ائتلاف سیاسی

شیوه‌ای برای حل نکردن مساله‌های اساسی

با شدت یافتن اختلافات درونی طالبان، این سوال در میان می‌آید که اگر کار این اختلافات به جاهای باریک بکشد، یعنی به جایی برسد که دو طرف علنا در پی حذف یکدیگر برآیند، آن وقت «ائتلاف» کلان بعدی کدام خواهد بود. چرا ائتلاف؟ برای این که اولا، طرف‌های اصلی این رقابت درونی طالبان خواهند کوشید رقیب خود را ضعیف کنند و برای این کار به قدرت اضافی موجود در خارج از ساختار خود طالبان نیاز خواهند داشت. ثانیا، در نیم قرن اخیر در افغانستان تشکیل ائتلاف‌های سیاسی به یک عادت آسان تبدیل شده است؛ عادت آسانی که مسایل را حل نمی‌کند، اما برای مانورهای مقطعی کاربرد دارد.

قدرت ذخیره‌ی غیرطالبانی

طالبان در بیشتر جغرافیای افغانستان پایگاه اجتماعی محکم ندارند. سلطه‌ی سراسری موجود آنان بر افغانستان از بسیاری جهات سلطه‌ی نگران و لرزان است؛ به این معنا که در اکثر جاها مردم از حضور طالبان رضایت ندارند و خاموشی‌شان علامت خشنودی نیست. طالبان در این مناطق جز این که با زور اسلحه مردم را مطیع نگه دارند، ابزارهای کارآمد دیگری برای ایجاد همسویی و همدلی با خود ندارند. در این مناطق (یعنی در حوزه‌ای که سنتا پایگاه اجتماعی طالبان نیست)، آن دکانداری که پیش پای سرباز طالب بلند می‌شود و دست بر سینه می‌گذارد، طالب را در قلب خود قبول ندارد. آن دهقانی که هیچ نمی‌گوید و حرف‌های خود را حتا از سایه‌ی خود هم پنهان نگه می‌دارد، از طالبان راضی نیست؛ فقط هفته و ماه را می‌شمارد که از کجا بلایی بر سر این گروه نازل شود. آن جوانی که ریش بلندی گذاشته و هر تفنگ‌به‌دوش طالب را «ملا صاحب» خطاب می‌کند، تن به فشار طالبان داده اما ذهنش مشتاق روزگار پساطالب است.

جناح‌های رقیب در درون طالبان می‌دانند که ممکن است روزی به این قدرت ذخیره‌ی خاموش فراطالبانی برای سرکوب رقیب نیاز پیدا کنند. این یک وجه زنده شدن پدیده‌ی ائتلاف در صحنه‌ی سیاسی افغانستان است. فعلا تاحدی دور از ذهن می‌نماید، اما تاریخ معاصر افغانستان (مخصوصا در نیم قرن اخیر) این گرایش را در حافظه دارد. این که در خارج از پایگاه اجتماعی اصلی طالبان چه کسانی با کدام جناح طالبان ائتلاف خواهند کرد، دقیقا مشخص نیست. آنچه احتمالش بالاست، کشانده شدن بازی درونی طالبان به حوزه‌ی شمال است و این که هر دو جناح طالبان سعی خواهند کرد از قدرت خوابیده‌ی غیرپشتون‌ها برای تضعیف رقیب کار بگیرند.

ائتلاف‌ها اما امتحان پس داده‌اند

در افغانستان، موتور اصلی ائتلاف سیاسی در نزد رهبران گروه‌ها غالبا این پرسش بوده است: «برای عبور از این گردنه‌ی پرخطر فعلی دست در دست کی بگذارم موقتا برایم خوب است؟» به بیانی دیگر، ائتلاف‌های سیاسی هرگز ریشه در تحلیل‌ها یا موضع‌گیری‌های استراتژیک نداشته‌اند و غالبا نوعی چاره‌جویی بسیار گذرا در مقاطع کوتاه بوده‌اند. این گونه ائتلاف کردن‌ها در بیست سال گذشته چنان مبتذل شدند که دیگر کسی حتا سعی هم نمی‌کرد بی‌آینده بودن و پوچ بودن آن‌ها را پنهان کند. وقتی رهبری دست در دست این یا آن رهبر دیگر می‌گذاشت و سوگند یاد می‌کرد که دو طرف برای وطن فلان و بهمان خواهند کرد، هم خود او هم طرف ائتلاف او و هم ناظران می‌دانستند که ماجرا چیست. به همین خاطر، وقتی آن ائتلاف پس از مدتی از هم می‌پاشید، هیچ کس تعجب نمی‌کرد. خود طرف‌های ائتلاف هم کمترین احساس شرمساری یا تاسف نداشتند؛ برای این که می‌دانستند که آن کار را برای عبور از گردنه‌ی یک ریسک یا نزدیک شدن به حوضچه‌ی یک منفعت گذرا انجام داده‌اند و پشتش هیچ تعهد راستین و سنجیده‌ی استراتژیک نبوده است. این کثرت و تکرار ائتلاف -به مثابه‌ی یک تدبیر روزمره- در افغانستان سنتی ایجاد کرد که در آن چاره‌جویی عمیق برای بعضی از بنیادی‌ترین مشکلات کشور کاملا کنار گذاشته شد. به عبارتی دیگر، اندیشه‌ی دورنگرانه و استراتژیک برای آینده‌ی وطن از بازار تفکر سیاسی محو شد و جایش را همین روش کلاغ‌پرِ موقتی به نام «ائتلاف سیاسی» گرفت.

وقتی نزاع درونی طالبان نیز به سطح حذف کامل یک جناح از قدرت برسد، ائتلاف سیاسی با حوزه‌ی غیرطالب حتما به عنوان یک گزینه برای هردو طرف مطرح خواهد شد. اما حاصل آن همانی خواهد بود که تا حالا بوده است: افتادن کشور در چرخه‌ی ائتلاف‌هایی که همچنان امکان حل اساسی مسایل اساسی کشور را از دسترس دور نگه خواهد داشت. دانستن این نکته به‌ویژه برای آنانی لازم است که فکر می‌کنند در احیای سیستم ائتلاف مجالی برای نجات افغانستان هست و رخنه‌ای به سوی تضعیف حکومت جبار موجود.