افغانها و نوستالوژیای گذشته
افکار عمومی هیچگاهی ثبات ندارد. زود شکل میگیرد و زود تغییر داده میشود، امّا مشروط بر اینکه کار مؤثری در جهتِ انتظار آنها انجام شود. در تازه ترین نوشتۀ تحلیلی- تحقیقی، گفته شده که اکثریت مردم به خاطر نارضایتی از کارنامه حکومت وحدت ملی نوستالوژیای عصر حامد کرزی را در سر دارند و آرزو میکنند که کاش کرزی هنوز هم حکومت میکرد.
باور شخصِ من امّا، با وجود نارساییها و کمکاریهای دو داکتر، ریشه اکثریت چالشها و مشکلات موجود به حکومتداری ناکام رییس جمهور کرزی بر میگردد. یکی از این چالشها، همین سازماندهی گسترده تقلبات بود که بحران آفرید و کشور را تا لبه پرتگاه سقوط کشانید. خویش خوری گسترده، نبود استراتیژی واضح برای جنگ و صلح، گسترش نفوذ و سیطره حلقات مافیایی در منابع اقتصادی-تجاری، لجام گسیختگی و فساد گسترده در قراردادها و تدارکات دولتی و دهها مسایل دیگر، مستقیماً با دوره کرزی ارتباط دارد. امّا این به معنای ِ تأیید همه کارکردهای حکومت جدید نیست. این حکومت هم از چالشهای بزرگی در عرصه دولتداری و سیاستگذاری و اجرآت مؤثر رنج میبرد:
– ناهماهنگی و در برخی موارد انحصار تصمیم گیریها در سطح کلان؛
– برجستگی خطوط و منافع قومی، زبانی و گروهی در تعیینات و تقرریها؛
– عدم توافق رهبران حکومت حکومت وحدت ملی روی یک برنامه مشترک در سیاست داخلی و خارجی؛
– تأخیر و تعلل در اجرایی کردن طرحهای اصلاحات؛
– تراکم و تداخلات وظیفوی در سطوح مختلف؛ به ویژه، در سطح رهبری حکومت؛
– کمبود یک استراتیژی واضح امنیتی- نظامی برای پاسخگویی با چالشهای امنیتی روز افزون و محیط متحّول منطقهای؛
– تأخیر بیش از حد تکمیل ساختارهای ملی و محلی حکومت و دهها مشکل دیگر..
با همه اینها به هیچ وجه،احساس نمیکنم که حکومت کرزی بهتر از حکومت وحدت ملی بوده است.برداشت من امروز هم این است که کرزی یک تکنوکرات و مدیر موفق نبود، امّا یک رهبر سنّتی موفقی بود که میتوانست خواستها و مطالبات متضاد و گوناگون را بهتر از غنی و عبدالله مدیریت کند. این واقعیت را نیز نباید فراموش کنیم که دوره کرزی دوره طلایی فرصتها بود. منابع مالی و تخنیکی فراوان بین المللی در افغانستان سرازیر میشد و نیروهای امنیتی وسیعی اینجا برای تأمین امنیت حضور داشتند.