خبر دارید کجا روانیم؟

اینجا افغانستان است. افغانستان، کشوریست که مردم آن سربلند، غیور، شریف، نجیب، شهید پرور، مومن، مسلمان، باهم برادر و برابر، عزت‌مند، قهرمان و … تشریف دارند. البته من به عنوان یک فرد از مجموع مردم افغانستان، هیچ شکی در این مورد ندارم. من نجابت مردم را از خون سیزده مسافری که در میدان وردگ به قتل رسیدند، فهمیدم، حالا هم ایمانم به نجابت مردم این مرز و بوم، صدبرابر هم شده. من شرافت مردم افغانستان را با ورق زدن صفحات اسارت آن 30 مسافر هزاره دریافتم که تاهنوز در بند اسارت اند. من سربلندی مردم افغانستان را جسد سوخته‌ای فرخنده حاصل کردم. من عزت مردم را از سکوت شان در برابر این همه جنایت فهمیدم. من برادری و برابری مردم را از جنگ برای چوکی وزارت فهمیدم. من قهرمانی مردم افغانستان را از دشمنی دیرینه‌ی شان می‌فهمم.

به راستی این‌جا چه خبر است؟ ما قرار است به کجا برویم؟ در پی بدست آوردن چه چیزی هستیم که ارزش این همه نابسامانی را داشته باشد؟ از دولت‌مردان گرفته تا شهروندان، همه در برابر این همه نابسامانی، مسئولیم. وقتی دختری روز روشن، در برابر نیروهای پولیس کشته و آتش زده می‌شود، وقتی هر روز مسافرهای این کشور، از اتوبوس پایین و به گلوله بسته می‌شوند، وقتی اسارت هیچ خطری را برای حکومت و مردم بازگو نمی‌کند، وقتی ملای مسجد بر دختر 13 ساله تجاوز می‌کند، وقتی شوهری اعضای بدن همسرش را می‌برد، وقتی خانمی گردن شوهرش را قطع می‌کند، وقتی کابل‌بانک سقوط می‌کند، وقتی اکثریت مردم بیکار می‌شود، مسئولیت ما چیست؟

جواب این سوال بماند برای سال‌های بعد. فعلاً برای جواب ارایه کردن زود است. از من دلیل نپرسید، دلیلش واضح است. من به جای دلیل چند افسانه‌ی کوتاه خدمت شما ارایه می‌کنم، امیدوارم اشیای توجه تان نشکند.

1- کمیسیون ویژه رسیدگی به خاکستر فرخنده اعلام کرد که ما برای ادای دین خویش نسبت به این فاجعه، تصمیم داریم خرس باغ وحش را در شهر رها کنیم و به جای آن چند مقام دولتی را داخل قفس بیاندازیم. هرچند مقامات دولتی که همیشه از روی احساسات و طبع شاعرانگی خویش سخن می‌گویند، اما این‌بار موضع متفاوتی در برابر این پیشنهاد گرفته اند. یکی از آن‌ها گفته که قبول! اما یک شرط دارم. شرط من این است که مردم از من راضی شوند و معاشی را که قبلاً به من می‌دادند، بازهم به من بدهند. دیگه گور پدر هرچه مسئله و نکته و باریکی و اخلاق و وجدان است.

2- در مورد تعویذنویسان شنیده اید؟ عده‌ای به صورت رسمی مامور شده که بساط این جماعت خرفت و پلید را از سطح شهر کابل جمع کنند. یکی از تعویذنویسان که از سراسر وجود مبارکش غیر چرک چیزی دیگری فوران نمی‌کرد، به رادیو آزاری گفت: هاهاهاهاهاهاهاها… همین آدم‌های که گفته می‌شود برای بسته کردن کار و کسب ما مامور شده، خود شان سابق تعویذنویسی داشت. او علاوه کرد که من شخصاً شاگرد فلانی گکش بودم. او گفت اگر تعویذنویسی بد است، این جماعت نیک تا حالا کدام گوری گم بود. وی گفت اگر دولت توجهی در این زمینه نکند، آن‌ها جوازهای را که قبلاً دریافت کرده اند را خواهند سوختاند و از این به بعد، بخت هیچ دختری را باز نخواهند کرد و هیچ دعای برای خانم‌های که مشکل باردار شدن را دارد، نخواهند خواند.

3- در همین حال، اشرف غنی و عبدالله به مردم امریکا گفت که ما به مالیه شما نیاز داریم. مالیه از شما، مصرفش از ما! ما حین برگشت چندین کمیسیون دیگر برای قدردانی از مالیه‌دهی شما ایجاد خواهیم کرد. گفته می‌شود که یکی از امریکایی‌ها به زبان پشتو از اشرف غنی پرسید که چرا مردم افغانستان مالیه نمی‌دهند؟ اشرف غنی گفت که مردم غیور و دلیر افغانستان کی کار دارد، کی درآمد دارد که مالیه آن‌ را پرداخت کند؟ سپس او رو به طرف عبدالله عبدالله نمود و یک هه‌هه‌هه‌هه‌هه نمود و خلاص!

4- شورای امنیت ملی افغانستان عزمش را جزم کرده، اما معلوم نیست برای چه کاری.

5- یکی از مولوی‌های صاحب اعتبار که هم ایاز است و هم نیازی، گفته بود که اگر دولت قاتلین فرخنده را دستگیر کند، با خیزش مردمی مواجه خواهد شد. سازمان تفسیر بیانیه‌ها این سخن او را چنین تفسیر می‌کند: بدون شک! هرکسی که علیه باورهای کور مردم بایستد، چه دولت باشد چه غیر دولت، با ایاز نیازی‌های افغانستان مواجه خواهد شد. این سازمان علاوه کرده که شما به نستوه نادری نگاه کنید، ایشان که بر همگان معلوم است چه شخصیتی والایی دارد، از ملا نیازی حمایت کرده و گفته تو تنها نیستی! برو هر چیزی که دلت خواست بگو و بخور، ما هم کنارت می‌ایستیم، می‌گوییم و می‌خوریم.

6- حقوق بشر افغانستان در حالی که قتل و سوزاندن فرخنده را محکوم می‌کند و قتل 13 مسافر در میدان وردگ را به شدیدترین نوع آن محکوم می‌نماید، حکومت را مورد انتقاد قرار داده است. این حقوق بشر علاوه کرده که حکومت از بس ضعیف است، هیچ کاری غیر از محکوم کردن ندارد. وی سند آورده که یکی از مقامات محلی میدان وردگ بعد از کشتن 13 مسافر به دست افراد ناشناس، گفته که (تروریستان یک بار دیگر چهره‌ی منفور خود را به جهانیان نشان داد)، این یعنی چه؟ آن‌ها می‌آیند راحت حمله‌ی مسافرین را توقف می‌دهند، مسافرین را رگبار می‌کنند اما این حکومت فقط می‌تواند بگوید که آن‌ها چهره‌ی منفور خویش را به جهانیان نشان داد.

7- یک شرکت آمریکایی موفق شده فلم چگونگی به آتش کشیدن یک انسان در افغانستان را روی پرده‌ای سینما ببرد. موضوع این فلم، روایت تلخ برداشت‌های سست و بی‌بنیاد مردم از حکایت‌های دینی مبلغان مذهبی را نشان می‌دهد. این فلم نشان می‌دهد که مردم افغانستان نه تنها از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ضعیف و بی‌چاره اند که از لحاظ باورهای دینی-مذهبی نیز قابل ترحم اند. یعنی وضع خطرناکی داریم، وقتی با یک شایعه حاضر می‌شویم انسانی را بکشیم و جسدش را به آتش بکشیم.