مقدمه‌ای کوتاه بر فمینیسم (Feminism: A Very Short Introduction)

نویسنده: مارگارت والترز

انتشارات: آکسفورد

مترجم: معصومه عرفانی

بخش سوم

ریشه‌های مذهبی فمینیسم- 2

راهبه هیلگارد، در اواخر قرن یازدهم به دنیا آمده و بعد از سال‌ها زندگی به عنوان یک راهبه، در نهایت رییس صومعه‌ای کوچک شد. او که سال‌های زیادی به عنوان یک نویسنده‌ی برجسته و تأثیرگذار شناخته می‌شد، اخیرا‌ استعداد موسیقیایی فوق‌العاده‌‌اش نیز کشف و تجلیل شد. اما او گاهی با تردید آزاردهنده‌ای در مورد فعالیت‌های «غیرزنانه»اش درگیر می‌شد و در نهایت نامه‌ای به یکی از کشیشان معتبر آن زمان نوشت و از او پرسید، آیا زنی مثل او‌ و بدون تحصیلات و آموزش، می‌تواند به کارش در زمینه‌ی نویسندگی و نوشتن موسیقی ادامه دهد. کشیش برنارد او را به ادامه‌ی این مسیر تشویق کرد و در طول چند سال راهبه هیلگارد‌ در سراسر اروپا مشهور شد و مورد احترام قرار گرفت. او در 60 سالگی، سفری مذهبی با هدف موعظه را به سراسر امپراتوری آلمان آغاز کرد. پیش از آن، تنها کشیشان (مردان) اجازه‌ی تبلیغ و موعظه داشتند.

هیلگارد نیز مانند سایر زنان قرون وسطا، برای انتقال درک خود از عشق به خداوند، که حتا داشتن تصوری از آن غیرممکن است، از بیان تجربه‌ی زنانه‌ و به طور خاص مادرانه، استفاده کرد. او عشق خداوند به بندگانش را به «احساسی مادرانه» تشبیه کرد و در جایی چنین نوشت: «خداوند لطفش را شامل حال من کرد. مانند زمانی که مادری به کودک گریانش شیر می‌دهد».

از دیگر زنان مذهبی می‌توان از جولیان نورویچ در قرن 15 میلادی نام برد. جولیان با لحنی اعتراض‌آمیز نوشت: «تنها به دلیل این‌که من یک زن هستم، نمی‌توانم از مهربانی خداوند صحبت کنم؟»

مارجری کمپ نیز یکی از زنان معاصر جولیان بود. او شرحی از زندگی خود– که احتمالاً توسط خود او نوشته نشده و به یک کاتب دیکته شده است- را به نشر رساند که گفته می‌شود اولین «خودزندگی‌نامه/آتوبیوگرافی» در انگلستان است. داستان زندگی او با جزئیات بیش از حد، نشان می‌دهد که چرا این «خودمشغولی» (self-preoccupation) و رفتارهای نمایشی او تعداد زیادی از کسانی که با او در ارتباط بودند، خشمگین کرده بود. اما در عین حال، زندگی‌نامه‌ی او به شکل غیرمنتظره‌ای احساسی و تأثیرگذار بود. تنها به این دلیل ساده‌ که او بر اهمیت خود و تجربیاتش تأکید می‌کرد. او جنبه‌هایی از مادری را به تصویر کشید که رنج‌آور و وحشت‌ناک بودند. مارجری در تمام دوره‌ی اولین بارداری‌اش به‌سختی بیمار بود و بعد از یک زایمان طولانی و دردناک، دچار افسردگی و ضعف جسمانی شدید شد. آنچه او در دوران بارداری و زایمان و بیماری‌هایی که در طول آن مدت و پس از آن تحمل کرد، او را نسبت به زندگی‌اش ناامید و سرخورده کرده بود، به حدی که چند‌بار قصد خودکشی کرد. مارجری پس از 14 بار بارداری و بازیافتن نیروی جسمانی و روحی کافی، در نهایت با همسرش به توافقی رسید که در پی آن به تنهایی سفری را به مکان‌های مذهبی در سراسر اروپا آغاز کرد.

در اواخر قرن 16 میلادی، تعداد روزافزونی از زنان با شدت و اشتیاق و وضوح بیش‌تری اما هم‌چنان در چارچوب مذهبی، آغاز به صحبت در مورد وضعیت خود کردند. اصلاحات مذهبی در کلیسای کاتولیک نیز برای تعداد بیش‌تری از زنان فرصت تحصیل و سوادآموزی فراهم آورد. در سال 1589، در آنچه یک تاریخ‌نویس «نسخه‌ی ابتدایی از یک بحث قدرت‌مند فمینیستی در انگلستان» می‌نامد، جین انگر، بحث جنجال‌برانگیزی را در مورد حضرت آدم و حوا آغاز کرد که تأکید می‌کرد، حضرت حوا مقامی پایین‌تر از حضرت آدم ندارد.

به هر صورت، در آن دوران، هر زنی که برای دفاع از جنس خود به پا می‌خواست، ناچار بود با تصویر تحریف‌شده‌ای که بر اساس کتاب مقدس مسیحیان از زنان ارائه شده بود، مقابله کند. دلیله، زنی خیانت‌کار، ایزابل قاتل و حوا هم که مستقیما مسئول هبوط بشر به زمین بود. سنت پاول هر زنی را که بی‌پرده و به‌روشنی از مسایل زنان صحبت می‌کرد، یا کلیسا را با پرسش‌هایی در مورد رویکردی که در قبال زنان داشتند به چالش می‌کشید، مورد حمله قرار می‌داد: «زنان‌تان را در کلیسا خاموش نگاه دارید؛ چرا که به آن‌ها اجازه‌ی صحبت‌کردن داده نشده است». «اگر آن‌ها (زنان) می‌خواهند چیزی یاد بگیرند، برای‌شان بگویید که از همسران خود در خانه بپرسند؛ چرا که برای زنان شرم است که در کلیسا سخن بگویند». اما به‌تدریج، تعدادی از زنان اعتماد‌به‌نفس کافی به دست آوردند تا مرزهایی که بر اساس کتاب مقدس مانع راه آن‌ها بودند را به چالش بکشند. از جمله‌ی این زنان می‌توان از امیلیا لنیر و ریچل سپت نام برد.

در طول قرن پرآشوب 17 میلادی، به‌خصوص میان فرقه‌های مذهبی مسیحیت، گروه‌های کوچک و متعددی که با طردکردن کلیسای رسمی در آن زمان، به دنبال صورت‌های خالصانه‌تری از عبادت بودند، زنان آزادی بیش‌تری یافتند. و این حداقل برای تعدادی از زنان انگیزه‌ای بود تا به موعظه و تبلیغ و برگزاری جلسات مذهبی روی بیاورند. تاریخ‌نگاران مدرن، بر نقش مهمی که زنان در میان گروه‌های جدایی‌طلب مذهبی که در اواخر دوران سلطنت ملکه الیزابت برای فرار از محاکمه از انگلستان به آمریکا یا هالند مهاجرت کردند‌ و هم‌چنان تأثیر فعالیت‌های آن‌ها به عنوان واعظ، تأکید می‌کنند. زنان، هم‌چنان‌ در میان گروهک‌های مخالفان که تا دوران جنگ‌های داخلی و زمانی که هنوز دولتی تشکیل نشده بود، به صورت زیرزمینی و مخفیانه و پس از آن علنا در اجتماع حضور داشتند، مهره‌های فعالی بودند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *