رسم و رواج‌های بد در میان حاکمان افغان

یادداشت روز

رهبر طالبان به ماموران خود دستور داده است که «رسم و رواجهای بد»ی را که در شریعت جواز ندارند پیدا کنند. حتما می‌خواهد حکم توقف یا ممنوعیت این رسم و رواج‌ها را صادر کند.

جناب امیر طبعا اجازه نخواهد داد که این تفتیش و تشخیص به بارگاه خود ایشان هم برسد. وقتی گفته می‌شود که رسم و رواج‌های بد مشخص شوند، منظور حتما رسم و رواج‌های شایع در میان «رعیت» است. از آنجا که ماموران و محتسبان امارت رسم و رواج‌های رعایا را پیدا خواهند کرد، لازم است که بعضی افراد سری به حاکمان نیز بزنند و ببینند که آیا میان حاکمان نیز کدام رسم و رواج بد شایع هست یا نه. ما شماری از رسم و رواج‌ها و عادت‌های بد در میان حاکمان افغان را یافتیم که نمی‌دانیم در شریعت جواز دارند یا نه، اما در ترازوی عقلانیت و اخلاق خیلی سخیف و ویرانگر هستند:

خادم در گفتار و فرعون در کردار

حاکمان افغان، به استثنای امیرالمومنین، وقتی سخن از خدمت به خلق می‌گویند آدم فکر می‌کند که خادمان راستین ملت همین‌هایند که جز دلسوزی به حال مردم کار دیگری بلد نیستند. اما در مقام عمل، از بس که جفاپیشه و خاین و ضدمردم‌اند، فرعون هم در برابرشان کم می‌آورد. این رسم زشتِ دورنگی در میان حاکمان افغان قاعده‌ی سیاست افغانی بوده است. شاید خوانندگان بپرسند که چرا امیرالمومنین در فهرست حاکمان خودخداپندار شامل نشده است. پاسخ این است که ایشان مکررا گفته‌اند که هیچ کس حق ندارد دیدگاه‌ها و سیاست‌های ایشان را نقد کند (مقام معصومیت). به نظر امیر، اطاعت بی‌چون‌وچرا از وی واجب است. به همین دلیل ما نیز از ایشان انتقاد نخواهیم کرد، چون ممکن است ندانسته به وادی کفر و ارتداد وارد شویم.

چهره‌ی خود را از مردم پنهان کردن

یکی دیگر از رسم و رواج‌های بد حاکمان افغان این است که اجازه نمی‌دهند مردم چهره‌ی‌شان را ببینند، تا آنجا که بعضی گمان می‌کنند فلان حاکم اساسا وجود خارجی ندارد. طبعا مردم خداجوی کشور ملاحظات این حاکمان (از جمله فشار آی‌اس‌آی) را درک می‌کنند؛ اما کاش حاکمان افغان این رسم ناپسند را کنار بگذارند و از پس پرده‌ی غیب برون آیند و خودشان را به مردم مشتاق افغانستان نشان دهند. ناگفته پیداست که امیرِ فعلی مومنان این مشکل را ندارد و اگر انتقادی هست متوجه حاکمان دیگری است که روی نهان می‌کنند و پشت به مردم خطابه ایراد می‌کنند.

انسانیت‌زدایی از زنان

حاکمان افغان، به استثنای امیر مومنان، تا به قدرت می‌رسند، نخستین اقدام‌شان محبوس ساختن زنان و دختران است. به این هم اکتفا نمی‌کنند؛ حتا صدای زنان را «عورت» می‌خوانند. وقتی هم که زنان شکایت و اعتراض کنند که چرا به آنان حق تحصیل و کار و آزادی‌های مدنی داده نمی‌شود، حاکمان افغانستان (که جناب امیر یکی از آن‌ها نیست) با شدت و خشونت به این اعتراض‌ها پاسخ می‌دهند. بعضی از علما، که تا دم تحریر همین نوشته زنده‌اند، روایتی از پیامبر نقل می‌کنند که طلب علم بر زن و مرد واجب است. اما حاکمان افغان می‌گویند آن حضرت فکرش نبوده، شما غالمغال نکن. البته حاکم افغان فعلی این سرزمین، امیرالمومنین، از جمله‌ی این حاکمان نیست. ایشان از همان ابتدای جلوس بر مسند حاکمیت بیشترین تلاش را برای احقاق حقوق حقه‌ی زنان افغانستان انجام داده است.

انحصار قدرت در قبیله‌ی خود

حاکمان افغان معمولا چیزی به نام «فراگیر بودن حکومت» را از بُن قبول ندارند. اصل همین است که تا کسی قدرت را به چنگ آورد، اکثر یا تمام موقعیت‌های کلیدی در ساختار قدرت را به اعضای قبیله‌ی خود «ببخشد» و دیگران را با ارعاب، خشونت، نیرنگ یا هر وسیله‌ی ممکن دیگر از قدرت دور نگه دارد. البته این مورد هم مطلقا در باره‌ی امیرالمومنین صدق نمی‌کند. ایشان بارها تاکید کرده که اگر لازم شود -که ان‌شاءالله نمی‌شود- افراد متقی از اقوام یا قبایل دیگر را نیز در حکومت خود شامل خواهد کرد. فعلا، در میانه‌ی کارزار حقانی‌زدایی، فرصت تشکیل حکومت فراگیر نیست.

پناه دادن به تروریست‌ها

از رسم و رواج‌های حقیقا زشت در میان حاکمان افغان یکی دیگر همین پناه دادن به تروریست‌های محلی و بین‌المللی است. البته کسی را یارای آن نیست که حتا این کار را هم از نظر شرعی غیرمجاز بداند. شرع در این مورد طرفدار حاکمان افغانستان است؛ مشکل این است که تروریست‌ها خیلی مضر هستند. امیر المومنین در این زمینه نظر واضحی دارد و آن این است که تروریسم و انتحار و کشتن بی‌گناهان، همین طور پناه دادن به تروریستان، در حکومت او مطلقا ممنوع است. در زمان حاکمان دیگر افغانستان گاه اسامه بن لادن در افغانستان منزل می‌انداخت و گاه ایمن الظواهری، فرد شماره یک القاعده، در شیرپور کابل زندگی می‌کرد. اما در زمان امیر دامن همه‌ی این رسم و رواج‌های بد (گیرم از نظر شرعی مجاز) از افغانستان جمع شد.

بستن مراکز علمی و آموزشی

تقریبا همه‌ی حاکمان افغان، به استثنای امیرالمومنین، شب که به قدرت می‌رسند، سر صبح در اولین اقدام جاهلانه‌ی خود مراکز علمی و آموزشی را یکی پی دیگری می‌بندند و مضامین علمی را از نصاب تحصیلی مکاتب و دانشگاه‌ها حذف می‌کنند. این رسم و رواج مزخرف و ویرانگری است. خوشبختانه، امیرالمومنین که سر کار آمد، فرمان داد که این رسم و رواج بد متوقف شود. وی در یکی از سخنرانی‌های معروف خود گفت: «کشوری که در آن علم و دانش سرکوب شود، به قعر عقب‌ماندگی سقوط خواهد کرد.» او به پیروان و ماموران خود دستور داد که حتا اگر لازم شود سربازان طالبان گرسنه بمانند، بمانند، اما مراکز علمی به هر قیمتی باید باز نگه داشته شوند.

بردن مملکت به چهارده قرن قبل

حاکمان افغان بدون استثناء، البته به استثنای امیرالمومنین، این رسم زشتِ عقب بردن مملکت به چهارده قرن قبل را یکی پی دیگری احیاء و تقویت می‌کنند. به مردم افغانستان، در دوره‌های گوناگون و از جمله در قرن بیست‌ویکم، می‌گویند که از نظر فکر و فرهنگ و اعتقاد و سبک زندگی به هزار و چهار صد سال قبل برگردند. می‌گویند ما وظیفه داریم که به دوره‌ی ظلمت برگردیم. امیرالمومنین در این مورد هم نگاه انتقادی شجاعانه‌ای دارد و معتقد است که بازگشت به چهارده قرن قبل نه ممکن است و نه مطلوب. به نظر او حکومت باید به باورها و اندیشه‌ها و سبک زندگی مردم کاری نداشته باشد و مواضع خود را بر مردم تحمیل نکند.