تاروپود رنگین رویاهای از دست رفته

زندگی دختران قالین‌باف و خیاط بلخ در سایه‌ی طالبان

در میان چرخ‌های‌ خیاطی‌ و نخ‌های قالین، دختران و زنانی مشغول به کار هستند که زندگی‌شان زیر سایه محدودیت‌های طالبان به تاریکی کشیده شده است. با وجود تلاش برای یادگیری مهارت‌های جدید در کارگاه‌های قالین‌بافی و خیاطی، ترس از بیکاری و خانه‌نشینی پس از پایان دوره‌های آموزشی، بر آینده‌ی نامعلوم آنان سایه افکنده است. این گزارش پاره‌ای از زندگی زنانی است که می‌کوشند در نخ و نقش قالین راهی برای فرار از حصار خانه‌نشینی پیدا کنند.

در گوشه‌ی یک کارگاه قالین‌بافی در بلخ، میان رنگ‌های زنده‌ی نخ‌ها و ابزار ساده‌ای که روح زندگی را به تاروپود قالین می‌دمند، یاسمین مشغول کار است. دستانش با دقت گره‌ها را می‌بندند، گویی هر گره داستانی از مبارزه، اندوه و امید را روایت می‌کند. اما نگاه غم‌زده‌ی این دختر ۲۵ ساله، فراتر از این محیط ساده، به آینده‌ی مبهم دوخته شده است.

یاسمین که زمانی دانشجوی سال دوم حقوق و علوم سیاسی در یکی از دانشگاه‌های بلخ بود، پس از ممنوعیت تحصیل زنان توسط طالبان، تمام رویاهایش را بربادرفته دید. او در گفت‌وگو با اطلاعات روز، روزی را که این ممنوعیت اعلام شد، «بدترین روز زندگی‌اش» توصیف می‌کند؛ «حس درد شدید و غم عمیقی داشتم. درک این‌که ما از حقوق اسلامی و انسانی خود محروم می‌شویم، برای من که فکر می‌کردم طالبان تغییر کرده‌اند، واقعا دشوار بود. اما این ظلمی بود که طالبان از ما دریغ نکردند.»

زنان در حال کار کردن روی قالین در بلخ/ اطلاعات روز

بازگشت به زندگی در میان نخ‌ها و قلاب‌ها

پس از محرومیت از تحصیل، یاسمین تصمیم گرفت برای رهایی از اندوه و استرس، به کارگاه قالین‌بافی بپیوندد. او در ابتدا با این کار غریبه بود، اما توانست به ‌سرعت خود را با شرایط وفق دهد و حالا پس از دو سال، قالین‌بافی به بخشی از زندگی‌اش تبدیل شده است.

یاسمین توضیح می‌دهد: «می‌دانستم گزینه‌ی دیگری ندارم. اگر این کار را شروع نمی‌کردم، ناچار بودم خانه‌نشین شوم و این برای من غیرقابل تحمل بود. به همین دلیل تلاش کردم با شور و علاقه به قالین‌بافی ادامه بدهم.»

اما حالا که دوره‌ی آموزشی یاسمین در این کارگاه رو به پایان است، نگرانی‌های جدیدی بر او سایه افکنده‌ است. او می‌گوید: «پس از تمام شدن این دوره، یا باید دوباره خانه‌نشین شوم یا برای ادامه‌ی کار، یک کارگاه قالین‌بافی شخصی راه‌اندازی کنم. اما برای این کار نیاز به حمایت مالی دارم که من و خانواده‌ام توان تأمین آن را نداریم.»

یاسمین تنها نان‌آور خانواده‌ای است که پدر و برادرانش پس از بازگشت طالبان به قدرت، شغل خود را از دست داده‌اند. این وضعیت او را ناچار کرده است که بار اقتصادی خانواده را به دوش بکشد.

او با صدای غم‌انگیزی می‌گوید: «حس مسئولیت‌پذیری من هر روز عذاب وجدان به همراه دارد. خانواده حق دارند که از من انتظار کمک داشته باشند، اما اگر پس از دو سال دوباره خانه‌نشین شوم، این برای ما دختران مانند مرگ تدریجی است.»

زنان و دانش‌آموزان محروم از تحصیل در کارگاه قالین‌بافی/ اطلاعات روز

یاسمین می‌گوید که قالین‌بافی نتوانسته است او را از اندوه و نگرانی‌های زندگی آزاد کند؛ «فکر می‌کردم قالین‌بافی می‌تواند درد مرا تا حدی درمان کند، اما چنین نشد. حالا فقط دو گزینه دارم: یا باید خانه‌نشین شوم یا معجزه‌ای رخ دهد و بتوانم کارگاه خودم را بسازم.»

روایت یاسمین، داستان هزاران زن این کشور است که در سایه محدودیت‌های طالبان، با محرومیت و ناامیدی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. او می‌گوید: «دختران و زنان افغانستان که در ۲۰ سال گذشته دست‌آوردهای بزرگی داشتند، اکنون با بی‌سرنوشتی واقعی روبه‌رو شده‌اند. این وضعیت واقعا دشوار و غیرقابل تحمل است.»

تار و سوزن

در گوشه‌ی دیگر شهر مزار شریف، در میان صدای دائمی چرخ‌های خیاطی‌ و صدای سوزن‌هایی که بر پارچه فرود می‌آیند، دختر ۱۹ ساله‌ی به‌نام فرشته (اسم مستعار) توجه‌ام را جلب می‌کند. او که پشت میز کوچکی نشسته، برای لحظاتی از کار دست می‌کشد تا خستگی‌اش را رفع کند، اما به سرعت دوباره به دوختن ادامه می‌دهد. دستانش که از کار با تار و سوزن خراشیده و گاهی سوخته به نظر می‌رسند، گواه تلاش‌های او در مسیر یادگیری و ادامه‌ی زندگی است.

فرشته، دانش‌آموز سابق صنف دهم، از جمله دخترانی است که با بسته شدن دروازه‌های مکتب‌ها به‌روی دانش‌آموزان بالاتر از صنف ششم، مجبور شد رویای تحصیل را کنار بگذارد. او اکنون در کارگاه خیاطی به‌طور رایگان فعالیت می‌کند، اما چهره‌اش نشان می‌دهد که ناامیدی همچنان بر دوش او سنگینی می‌کند.

او  می‌گوید: «وقتی طالبان مکتب‌ها را بستند، تمام امیدهایم از بین رفت. فکر کردم شاید این کارگاه بتواند آینده‌ام را تغییر دهد، اما باز هم تاریکی است و تاریکی. هیچ امیدی ندارم که بعد از این‌جا بتوانم کاری کنم.»

یکی از کارگاه‌های خیاطی/ اطلاعات روز

فرشته دو ماه پیش یک دوره‌ی آموزشی خیاطی را با موفقیت به پایان رسانده و سند فراغت گرفته است. او در ابتدا تلاش کرد کارگاه کوچکی برای زنان محروم از تحصیل و کار ایجاد کند و به دیگران کمک کند مهارت‌هایی بیاموزند، اما این رویا هم در برابر دیوار بلند محدودیت‌ها متوقف شد.

او می‌گوید: « خیلی کوشش کردم از یگان نهاد بودجه بگیرم و کارگاه بسازم، اما باور کنید همه‌ی درها برای زنان بسته شده است. حالا مجبورم به این‌جا بیایم و فقط برای این‌که افسرده نشوم و بیمار نشوم، رایگان کار می‌کنم.»

فرشته و یاسمین از جمله‌ی هزاران دختری هستند که پس از تکمیل دوره‌های آموزشی خیاطی، قالین‌بافی یا صنایع دستی، با آینده‌ای نامعلوم روبه‌رو هستند. بیشتر آنان، پس از اتمام آموزش، به‌دلیل نبود فرصت شغلی یا حمایت مالی مجبور به خانه‌نشینی می‌شوند.

«دختران و زنان افغانستان که در این ۲۰ سال دست‌آوردهای بزرگی داشتند، حالا بی‌سرنوشتی به معنای واقعی را تجربه می‌کنند. این واقعا دشوارترین حالت است و غیرقابل تحمل!» یاسمین با این جمله‌ها، روایتی از امیدهای بربادرفته‌ی نسلی است که با هر دوخت، تلاش می‌کند سهمی از آینده‌ای روشن برای خود و دیگران ایجاد کند.