مقدمه‌ای کوتاه بر فمینیسم (Feminism: A Very Short Introduction)

نویسنده: مارگارت والترز

انتشارات: آکسفورد

مترجم: معصومه عرفانی

بخش بیست و چهارم

اواخر قرن نوزدهم: زنان مبارز-  5

گارت در طول دوران تحصیلش به‌عنوان یک پزشک، اغلب هدف توهین و بذله‌گویی‌ها قرار می‌گرفت. بعضی دانش‌آموزان مرد، مخالفت‌شان را با بیان این‌که «آموزش یک‌سان زنان و مردان در یک مکان، برای تحصیل در چنین رشته‌هایی، امری ناشایست است» اعلام کردند. در همین حال، مجله‌ی «لانست»، تلاش‌های او برای تحصیل در رشته‌ی پزشکی را «یک بیماری» و کاری بی‌ارزش دانست. اما هیچ چیزی در تصمیم گارت وقفه‌ی به وجود نیاورد. او باور داشت که وجود پزشکان زن، «به نفع زنان بسیاری است که از بیماری‌ها رنج می‌کشند». علاوه بر این، کار به‌عنوان یک پزشک در او اشتیاق فراوانی برانگیخته بود و او اطمینان داشت که در این کار موفق خواهد بود.

الیزابت بلاک ویل که در 1849، از دانشکده‌ی پزشکی دانشگاهی کوچک در ایالت نیویورک فارغ‌التحصیل شده بود، برای گارت الگویی بود که او را به ادامه‌ی این راه تشویق می‌کرد. بلاک ویل درمانگاهی برای زنان و کودکان در منطقه‌ای پرجمعیت در نیویورک باز کرده بود. اما او در دیداری از لندن، با انتقادهای شدیدی مواجه شد. ستون نویسی در یکی از روزنامه‌های لندن نوشت: «غیر ممکن است زنی که دستانش آغشته به بوی خون است، بتواند همان طبیعت حساس و ظریفی را که تمام زنان دارند، داشته باشد». الیزابت گارت مجبور بود پیش از همه برای متقاعد کردن مادر خودش مبارزه کند تا به او بقبولاند که پافشاری و تلاش صبورانه‌ی او برای کار کردن در عرصه‌ی پزشکی کار اشتباه یا ناخوشایندی نبوده بلکه «نتیجه‌ی انرژی درونی قدرت‌مند و سالم» است. خوش‌بختانه، پدرش او را حمایت می‌کرد و خود گارت نیز با جدیت و آرامش به تلاش ادامه می‌داد. او در اسکاتلند قابلگی خواند و دیپلم پزشکی اش را در پاریس گرفت. استقامت او توجه بسیاری را جلب کرده بود و حتی «نشریه‌ی پزشکی بریتانیا» که همواره نسبت به ایده‌ی حضور و کار زنان در عرصه‌ی پزشکی خصومت نشان می‌داد پذیرفت که «هرکسی باید پشتکار تسخیرناپذیر و شهامتی که خانم گارت از خود نشان داده است را تحسین کند». او تا سال 1870 توانسته بود احترام اجتماعی زیادی کسب کرده و به چهره‌ای مردمی تبدیل شود. در این زمان او برای انتخابات در هیئت مدیره‌ی مدرسه‌ای در لندن کاندید شد و توانست از تمام دیگر نامزدان رای بیشتری کسب کند.

یکی از مهم‌ترین و گسترده‌ترین مبارزات در اواخر قرن 19 میلادی، و در عین حال یکی از غیر منتظره‌ترین‌ها، شورش علیه «قانون بیماری‌های واگیردار» بود که در واقع نمایشی عوام‌فریبانه از استانداردهای دوگانه‌ی جنسیتی بود. اولین لایحه‌ی این قانون در 184 ماده تصویب شد و در برخی شهرها، به پلیس قدرت دستگیری هر زنی که تنها «مظنون» به داشتن روابط جنسی متعدد بود، داده شد. آن‌ها حتی می‌توانستند زنان را در معرض آزمایشاتی خشونت‌آمیز و بی‌رحمانه قرار دهند. اگر کم‌ترین نشانه‌ای از بیماری‌های مقاربتی در زنی مشاهده می‌شد، او را در بیمارستان بستری می‌کردند.

در 1866 و 1869، ضمیمه‌هایی به این قانون اضافه شد. زنان خیلی زود شروع به اعتراض کردند. این زنان شامل الیزابت گارت، فلورنس نایتینگل و هریت مارتینو بودند که استدلال می‌کردند «سیستم قانون‌گذاری، وحشتی به مراتب عظیم‌تر از آن چیزی که قرار بود مهار کند را به وجود آورده است».

در 1869، «انجمن ملی بانوان برای فسخ قانون بیماری‌های واگیردار» تاسیس شد و تعدادی از زنان با موقعیت اجتماعی برجسته و مورد احترام، نخستین و تاثیرگذارترین «گروه فشار» واقعی را به وجود آوردند. مبارزه‌ی آن‌ها، در قدم اول حمله به قوانین ویژه‌ای بود که رنج و خشونتی شدید را به زنانی با روابط جنسی ناسالم و متعدد یا حتی زنانی که متهم به داشتن این روابط بودند وارد می‌آورد. اما آن‌ها خیلی زود بحث خود را وسعت دادند؛ آن‌ها شیوه‌ی اعمال استانداردهای دوگانه‌ی جنسی و اثرات مخربی که هم بر مردان و هم در زنان در سراسر جامعه داشت، به تصویر کشیدند. جوزفلین باتلر در همان اوایل به عنوان رهبر گروه تعیین شد. او دختری تحصیل‌کرده، زیبا، مذهبی و از خانواده‌ای لیبرال و دارای احترام و مقام اجتماعی بود؛ با این حال او تبدیل به یکی از مبلغین تاثیرگذار و مبارزان برجسته برای هدفی  شد که تعداد زیادی از مردم آن را کاملا بی‌ارزش می‌دانستند. زمانی‌که او و همسرش پس از مرگ غم‌انگیز تنها دخترشان به لیورپول رفتند، او کار کمک به زنان خیابانی را آغاز کرد. او بیان داشت که «من گرفتار میل مقاومت ناپذیری برای پیش رفتن و یافتن دردهایی عمیق‌تر و سنگین‌تر از درد خودم بودم». باتلر تعدادی از این «دختران سقوط کرده» و غمگین را در خانه‌ی خودش جای داد و برای تاسیس یک «خانه‌ی استراحت» کوچک برای مراقبت از «زنان تن فروش در حال مرگ» پول جمع آوری کرد.

باتلر علاقه‌ی زیادی به کار در رابطه با مشکلاتی که زنان با آن روبرو بودند یافته بود. او در 1868، رساله‌ای با عنوان «آموزش و اشتغال زنان» را منتشر کرد؛ او در این رساله بحث آشنا را مطرح کرده بود: تحصیلات بهتر برای دختران. او تاکید داشت با توجه به این‌که تعداد زیادی از دختران در انگلستان هرگز ازدواج نمی‌کنند، باید برای زنان مجرد آموزشی مناسب در نظر گرفت تا آن‌ها به توان‌مندی لازم برای حمایت مالی از خودشان دست یابند. در 1869، او و زنانی دل‌سوز و آگاه مانند خودش، «انجمن ملی زنان» را تشکیل دادند.