گزارش یک مرگ؛ روایتی از آنچه بر حمزه الفت گذشت

حمزه الفت، فعال مدنی ۳۲ ساله، در ۲۹ جدی سال جاری خورشیدی در زادگاهش در ولسوالی خدیر ولایت دایکندی درگذشت. یکی از دوستان او می‌گوید که حمزه را «براثر لت‌وکوب شدید طالبان و زخمی که به پای او وارد کرده بودند، از دست دادیم».

پس از ۲۰ روز از درگذشت این فعال مدنی، یک منبع آگاه که نمی‌خواهد هویت‌اش فاش شود، روایتی را از آنچه بر حمزه گذشته با خبرنگار روزنامه اطلاعات روز شریک کرده است.

حمزه الفت که بود؟

حمزه الفت متولد ۱۳۷۱ خورشیدی در روستای میجان ولسوالی خدیر ولایت دایکندی بود.

او در رشته‌ی حقوق و علوم سیاسی در یکی از دانشگاه‌های خصوصی در شهر مزار شریف، مرکز ولایت بلخ تحصیل کرده بود.

فعالیت‌های مدنی حمزه با جنبش‌های «تبسم» و «روشنایی» آغاز شد. او یکی از اعضای فعال «شورای رهبری جنبش روشنایی در بلخ» بود.

عکس: شبکه‌های اجتماعی

او برای مدتی در غرب کابل آموزگاری می‌کرد و فن‌ بیان آموزش می‌داد. در بلخ نیز در زمانی که دانشجو بود، آموزگار فن‌ بیان بود.

۱۸ دلو ۱۴۰۱؛ بازداشت حمزه توسط طالبان

استخبارات طالبان در ۱۸ دلو سال ۱۴۰۱، حمزه الفت را از غرب شهر کابل بازداشت کرد. به‌گفته‌ی یکی از آشنایانش، او در جریان بازداشت توسط نیروهای طالبان به‌شدت مورد لت‌وکوب قرار گرفته بود.

خودش در خاطره‌های خود از روز بازداشت نوشته است که استخبارات طالبان او را در نخست به طرف کمپنی شهر کابل انتقال داد و در آنجا در اتاقی کوچک مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفت و سپس به خانه‌اش به دشت برچی منتقل شد.

حمزه در یادداشتی منتسب به او که منبع در اختیار اطلاعات روز قرار داده، نوشته است: «وقتی برچی رسیدم مطمئن شدم که برچی است. و اینکه مستقیم مرا به دروازه‌ی خانه‌ام پیاده کردند. داخل خانه‌ام شدند، به همه جا دقیق نگاه کردند، باهم دیگر گفتند اینجا دفتر و مرکز فرماندهی این خبیث است. گفتم: چشم دارید، ببنید و فرق بین دفتر و خانه را بدانید. این‌جا خانه است، دفتر نیست.»

یکی از آشنایان حمزه درباره‌ی دلیل بازداشت او می‌گوید که حمزه در تظاهرات‌های دختران معترض در غرب کابل شرکت داشت و در شبکه‌های اجتماعی از طالبان انتقاد می‌کرد.

عکس: شبکه‌های اجتماعی

 منبع می‌گوید که کمک حمزه به تداوی دو نفر از زخمیان جنگ بلخاب سرپل، نیز باعث «بهانه‌تراشی» طالبان شده بود. طالبان در بلخاب مولوی مهدی، فرمانده هزاره‌تبار خود را متهم به «بغاوت» علیه این گروه کرده و با افراد او درگیر شدند. خود مولوی مهدی چندی پس از جنگ بلخاب در مناطق مرزی هرات توسط طالبان کشته شد، آن‌طوری که وزارت دفاع طالبان اعلام کرده است.

دو نفر زخمی‌ای که حمزه به تداوی آنان در کابل کمک کرده بود، باشندگان ولایت میدان وردک بودند. آنان پس از بازداشت توسط استخبارات طالبان، گفته بودند که توسط حمزه تداوی شده‌اند.

طالبان به همین دلیل حمزه را پس از بازداشت از کابل به میدان وردک انتقال می‌دهند.

در نوشته منتسب به حمزه آمده است: «در ریاست استخبارات میدان وردک، ۲۱ روز در سیاه چال ماندم، هر روز شکنجه‌های مختلف را تجربه می‌کردم…. روزها بیرونم می‌کرد، دست و پایم را می‌بستند و در جای به‌ عنوان نشانه می‌گذاشت، اطرافم فیر می‌کردند و باهم می‌خندیدند.»

حمزه نوشته است که استخبارات طالبان در میدان وردک، یک میلیون افغانی و ۲۰ میل سلاح از او می‌خواست، اما او گفت: «هیچ کدامش را نمی‌توانم تهیه کنم، حتی یک میل سلاح و یک لک افغانی هم نمی‌توانم.»

یکی از آشنایان حمزه گفت که او پس از ۲۰ روز از میدان وردک به کابل منتقل شد. حمزه خودش نوشته است که در مرکز استخبارات طالبان در شش‌درک کابل مورد بازجویی قرار گرفت. حمزه افزوده است که بازجویان طالبان در جریان بازجویی برای او صدای فردی را پخش کردند که او و یک فرد دیگر را به «دروغ» مسئول یکی از جبهات مخالف طالبان معرفی می‌کرد.

در یادداشت حمزه آمده است: «بعد از پخش صدا، مرا دوباره بردند در اتاق، شام شد و همه جا تاریک. اجازه‌ی روشن کردن برق را نداشتیم. نیم نان خشک و یک گیلاس چای برای ما دو نفر آوردند و ما خوردیم. شب فرا رسید و شکنجه‌ها از سر گرفته شد، اما صداهای دیگری را نیز شنیدم، صدای فریاد و ناله‌ی دختران و زنان را.»

یکی از آشنایان حمزه می‌گوید که او پس از چهل روز «شکنجه‌ی روحی و جسمی» در ریاست چهل استخبارات طالبان، در دادگاه نظامی این گروه محاکمه و به یک سال‌ و شش ماه زندان محکوم و به پلچرخی منتقل شد.

منبع گفت که حمزه در زندان پلچرخی نیز توسط طالبان شکنجه‌ی روحی و جسمی شده بود و روایت‌های «وحشتناک» از تجربه‌ی خود در این زندان داشت.

منبع افزود: «الفت به‌خاطر شکنجه‌های بیش‌ از اندازه‌ی طالبان، شب‌ها در خوابش می‌ترسید و دادوبی‌داد می‌کرد. روح و جسم‌اش پر از اثرها و نشانه‌های شکنجه‌‌های طالبان بود.» به‌گفته‌ی منبع، طالبان در جریان شکنجه دندان‌های حمزه را شکستانده بودند.

 ۴ اسد ۱۴۰۳؛ آزادی از زندان پلچرخی

حمزه الفت به‌تاریخ ۴ اسد ۱۴۰۳ پس از گذراندن یک سال‌ و شش ماه حبس از زندان پلچرخی آزاد شد. به‌گفته‌ی منبع، او بازهم تحت تعقیب طالبان بود و این گروه قصد گرفتاری و کشتن‌اش را داشت.

حمزه پس از آزادی، مدتی را در خانه‌ی پدری‌اش در دایکندی و مدتی را در اتاق‌های مجردی در کابل گذراند و سپس به ایران رفت.

به‌گفته‌ی منبع، حمزه برای دوونیم ماه در ایران کارگری کرد و سپس دوباره به افغانستان برگشت و قصد داشت این‌بار به پاکستان برود و فکر می‌کرد از آن‌جا بتواند به کشورهای پناهنده‌پذیر مهاجرت کند.

برگشت از ایران

حمزه پس از برگشت از ایران، می‌خواست به دیدار خانواده‌اش به ولایت دایکندی برود. او در ۲۵ جدی ۱۴۰۳ به خانواده‌اش اطلاع داد که به ولایت بامیان رسیده و به طرف نیلی، مرکز دایکندی در حرکت است.

حمزه پس از گذشت یک ‌شبانه‌روز، چاشت ۲۷ جدی از نیلی به برادرش تماس می‌گیرد و می‌گوید شب به ولسوالی خدیر می‌رسد. او از برادرش خواسته بود برای انتقال‌اش به خانه، با موتورسایکل به بازار خدیر بیاید.

۲۷ جدی ۱۴۰۳؛ رسیدن به بازار خدیر

حمزه الفت ساعت ۹:۰۰ شب ۲۷ جدی به بازار ولسوالی خدیر رسید. او تصمیم می‌گیرد شب را در هتل بگذراند، چون مسیر مواصلاتی بازار خدیر و خانه‌ی پدرش به‌دلیل بارش برف مسدود شده بود.

به‌گفته‌ی منبع، چند دقیقه‌ای از حضور حمزه در هتلی در خدیر نمی‌گذرد که دو نفر از اعضای استخبارات طالبان به‌دنبال او می‌آیند و می‌گویند: «حمزه الفت کیست؟»

منبع می‌گوید که نیروهای استخبارات طالبان شناس‌نامه‌ی حمزه را می‌خواهد و از آن عکس می‌گیرد و می‌گوید که جایی نرود.

به‌گفته‌ی منبع، حمزه از ترس این‌که دوباره بازداشت نشود، شب‌هنگام به طرف خانه‌ی پدرش در روستای «میجان» ولسوالی خدیر حرکت می‌کند.

منبع گفت که حمزه در کوتلی میان روستای «وطمه» و ولسوالی خدیر، با اعضای استخبارات طالبان مواجه می‌شود و افراد طالبان «از او تلفنی به ‌رنگ و مشخصات خاصی را می‌خواهد».

به‌گفته‌ی منبع، حمزه حاضر نمی‌شود تلفن خود را بدهد و با افراد طالبان درگیر و موفق به فرار می‌شود؛ «حمزه فرار می‌کند و آنان از پشت سرش چندین گلوله شلیک می‌کنند. از این میان، یک گلوله به پای حمزه اصابت می‌کند و وی زخمی می‌شود.»

طبق روایت منبع، حمزه حوالی نیمه‌شب به برادرش تماس می‌گیرد و می‌گوید که از سوی استخبارات طالبان زخمی و لت‌وکوب شده است.

به‌گفته‌ی منبع، برادر حمزه پس از دریافت تماس، همراه با چند نفر دیگر برای انتقال او حرکت می‌کند، درحالی‌که تمام راه‌ها به‌دلیل بارش سنگین برف به‌روی وسایط مسدود بود.

منبع گفت که برادر حمزه ساعت سه بامداد ۲۸ جدی، او را درحالی‌که وضعیت‌اش خراب بود، پیدا می‌کند و تا ساعت هفت صبح به خانه می‌رساند.

این منبع افزود: «تا زمانی که خانه رسید، خون‌ریزی زیادی نداشت؛ ولی روز بعد، خون‌ریزی‌اش زیادتر شد.»

به‌گفته‌ی منبع، در روستای «میجان»، زادگاه حمزه هیچ مرکز صحی وجود ندارد و خانواده‌اش نتوانست او را به مراکز صحی دیگر مناطق انتقال دهند و خودش هم نمی‌خواست از ترس طالبان برود.

سرانجام حمزه ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه‌ی شب ۲۹ جدی، جان می‌دهد. منبع گفت: «این‌گونه شد که حمزه را در اثر لت‌وکوب شدید طالبان و زخمی که به پای او وارد کرده بودند، از دست دادیم و نتوانستیم هیچ کاری برایش انجام بدهیم.»