وقتی درجهنمایِ «ترین» به دنبال یک صفت میآید، وضعیت میانه حذف میشود و «…ترین» تنها دو وضعیت در دو انتها را نشان میدهد. افغانستان کشوری است که میان دو این انتها، میان دوگونه از «ترین»ها، نوسان دارد. خود مردم افغانستان خود را مومنترین و میهماننوازترین میدانند. بعضی بررسیها هم نشان دادهاند که مردم افغانستان از جملهی «نمازخوانترین»ها در میان مسلمانان هستند. اگر در این سخن مناقشه نکنیم که مردم افغانستان در تاریخ خود با قدرتهای بزرگ وقت جنگیدهاند (مثلا با انگلیس، شوروی، امریکا و ناتو)، مردم این کشور احتمالا از شمار «تسلیمناپذیرترین»های جهان هم هستند.
اما همهی «ترین»هایی که افغانستان و مردمان آن را توصیف میکنند مایه خشنودی و مباهات نیستند. همین چند روز پیش پاسپورت افغانی در شمار«بیاعتبارترین» پاسپورتهای جهان ردهبندی شد. معنای «بیاعتبارترین» در اینجا روشن است. به زبان ساده، وقتی که پاسپورت شما بیاعتبارترین است، معنایش این است که کشورهای دیگر وقتی پاسپورت شما را میبینند فکر نمیکنند که شما متعلق به یک کشور ارزشمند هستید. نه تنها این، حتا از این که شما میخواهید با چنان پاسپورتی وارد یک کشور دیگر شوید، نگران میشوند و میترسند. به بیانی دیگر، وقتی شما پاسپورت افغانیتان را نشان میدهید و میگویید که با آن پاسپورت یک سفر نرمال شخصی، تجاری یا دپلوماتیک در پیش دارید، این ادعایتان برای کشورهای دیگر اعتباری ندارد. به زبان پرسش، وضعیت اینگونه میشود: چهطور ممکن است تو افغان باشی و سفر نرمال داشته باشی؟ چرا باید ما به سفر نرمال تو -که از افغانستان هستی- احترام بگذاریم؟ چهگونه امکان دارد تو شهروند افغانستان باشی و به سفر تجارتی بروی؟ مگر افغانستان تجارت هم دارد؟ مگر افغانستان تجارت قانونی و مشروع هم دارد؟ آیا ممکن است تو از افغانستان باشی و دپلومات باشی؟ دپلومات افغان دیگر چه پدیدهای است؟ خوب، گیرم تو چون مریضی میخواهی به خارج از کشور خودت سفر کنی؛ ولی ما چرا باید به بیماری تو اهمیت بدهیم؟
بیاعتبارترین پاسپورت جهان یعنی این. اما این «ترین»ی که در صفت بیاعتبارترین هست، ریشه در «ترین»های منفی دیگری دارد که در فکر و فرهنگ و سیاست و آموزش و ارتباطات و تعاملات و ترجیحات مردم افغانستان وجود دارند. پاسپورت بیجهت «بیاعتبارترین» نمیشود. پاسپورت وقتی به این وضعیت میافتد که نمازخوانترین و میهماننوازترین مردم دنیا، ضعیفترین نظام آموزش جهان را هم دارند؛ نادانترین حاکمان، متعصبترین دینداران و لجوجترین و احساساتیترین شهروندان را هم دارند؛ عقلانیتگریزترین تندروان، عقبگراترین قبیلهگرایان، کمحوصلهترین روشنفکران و لافزنترین مبارزان را هم دارند. از بیقانونترین سرزمین و از عبرتنیاموزترین ملت بعید است که بااعتبارترین پاسپورت جهان بیرون بیاید. همان بیاعتبارترین محصول منطقیتر این «ترین»های دیگر است.
فقط حکومت نیست
در میان مردم افغانستان سخنی شایع است که تاثیر آرامبخش موقت دارد اما حقیقت ندارد. آن سخن این است: مردم افغانستان خوباند، سیاستمداران و حاکمانشان بدند. حقیقت آن است که اولا، حاکمان بدکردار ما از آسمان نمیآیند و پایگاه اجتماعیشان همین مردم خوب افغانستان است. ثانیا، حالا که به برکت اینترنت همهی مردم به فضای گفتگوی آنلاین آمدهاند، هر روز میبینیم که مردم افغانستان چهگونه فکر میکنند و چهگونه با همدیگر سخن میگویند. فضای گفتگوی افغانی پر است از نفرت قومی، تعصب دینی، تعصب ضددینی، عقدهگشاییهای زنجیرهای، بهتانزنی، کینتوزی، حرمتشکنی، دروغپراکنی و خودشیفتگی بیکران. اینها همان چیزهایی هستند که وقتی موجدرموج میشوند، جامعه را به سوی موقعیتی میرانند که از آن «بیاعتبارترین» پاسپورت جهان متولد میشود. وقتی مردمی به اثبات میرسانند که در حل منازعات محلی و کشوری خود از شمار «ناتوانترین»های جهاناند، پاسپورتشان نیز از اعتبار میافتد. وقتی یک کشور هر فرصتی برای بازسازی خود را میسوزاند و دوباره دست تکدی به سوی جهان دراز میکند، پاسپورتش به قعر ردهبندیهای جهانی سقوط میکند. بیاعتبار شدن پاسپورت افغانی از اینجا میآید.