مقدمه‌ای کوتاه بر فمینیسم (Feminism: A Very Short Introduction)

نویسنده: مارگارت والترز

انتشارات: آکسفورد

مترجم: معصومه عرفانی

بخش نخست

مقدمه

در سال 1913، ربکا وست، نویسنده و روزنامه نگار انگلیسی با حالتی طعنه‌آمیز گفت که «من، شخصا هرگز نتوانستم بفهمم فمینیسم چیست. فقط می‌دانم هر زمان عقیده‌ای را بیان می‌کنم که مرا از یک زن فاحشه یا خدمت‌کار تفکیک می‌کند، مردم مرا فمینیست می‌نامند». در آن زمان، فمینیسم واژه‌ی نسبتا جدیدی بود و به‌تازگی (در 1890) از زبان فرانسوی به انگلیسی وارد شده بود. قابل توجه است که این واژه از همان ابتدا، در واژه‌نامه‌ی آکسفورد به معنای منفی به کار می‌رفت. در سال 1895، یکی از مجلات با اشاره‌ای تمسخرآمیز به متنی از یک نویسنده‌ی زن، او را متهم کرده بود که با استفاده از «اصول و خط مشی فمینیسم»، عشوه‌گری می‌کند. روزنامه‌ی کرونیکل در 1908 نوشت، «فمینیسم آلمانی آشکارا سوسیالیست است» و تمام واژه‌های مرتبط با فعالیت‌های جنبش فمینیسم در آن زمان که متمرکز بر «حق رای زنان» بود را نامعتبر و بی‌ارزش خواند.

در آن سال‌ها، بعضی نویسندگان واژه‌ی جای‌گزینی را که به همان میزان خصومت و ضدیت را نشان می‌داد، استفاده می‌کردند؛ «زن‌گرایی». یکی از نویسندگان مرد در خاطرات خود با اشاره به دیدارش با یک زن تحصیل‌کرده و روشنفکر که در پاریس زندگی می‌کرد، نوشته بود که این زن برخلاف انتظار او، زنی جذاب و سرزنده بوده و نوشته‌هایش انعکاس «زن‌گرایی قدرت‌مند در قرن نوزدهم» اند.

شاید دانستن این‌که یکی از سخت‌ترین حمله‌ها بر واژه‌ی «فمینیسم» از طرف ویرجینیا وولف بوده است- نویسنده‌ای که کتابش، «اتاقی از آن خود»، به یکی از مهم‌ترین ادعاهای فمینیسم می‌پردازد- عجیب باشد. در «سه گینه‌ای» که در 1938 در سایه‌ی فاشیسم و وحشت جنگی که در پیش‌رو بود و احتمالاً با نگاه منفی به تمام «-ایسم»ها نوشته شده است، ویرجینیا بدون هیچ تردیدی این واژه را رد می‌کند: «هیچ واژه‌ای نمی‌تواند قدرتی را که در قرن نوزدهم در مقابل قدرت پدرسالاری ایستاد، نشان بدهد». او ادامه می‌دهد:

«آن زنان در قرن نوزدهم، در واقع پیش‌قراولان جنبش امروز شما بودند. آن‌ها با ظلم و ستم دولت استبدادی پدرسالارانه می‌جنگیدند، هم‌چنان که امروز شما با ظلم و ستم دولت استبدادی فاشیست مبارزه می‌کنید».

او دعا می‌کند، آن زنان به خاطر خشم و نارضایتی‌شان فمینیست خوانده می‌شدند- اگرچه وولف دچار یک خطای تاریخی شده است و این واژه در آن زمان ناشناخته بوده است-‌ و ادامه می‌دهد که ما باید:

«یک واژه‌ی قدیمی، از کارافتاده و نادرست را که حتا در زمان خودش نیز صدمات زیادی به بار آورده است، برای همیشه کنار بگذاریم. منظور، واژه‌ی «فمینیست» است. این واژه، مطابق با فرهنگ لغت، به معنای «طرف‌دار و حامی حقوق زنان» است. از آن‌جا که مهم‌ترین حق، یعنی حق اشتغال و کسب درآمد به دست آمده است، این واژه دیگر هیچ معنایی نمی‌تواند داشته باشد و واژه‌‌ی بدون معنا، یک واژه‌ی مرده، بدون استفاده و فاسد است».

اما‌ اگرچه «حق کسب درآمد» که ویرجینیا وولف به آن پرداخته، تا یک قرن پس از او هم یکی از محورهای مرکزی فمینیسم باقی ماند، روشن است که حتا دست‌یابی به آن هم به هیچ عنوان نتوانست تمام مشکلات زنان را حل کند. کار زنان- برخلاف تبلیغات مبالغه‌آمیز از ثروت چند زنی که در دنیای تجارت هستند- هم‌چنان کم‌ارزش‌تر از مردان تلقی می‌شود. حقوق زنان کمتر از مردان است و در مورد «کارهای خانه» که هیچ حقوقی به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد.

زمانی که وولف در 1920 می‌نوشت، فمینیست‌ها هنوز با بیان صریح دیدگاه‌های‌شان دچار مشکل بودند، چه ‌رسد به این‌که مستقیماً به «مشکلات خاص زنان» بپردازند: مسایل مربوط به زایمان و تربیت و بزرگ‌کردن کودکان‌شان، یا فشار و دشواری‌های زنانی که کار خانه، مراقبت از کودکان و کار خارج از خانه را هم‌زمان انجام می‌دهند.

در طول قرن‌ها و در کشورهای زیادی، زنان در دفاع از جنس خود صحبت کردند و به شیوه‌های مختلف دیدگاه‌ها، شکایت‌ها، نیازها و امید و آروزهای‌شان را بیان داشتند. در این کتاب که معرفی کوتاهی بر فمینیسم است، تمرکز نویسنده بر رشد و پیشرفت جنبش فمینیسم در طول یک قرن‌، و در یک کشور، انگلستان، خواهد بود.

در حالی که زنان در کشورهای دیگر تجربه‌های متفاوت و برداشت‌های متفاوتی از «فمینیسم» داشته‌اند، در انگلستان، حداقل تا دهه‌ی 1960، این کلمه عمدتاً مفهوم «تحقیرآمیز‌» داشت. تنها تعداد بسیار کمی از زنان، هر قدر هم با مسایل مربوط به زنان و مبارزه برای حقوق زنان درگیر بودند، خود را به عنوان یک «فمینیست» معرفی می‌کردند. زمانی که در 1960 و 1970 زنان دوباره آغاز به سازماندهی مبارزات‌شان کردند، این جنبش را «آزادی زنان» (برگرفته از جنبش‌های سیاهان، جهان سوم‌ و حرکت‌های دانشجویی) نام نهادند. با این‌حال، در همان سال‌ها، واژه‌ی «فمینیسم» باز هم به دامنه‌ی واژه‌هایی که استفاده‌های همگانی داشتند، باز‌گشت و مفهوم آن توسعه پیدا کرد‌.

جنبش «آزادی زنان» با وجود وضعیت نگران‌کننده‌ای که در مورد حقوق مدنی و قانونی زنان وجود داشت، تلاش‌های خود را به طور مشخص به مشکلات زنان در زمینه‌ی نقش آن‌ها در تولید مثل و هم‌چنان نقش اجتماعی‌شان متمرکز کرده بود‌. فمینیسم‌ در آن سال‌ها نیز تلاش می‌کرد تا با گذشتن از مرزهای ملی، با دیگر جنبش‌های زنان در سراسر جهان ارتباط برقرار کند و نقاط اشتراک و اختلاف میان خود با فمینیسم خارج از انگلستان را بیابد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *