شعبه‌های نامعلوم!

من یک‌بار نوشته بودم که برای 31 مسافر ربوده‌شده هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. دلیلش را هم نوشته بودم. دلیل حرفم این بود که حتا آقای سرور دانش از این مسئله خبر شده و بیانیه صادر کرده بود. حالا به‌شدت پشیمانم. هم از شما معذرت می‌خواهم، هم از آقای دانش! اول زمزمه بود که افراد منسوب به داعش این مسافران را از موتر پایین کرده و به مکانی نامعلوم برده است. بعدها ثابت شد که نخیر! نه داعش است نه خاک، خدا می‌داند که کی‌ها هستند. خوب از این حرف‌ها بگذریم.

اگر متوجه شده باشید، ما سال‌هاست با حیف‌ومیل میلیون یا بهتر است میلیاردها دالر بگویم، مواجه هستیم. این‌ها چه‌گونه حیف‌ومیل می‌شوند؟ جواب این سوال، دقیقاً در متن قضیه‌‌ی ربودن 31 مسافر هزاره قرار دارد. می‌گویید چطور؟ ما یعنی مردم، دولت، نهادهای مدنی، اربابان سیاسی، پفیوزان اجتماعی، همه و همه خبر داریم که 31 مسافر را در ولایت قلات که مرکزش عبارت از زابل باشد، از موتر پایین کرده به مکان نامعلوم بردند. این خبر، خیلی زود به گوش مقام‌های مرکزی و مقام‌های محلی ولایت زابل، ببخشید ولایت قلات، رسید. گفته می‌شود که نیروهای اردوی ملی در چندصد متری این رخداد، خبر شدند، ولی هیچ‌کاری نکردند. چرا؟ چون نیروهای مستقر اردوی ملی در ولایت‌ها و مسیرهای شاه‌راه‌ها و گدا‌راه‌ها، همه تابع دستور اند. هیچ‌کاری را بدون دریافت دستور اجرا نمی‌کنند. هرچند دست‌وپای و سر و کول این نیروهای اردوی ملی مستقر در چندصد متری این رویداد درد نکند؛ به خاطری‌ که به مقام‌های بالاتر از خود گزارش کرده بودند؛ اما این مقام‌های بالابالای وزارت دفاع ملی است که مسئول اند.

چون دولت هیچ‌کار فوری نکرد و هیچ دستور فوری‌ای صادر نکرد. ربایند‌گان هم بی‌طاقت شدند و اسیران خویش را به جای نامعلوم بردند. جای نامعلوم در افغانستان به جایی گفته می‌شود که معلوم نیست کجاست و کسی حق ندارد در مورد آن از حکومت و دولت چیزی بپرسد. حالا که خوب دقت می‌کنم، متوجه می‌شوم که چرا میلیون‌ها دالر کمک‌شده به مردم و دولت افغانستان گم شده؟ تمام اداره‌ها، حتماً یک شعبه به نام شعبه‌ی نامعلوم دارد که ربایند‌گان پول، دالرها را ربوده و به آن شعبه انتقال می‌دهد و هیچ‌کسی هم طبق توافقات قبلی، حق ندارد به آن سرک بکشد یا بو ببرد. این شعبه، شاید در کمتر اداره‌ی دولتی باشد که وجود ندارد. اگر اداره‌ا‌ی فاقد این شعبه باشد، مثل عدد 39 نزد امرا و رییس‌های سایر اداره‌ها، شاید اداره‌ی نحس محسوب شود و هیچ‌کسی حاضر نباشد با آن‌ها سلام و کلام داشته باشد. گفته می‌شود، روز یک‌شنبه سال قبل، یکی از رییس‌های یک اداره‌ی ملی از کارش استعفا کرد. از وی پرسیدند که چرا استعفا کردی، در حالی ‌که به شعبه‌ی نامعلوم هم دست‌رسی داشتی؟ گفت، از فلان اداره مکتوبی آمده بود و من طبق سفارش‌های فلانی و قانون مجبور بودم به آن اداره بروم. حال آن‌که من روز تحلیف نزد رییس بزرگ، به جای قسم خدمت به مردم، قسم خوردم که در زندگی به این اداره‌ی لعنتی نروم و با هیچ یک از کارمندانش ارتباط نگیرم. اما حالا که مجبورم به آن‌جا بروم، این مجبوریت را قبول نمی‌کنم و راحت استعفا می‌کنم.

حالا اگر شنیدید که جنرال رازق با آن‌که شعار (تا که اسرا را آزاد نکرده‌ام، به قندهار برنخواهم گشت) را داده و فعلاً یک هفته می‌شود در قندهار مصروف تدارک جشن نوروز است، اصلاً تعجب نکنید. جنرال رازق هم مثل بقیه‌ی دولت‌مردان حق دارد که به جای نامعلومی نرود. یا اگر شنیدید که امنیت ملی از کشته‌شدن هفتاد نفر از ربایندگان تا حالا طی عملیات نظامی ویژه خبر می‌دهد، کمی‌ دچار تعارض باور شوید. این برای سلامتی قلب‌تان مفید خواهد بود. چون ممکن است فردا یا چند روز بعد از این خبر، همان آدم‌هایی که در فهرست کشته‌‌شد‌‌گان امنیت ملی آمده، زنده زنده ویدیوی خویش را در یوتیوب آپلود کنند و ما هم هیچ‌کاری جز تماشا نتوانیم.

در ضمن، اگر شنیدید که وزارت دفاع ملی از ناروی به خاطر رهایی اسیران مظلوم یک بسته‌ی 100 میلیون کرونی دریافت کرده و فرماندهان ارشد این وزارت رفته که ساحه را از نزدیک بررسی کند، باور کنید. حتماً دریافت کرده، ولی این‌جا لازم‌التردید می‌افتد که هیچ فرمانده ارشدی به ساحه نرفته، هیچ سروی‌ای برای رهایی یا عملیات نظامی، صورت نگرفته، ممکن است با هلی‌کوپتر به زابل بروند؛ اما به مکان نامعلوم، هرگز!

حالا فهمیدید که چرا وقتی میلیون‌ها دالر مثل سگ از خزانه‌های دولتی گم می‌شوند، هیچ‌کس خبر ندارد که کجاست و در چه حال است؟ من امیدوارم فهمیده باشید. اگر این حکومت وحدت ملی که هیچ معلوم نیست هدف‌شان از حکومت چیست و چه را می‌خواهند ثابت کنند، توانست این 31 مسافر منتقل‌شده به مکان نامعلوم که عبارت از ولایت قلات و ارزگان باشد را پیدا کنند، من قول می‌دهم که دزدان دالرهای میلیونی را که هرکدام در کابل در یک خانه‌ی نامعلوم زندگی می‌کنند، نیز پیدا کنند. حالا فقط دعا کنید که این حکومت به جای یک شعبه‌ی نامعلوم در هر اداره، در پی ایجاد شعبه‌های نامعلوم در هر اداره نباشند، هرچند قراین چنین نشان می‌دهند. کشوری که امنیت ملی‌اش ادعای رخنه در دم و دستگاه کشورهای دیگر را دارد، چطور است که در کشور خودش، هنوز هم مکان‌های نامعلوم وجود دارند؟ مگر این‌که در کدام صفحه‌ی قانون اساسی آمده باشد که این‌جا، شهر خربوزه است. (باور کنید معنای شهر خربوزه را درست نمی‌فهمم، البته منظور من از معنا، همان تفسیر این جمله‌ی آهنین میوه‌ی و حیوانی است).

شما را به خدای همان 31 مسافر می‌سپارم!