نور کمرنگی از تنها پنجرهی کوچک وارد سالن دارالحفاظ میشود؛ سالنی که دهها دختر جوان در آن مشغول یادگیری دروس دینی مانند قرآن، تجوید و فقه اسلامی هستند. پس از بسته شدن مکاتب دخترانه توسط طالبان، بسیاری از دختران در هرات ناگزیر شدهاند برای خروج از انزوای اجباری به دارالحفاظهای دینی روی بیاورند. این مراکز دینی در کنار تلقین آموزههای مذهبی، تغییرات عمدهای در پوشش و کدهای رفتاری این دختران ایجاد کردهاند و در مواردی موفق شدهاند نگرش این دختران به آموزش را به تعلیمات افراطی مذهبی متمایل کنند. این گزارش، روایتگر زندگی دخترانی است که از آموزش مدرن محروم شده و به مدارس دینی در هرات پناه بردهاند. یکی از این مدارس در گذری در شهر قدیم هرات واقع شده است.
مروه ۲۱ ساله یکی از این دختران است که روزگاری دانشجوی بااستعداد دانشکدهی طب دانشگاه هرات بود و رویای داکتر شدن را در سر داشت؛ اما بسته شدن دانشگاهها بهروی دختران زندگی او را به کلی دگرگون کرد. مروه که پس از این اتفاق دچار افسردگی شد، اکنون وقت خود را به حفظ قرآن و مطالعهی متون دینی میگذراند. آنچه در زندگی مروه، پس از رفتن به مدرسه برجسته است، تغییر نگاه او در مورد آموزش و اخلاق است. او حالا خود را در مسیر درستتری میبیند.
مروه با لباس سیاه و نقابی که چهرهاش را پنهان کرده، در گوشهای از دارالحفاظ نشسته است. قرآن در دستانش قرار دارد؛ «روز اول که به مدرسهی دینی آمدم، کمی بیحجابتر بودم. استاد هیچی نگفت، فقط به آرامی نصیحت کرد که یک تار موی ما را اگر کسی ببیند، انگار همهی وجود ما دیده شده است. آهستهآهسته قوانین را گفت و ما خودمان فهمیدیم. حالا نه تنها حجاب کامل داریم، بلکه هیچ وقت بدون نقاب بیرون نمیرویم. نمازهایمان قضا نمیشود و قرآن را مرتب میخوانیم.»
زندگی مروه کاملا تغییر کرده است. او که روزگاری با دوستانش به تفریح میپرداخت و لباسهای رنگارنگ میپوشید، حالا بیشتر وقت خود را به عبادت و مطالعات دینی اختصاص داده است. او حتا دیگران را نیز تشویق میکند تا مسیر او را دنبال کنند.
او میگوید: «آرزوی من این بود که داکتر شوم، اما حالا احساس میکنم در مسیر پربارتر گام برمیدارم. هر جا که میروم، به اطرافیانم توصیه میکنم که حجاب را رعایت کنند و کتابهای دینی بخوانند. فکر میکنم این بهترین راه برای دوری از انحراف و فساد است.»
تأثیر محیط جدید تنها به تغییرات ظاهری مروه ختم نمیشود. او حالا با شور و اشتیاق بیشتری دیگران را به رعایت اصول دینی دعوت میکند و حتا گاهی با فشار و اصرار به آنان یادآوری میکند که گناهان کوچک هم میتوانند به عواقب بزرگی منجر شوند.
بهگفتهی خودش، این تغییرات را مدیون آموزههای استادش است؛ «استاد ما همیشه میگوید که دین اسلام یعنی حجاب داشته باشی و حتا یک تار موی تو دیده نشود. او خودش هیچ وقت بینقاب بیرون نمیرود و ما را هم تشویق میکند که همین کار را کنیم.»
مدارس دینی هرات در میان دختران دیگر نیز تأثیرات مشابهی ایجاد کردهاند. عدهی زیادی از کسانی که در معرض تلقینات این مدارس قرار گرفتهاند، حالا به شکل سختگیرانهتر به آموزههای مذهبی پابند شدهاند. آنان زندگی اجتماعی پیشین خود را کنار گذاشته و حالا بیشتر وقتشان را به مطالعهی متون دینی و برگزاری جلسات دعا اختصاص میدهند.
![](https://www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2025/01/Taliban-and-Girls.jpg)
از کتاب مکتب به منظرهی مرگ
در کنار مروه، المیرا نشسته است. دختری با پوشش کاملا سیاه شامل چادر و نقاب، که تنها چشمانش از پشت نقاب دیده میشود؛ چشمانی که گاه به صفحات کتاب و گاه به افق خیره میشوند. المیرا با تمرکز بینظیر، در حال مطالعهی یکی از متون مذهبی با عنوان «منظرهی مرگ» است.
این کتاب که چاپ پاکستان است، از جمله متونی است که تأثیرات روانی عمیقی بر خوانندگانش میگذارد. محتوای کتاب اغلب افراد را از زندگی دلزده کرده و توجهشان را به مرگ و سرنوشت پس از آن معطوف میکند. برای المیرا، این کتاب نه تنها بخشی از برنامهی آموزشی مدرسه، بلکه بازتابی از نگرش تازهای است که در دارالحفاظ به او آموخته شده است؛ نگرشی که دنیا را موقت و ناچیز و زندگی پس از مرگ را غایت اصلی معرفی میکند.
المیرا، مانند بسیاری دیگر از دخترانی که به این مدارس روی آوردهاند، حالا با واقعیت متفاوتی از زندگی مواجه شده است؛ جایی که ایمان و تمرکز بر زندگی اخروی، بهجای آرزوهای فردی و دنیوی قرار گرفته است. این تغییر نگرش، بازتابی از محیط و آموزههای سختگیرانهای است که در این دارالحفاظها تدریس میشود.
المیرا میگوید: «در این مدرسه بیشتر وقتمان به خواندن قرآن، حدیث و فقه اسلامی میگذرد. استادان ما تأکید دارند که دین باید محور اصلی زندگیمان باشد. آنان میگویند حجاب فقط یک پوشش نیست، بلکه نشانهی ایمان و شخصیت ما است. ما را تشویق میکنند که دین را در همهی کارهایمان پیاده کنیم و همواره به یاد داشته باشیم که بهعنوان یک زن مسلمان، مسئولیت سنگینی داریم.»
حدود سه سال پیش، زمانی که المیرا در صنف هشتم مکتب بود، بسته شدن مکاتب بهروی دختران زندگی او را به کلی تغییر داد. او که عاشق درس خواندن و یادگیری علوم مختلف بود، با بسته شدن مکتبها دچار افسردگی و ناامیدی شد. یک سال بعد، خانوادهاش تصمیم گرفتند او را به مدرسهی دینی بفرستند؛ جایی که هنوز امکان آموزش برای دختران وجود داشت.
حالا المیرا نه تنها خودش را به آموزههای دینی پابند میداند، بلکه دیگران را نیز تشویق به انجام دستورهای دینی میکند. او میگوید: «من به دوستانم توصیه میکنم که حجاب را رعایت کنند و از گناه دوری کنند. دین به ما یاد داده است که چطور زندگیمان را پاک نگه داریم. حالا که اینجا درس میخوانم، احساس میکنم باید دیگران را هم راهنمایی کنم تا به ارزشهای اسلامی نزدیکتر شوند. وقتی کسی این ارزشها را نادیده میگیرد، وظیفهی خود میدانم که او را نصیحت کنم.»
![](https://www.etilaatroz.com/wp-content/uploads/2025/01/children-in-Taliban-school.jpg)
رشد مدارس دینی پس از سقوط جمهوریت
مروه و المیرا در دارالحفاظی درس میخوانند که در یکی از گذرهای شهر قدیم هرات واقع شده است. پس از سقوط جمهوریت، چندین دارالحفاظ کوچک و بزرگ در این منطقه تأسیس شدهاند که به آموزش قرآن و علوم دینی میپردازند. این مدارس، پناهگاهی برای دخترانی شدهاند که از تحصیل در مکاتب محروم شدهاند.
المیرا میگوید: «من قبلا دربارهی دین خیلی چیزها نمیدانستم، اما اینجا یاد گرفتم که چطور یک زندگی درست و خداپسندانه داشته باشم. حجابم را با افتخار میپوشم و به همهی دوستانم میگویم که این راه، بهترین راه است.»
تغییرات در رفتار و نگرش دختران در این مدارس، بهخصوص سختگیریهای بیشتر در رعایت اصول دینی، گاهی به نوعی قضاوتگری و عدم تحمل تفاوتها منجر شده است. الیمرا میگوید: «وقتی میبینم کسی به دین پابند نیست، نمیتوانم سکوت کنم. باید به او بگویم که اشتباه میکند. اگر همهی ما وظیفهیمان را انجام دهیم، جامعهی بهتری خواهیم داشت.»
حاجی عبدالرئوف (نام مستعار) وکیل گذر منطقهای است که این دارالحفاظ در آن موقعیت دارد. او دیدگاه مثبتی به گسترش فعالیت مدارس دینی در این منطقه دارد؛ «این دارالحفاظها برای ما یک نعمت بزرگ به شمار میآیند. همیشه آرزو داشتیم که فرزندانمان بتوانند قرآن و دین خود را یاد بگیرند و اکنون این امکان برای آنان فراهم شده است. جوانان و دختران زیادی از روستاهای اطراف به اینجا میآیند تا درس بخوانند و با اصول دین آشنا شوند.»
عبدالرئوف تأیید میکند که تعداد این مدارس در حال افزایش است و بیشتر این مدارس به پیشنهاد مردم محل در منطقه ایجاد شدهاند. او میگوید: «هر کمکی که از سوی نهادها برای ارتقای ظرفیت مردم صورت گیرد، ما تمام تلاش خود را بهکار میبریم تا این مدارس دینی راهاندازی شود. این مکانها تنها برای درس و آموزش نیستند؛ بلکه جایی برای آموزش اخلاق، ادب و ارزشهای اسلامی به کودکان هستند. استادان این دارالحفاظها نقش مهمی در تربیت دینی بچههای ما دارند و همیشه آنان را به حجاب، نماز و پرهیز از گناه تشویق میکنند.»
این دارالحفاظها معمولا در فضاهای کوچک خانهها یا اتاقهای ساده ساخته شدهاند و اغلب با کمکهای مردم محلی و خییران اداره میشوند. در هر دارالحفاظ، یک یا دو استاد دینی مسئولیت آموزش قرآن، حدیث و احکام اسلامی را بر عهده دارند. اما نگرانیهایی در مورد برخی آموزههای افراطی که ممکن است در این مدارس رواج یابد، وجود دارد. بهدلیل فضای محدود، بیشتر دانشآموزان به نوبت در جلسات مختلف شرکت میکنند.
با اینحال، نگرانیهایی در مورد محتوای آموزشی این دارالحفاظها وجود دارد. بسیاری از این مدارس، بهویژه مدارس دخترانه تحت تأثیر ایدئولوژیهای طالبان قرار دارند که در آنها اصول سختگیرانه و تندروانهی مذهبی آموزش داده میشود. این مدارس نه تنها از جوانان و بهویژه دختران میخواهند که اصول و دستورات خاصی را رعایت کنند، بلکه برخی از آنها به ترویج خشونت و افراطگرایی میپردازند.