منبع: نیویارک تایمز
نویسنده: جوزف گلدشتین
برگردان: حمید مهدوی
زمانی که شفیقالله به جشن عروسیاش رفت، 600 ناخوانده را آنجا دید و هیچکدامشان را نشناخت، شگفتزده شده بود. با اینحال، او الزامش را میدانست. شفیقالله موترفروش خوشمشرب سیویک ساله گفت: «اگر آنها را خدمت نمیکردم، آبرویم میرفت و تمام خوشیهای روز عروسی را از من میگرفت». بنابراین، به خدمههای سالن عروسیای که در کابل اجاره کرده بود، گفت که سفارش غذا را دوبرابر کنند و هزینهی عروسی او نزدیک به سی هزار دالر رسید که [تأمین مالی این هزینه]، اقبالیست که در این کشور فقیر نصیب آدمهای اندکی میشود. در افغانستان، این روایت، روایت آشنایی است؛ جایی که عروسیها دلیل دو ارزشی اند که شدیدا رعایت میشوند: تعهد به مهماننوازی و از خودگذشتگی در برابر خانواده و جامعه.
اما فشار میزبانی از مهمانیای به بزرگی یک روستای کوچک، یا به بزرگی دو روستای کوچک (در صورتی که ناخواندهها هم حاضر شوند که اغلب حاضر میشوند)، برای بسیاری از مردان جوان افغانستان ویرانگر است؛ جوانانی که برای ازدواج مجبور میشوند وام بگیرند که بازپرداخت آن سالها زمان میبرد.
پارلمان افغانستان بهتازگی مجتمعهای عروسی-صنعتی کابل را هدف قرار داده است؛ مجتمعهایی که نمونهی آن سالنهای کلان و زرقوبرقداری اند که در یک دههی گذشته به طور فزایندهای بر تعداد آنها همراه با چراغهای نیونشان در آسمان شب پایتخت افزوده شده است. با حمایت پرشور باشندگان جوان کابل، قانونگذاران لایحهای را به منظور جلوگیری از تعدد مهمانها در چنین محافل بیش از 500 تن، تصویب کردند. این لایحه هنوز منتظر تصویب نهایی است.
در بسیاری کشورها، احتمالا زوجهای جوان به سختی میتوانند 500 مهمان در جشن عروسیشان بیابند. افغانها، چنین مشکلی را ندارند. فهرست اصلی مهمانان شفیقالله در جشن عروسیاش در شش ماه قبل را در نظر بگیرید. علاوه بر مهمانهای طرف عروس، شفیقالله میگوید: «بچههای کاکایم، بچههای کاکای بچههای کاکایم، همسایههایم، کسانی در آن ماحول زندگی میکنند، و البته افرادی از قریهام، قریهای که قبلا از آنجا به کابل آمدم و 100 تا 150 تن از همکارانم و دیگر موترفروشان» را دعوت کردم. اما در میان 1300 تنی که گردهم آمده بودند، او بهسختی آنها را از ناخواندهها تفکیک کرد. او گفت: «در بخش مردانه، بیش از نیم مهمانان را نشناختم.» «شگفتانگیز بود؛ اما چون آنها کسانی بودند که قبلا در تمام زندگیام ندیده بودم، ناراحتکننده نیز بود». او در ماه جاری با تأسف گفت که حتا با آنهم «هنوز برخی از دوستانم شکایت دارند که در جشن عروسیام دعوتشان نکردهام».
جماعتی که هرشب در سالنهای عروسی در کابل سرازیر میشوند، خردهفرهنگ «طویپال»- ناخواندههای جشن عروسی- به وجود آوردهاند. آنها مردان دعوتناشدهای اند که در امتداد جادهی میدان هوایی که به دلیل داشتن چراغهای روشن نیون و سالنهای عروسی شیشهای به «لاس ویگاس» معروف شده است، ولگردی میکنند. آنها به شکل گلهای در سالنهایی حضور مییابند که به نامهای کرستال، شام پاریس، که با یک برج ایفل کوچک تکمیل شده است، سالن ستارهی شهر که یک هلال درخشان چندین طبقهای دارد، یاد میشوند.
از آنجایی که جشنهای عروسی به طور عموم بر اساس جنسیت و معمولا توسط یک حد فاصل کلان مجزا اند، این جشن فرصتی برای دیدار با زنان نیست، بلکه بیشتر ضیافت صرف گوشت بره، مرغ، قابلی پلو، ماست، میوه و فرنی است. اکثر مردان جوان در کابل ظاهرا با این گفته آشنا اند، «وقتی هرشب عروسی باشد، چرا گرسنه باشیم». مردم در سراسر کابل هنوز از عروسی چند سال قبل کوچکترین پسر معاون رییس جمهور سخن میگویند. نظر به روایتی که در میان مالکان سالنهای عروسی وجود دارد، دو سالن عروسی غول پیکر پایتخت و هم چنین دو قشنگترین هوتلهای آن، برای میزبانی از 4000 تا 7000 مهمان رزرو شده بودند. مردان جوانی که پدرانشان معاون رییس جمهور نیستند؛ حامیان آتشین لایحهی جدیدند. جواد، جوان بیستوچهار سالهای که در یک غرفهی کوچک در یک مرکز خرید در زیرزمینی رخت میفروشد، گفت: «تقاضا دارم رییس جمهور این قانون را امضا کند». «از او خواهش میکنم که هرچه زودتر این قانون را امضا کند تا افرادی مانند من بتوانند زودتر عروسی کنند».
در برخی موارد، هزینهی بلند عروسی، ازدواج را سالها به تأخیر انداخته است. احمدولی سلطانی که مالک یک قرطاسیهفروشی است، گفت که امیدوار است روزی برای عروسی خود دعوتنامه چاپ کند؛ نه اینکه فقط برای عروسی مشتریانش کارت عروسی چاپ کند. او چندین سال نامزد بوده است، در حالی که «برای تمام هزینههای گزافی که در عروسی نیاز است» پول پسانداز کرده است.
او، مانند بسیاری از مردان جوان در کابل، نگران است خانوادهی نامزدش که بر اساس سنت هزینهی عروسی را نمیپردازد، بالاتر از توان مالی او، انتظار یک محفل کلان و پرهزینه را از او خواهد داشت. او دلیل خوبی دارد: وقتی پسرکاکای نامزدش اخیرا نامزد کرد، بچههای خسر آیندهاش 1500 تن را دعوت کردند. او گفت: «میدانم که برادران زنم در عروسی بار بزرگی بر دوشم خواهند گذاشت».
در حالی که آقای سلطانی قبلا نامزد شده است، بسیاری از مردان جوان پیش از اینکه در جستوجوی عروس باشند، در مورد یافتن راهی برای پرداخت هزینههای عروسی نگرانند. فیاض، جوان نوزده سالهای که کاپیهای غیرقانونی دیویدیها را در یک چهارراه ترافیکی میفروشد، گفت: «قبل از اینکه با کسی ازدواج کنم، باید برای یک مدت طولانی سخت کار کنم». او حدس زد که عروسی او نزدیک به 8500 دالر هزینه بر خواهد داشت.
مردان جوان در کابل، برای اینکه هزینهی اینگونه عروسیها را پرداخت بتوانند، به دنبال وام از بانکها، اقارب و یک شبکهی گسترده از بستگانشان میبرآیند. آنها داستانهای ازدواجهای محکوم به فنا را رد و بدل میکنند که در آن دامادهای جوان، اندکی پس از عروسی شان، به عنوان کارگران مهاجر به ایران یا دبی میروند تا بدهیهایشان بازپرداخت کنند. در مشهورترین نسخههای این افسانههای شهری شوهرانی وجود دارند که سالها بعد معتاد بر میگردند یا اصلا بر نمیگردند.
رزرو کردن سالن عروسی و غذا دادن به مهمانان، صرف بخشی از هزینه را تشکیل میدهد. هم چنین دامادها باید برای عروس طلا و جواهرات بخرند و باید «طویانه» پرداخت کنند.
لایحهی کنونی از هردو مجلس پارلمان افغانستان گذشته است، هرچند میان آنها اختلافاتی وجود دارد. شورای ملی تعداد مهمانان را به 400 تن محدود کرد، در حالی که مجلس سنا این حد را 500 تن تعیین کرد و قبل از این که این لایحه روی میز رییس جمهور برسد، باید این تفاوت اصلاح شود.
این قانون با مخالفت رهبران حقوق زنان، مالکان سالنهای عروسی و اتحادیهی کارگران هوتلها مواجه است که قصد دارند برای رای مخالف رییس جمهور اشرف غنی به این قانون لابی کنند. شکریه بارکزی، عضو پارلمان، گفت که در مورد الزامات این لایحه که سالنهای عروسی محافل را بر اساس جنسیت مجزا بسازند و عفت لباس عروس تفتیش شود، اعتراض کرده است. وی گفت: «این امر حریم خصوصی زندگی و حقوق بنیادین شهروندان را شامل میشود».
مالکان سالنهای عروسی استدلال خودشان را دارند. آنها میگویند که وادارکردن خانوادهها به حذف نامها از فهرست مهمانانشان نه تنها توهینی به ارزشهای افغانی است؛ بلکه میان خانوادهها اختلاف ایجاد میکند و روابط اجتماعی و قبیلهای را که زیربنای زندگی افغانی را تشکیل میدهند، تضعیف میکند. حاجی غلام صدیق، مالک سالن عروسی اورانوس، گفت که عکسالعمل بسیاری از افغانها، در صورتی که به عروسی دعوت نشوند، این است که «اگر ما را به عروسی ات دعوت نکنی، لطفا انتظار نداشته باش تابوتت را برشانه حمل کنیم».
پایین جاده، در سالن عروسی سلطان شهر، یکی از مدیرانی که پیراهن سیاه و کت شلوار قهوهای فشرده پوشیده است، گفت که قانون جدید کاروبار سالنهای عروسی، به عنوان یکی از معدود صنایعی که در اقتصاد بیمار افغانستان رونق دارند، را فلج خواهد کرد. این مدیر، با اشاره به هزاران پیشخدمت و کارگران سالن عروسی گفت: «آنها اگر کارشان را از دست بدهند، چه کار خواهند کرد؟» «بروند و به طالبان بپوندند؟»