را احتیاج اهالی ادبیات به زنده نگه داشتن فرهنگ و زبان مادری در محیط مهاجرت و اشتیاق به زیبایی شعر دانست. علی رضایی، مدیر اتحادیه صلصال نیز با اشاره به فرصتی که این جشنواره برای همنشینی شاعران مهاجر فارسیزبان ایجاد میکند، دیدار اهالی زبان و ادبیات فارسی در خارج از مرزهای آن و تبادل تجربههای آفرینشهای ادبی را یکی از اهداف برگزاری جشنواره عنوان کرد. همچون دورههای گذشتهی جشنواره، کتاب دورهی هفتم در اختیار شاعران شرکتکننده قرار گرفت. در این کتاب که از طرف اتحادیه صلصال منتشر میشود، اشعار به دو زبان فارسی و سویدنی آمده است.
در جشنوارهی هفتم، پانزده شاعر افغانستانی و ایرانی از سراسر اروپا و دو شاعر از کشور سویدن شرکت داشتند و تازهترین اشعار خود را خواندند و هنرمند توانا، حمید سخیزاده به اجرای آهنگ پرداخت. درحالیکه شاعران فارسیزبان بیشتر به مضامین اجتماعی و غربت در شعرهایشان پرداخته بودند، شاعران سویدنی مهمان جشنواره از طبیعت و مضامینی با پسزمینههای فلسفی خواندند که تفاوت فضای شعری دو زبان از نکات قابل توجه جشنواره بود.
رامین مظهر، شاعر افغانستانی مقیم فرانسه که اشعاری با موضوع اجتماعی و عاشقانه خواند، چنین اتفاقات ادبی را تلاشی برای روشن نگه داشتن چراغ فرهنگ و تجدید پیمان با آزادی بیان دانست. او گفت در شرایطی که تسلیمدهی افغانستان به طالبان چون سونامی ویرانگری انجمنهای ادبی را فروپاشاند، محدودیتهای گستردهای برای ناشران ایجاد و شاعران را درگیر رنج زندان، شکنجه و سانسور جانکاه و چالشهای مهاجرت کرد، هر خلقت و آفرینش ادبی و هنری مبارزه با این سلطه است. عاطفه اسدی، شاعر و منتقد ایرانی نیز که از آلمان مهمان جشنواره بود، ادبیات فارسی را پناهگاهی برای فارسیزبانانی دانست که هر کدام به دلیلی از وطن دور هستند.
زلما بهادر، شاعر اهل بلوچستان ایران و مقیم اتریش، در میان استقبال حاضران از محرومیت همیشگی مردم بلوچ خواند: «…ﺍﻣﺸﺐ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻠﻮﭺ ﺭﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ/ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﭼﻪ ﻗﺪﺭ ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺗروﺭﯾﺴﺖ ﭘﺎﮐﺴﺘﺎﻧﯽ/ﯾﺎ هر آوارهی دیگری/ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ/ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍﻡ ﻣﯽﮔﻔﺘﻢ/اﯾﺮﺍﻧﯽام/ﻣﻦ ﺩﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺳﺒﺰ ﺭﺍ/ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽﮐﺸﻢ/…» صادق دهقان نیز از درد و رنج مردم هزاره خواند: «…مرا با چه به یاد میآوری همسایه؟/با زولانههایی بسته بر پای زندگیام در راه دارالسلطنهی کابل با کلهمنارهایی سربلند از نیاکانم در یاغستان هزاره/با کنیزکان دستچین به غارترفته از قوم باغی من/یا کشتزاران خداداد پامال اشتران و مردمانی بیجا؟/به نام دیگرم بخوان مرا/که زجر است/…»
هدا خموش، شاعر و فعال حقوق زنان افغانستانی مقیم ناروی با در دست داشتن پلاکاردی دربارهی به رسمتشناختن تبعیض جنسیتی در افغانستان با تأکید بر حقوق زنان این کشور گفت: «ما باید جهان را قناعت بدهیم که طالب حقیقت ما نیست، طالب مال ما نیست، طالب برادر ما نیست و طالب کسی است که ما نمیخواهیم.» و نیز از رنج زنان افغانستان خواند: «…هر شب/فکر میکنم/به زن قندوزی مهاجر/که مدام سرفه میکرد/هر شب با رفتن پسر دوازدهسالهاش به مرز/و هر صبح/به پیراهن ژولیدهی همسرش/اتو میکشید/میشست/میشست/و میشست/لکهی اندوه را/از دامن جنگ/…»
در پایان جشنواره، در یک نشست جنبی، مهمانان جشنواره با «آن لینده»، سیاستمدار فعال و وزیر خارجهی سابق سویدن دیدار کردند و از دغدغههایشان نسبت به اوضاع حقوق بشری و بهخصوص حقوق زنان و انسداد فضای فرهنگی در افغانستان صحبت کردند. خانم لینده گفت که مشکلات ناشی از جنگ چهلسالهی افغانستان را درک میکند و همیشه نسبت به آن حساس بوده است.