روز پشتو؛ همدلی یا همزبانی؟
روز جهانی زبان پشتو را به کسانی که تجلیل میکنند تبریک میگویم. ولی آنها را تشویق به تجلیل آن نمیکنم. در عوض این ضرب المثل مشهور پشتو را به یاد میآورم که “خپله ژبه هم کلا دی هم بلا” یعنی زبان هم قلعه نجات است و هم بلای جان. مولانا نیز گفته است “ای زبان هم آتش و هم خرمنی/ چند این آتش درین خرمن زنی؟ در نهان، جان از تو افغان میکند/ گرچه هر چه گوییش آن میکند / ای زبان هم گنج بیپایان تویی! ای زبان هم رنج بیدرمان تویی!
مثل و شعر بالا در مورد شیوه بیان است نه زبانهای پشتو یا فارسی و یا هر زبان دیگری. ولی چه آفتهای که همین زبان ها، گویندگان و دوستدارانش بر بشر نیاورده است! کسانی زبانِ حاکم را تقدیس کرده اند و به بهانه اش بذر تنفر میان مردم کاشته اند و کسانی دگر زبان محکوم را دفاع کرده اند و به عذر اش عداوت پراکنی کرده اند. در کشور ما، از پالیسی ظاهرشاهی آموزش اجباری زبان پشتو بر کارمندان دولتی گرفته، تا تمسخر روزمره پشتو زبانان توسط فارسی زبانان شهری، زبانها همیشه ما را فصل کرده است، نه وصل.
به کدام دلیل روز گرامیداشت زبان پشتو، فارسی یا هر زبان دیگری را تشویق کنم در حالی که همین زبانها هیزم جنگ داخلی بود؟ مگر امروزه نیز پوهنتون و دانشگاه نیست که برای شش سال سدِ تصویب قانون تحصیلات عالی شده است؟ همین سارنوالی و دادستانی، درملتون و دواخانه، زیژنتون و زایشگاه … نیست که هر روزه فشار خون ملت را بیجا بالا میبرد؟ همین پاسداران زبان نیستند که عدهی را بیگانه زاده حرامی میخوانند و عدهی دگر را غول بیابانی؟
زبان چیزی برتر از وسیله افهام و تفهیم نیست. ارزشهای عاطفی و زیبایی شناسانه ی که ما به آن چسپ میزنیم مانند ارزشهای تباری و قومی است: همه خودساخته است و میان تهی. هر ملت حتی گویندگان گوشخراش ترین زبانها زبان خود را دوست دارند و میتوانند در وصف اش “کاخ بلند” بسازند. من مخالف این آزادی و محبت آنها نیستم ولی میخواهم به این نکته مولانا تاکید کنم که: ای بسا هندو و ترک همزبان، ای بسا دو ترک چون بیگانگان / پس زبان محرمی خود دیگرست، همدلی از همزبانی بهترست.