ناسازگاری خشونت با روح اصلاح گری و دینداری

فرهاد خراسانی

مولوی عبدالرحیم مسلم دوست که خود را نماینده گروه داعش در افغانستان معرفی می‌کند درگفتگو با بی سی سی گفته است از بمباران کرده «سر بریدن رحیمانه ترین شیوه کشتن است». این گفته را چگونه می‌توان تفسیر کرد. سربرین نه تنها کشتن رحیمانه نیست بلکه خشن ترین عملی است که روان انسان را می‌آزارد، خشونت با هر شیوه‌یی که صورت‌گیرد روح انسان را نا آرام می سازد. بمباران کردن هم بی‌رحمانه ترین عمل است که متاسفانه از این شیوه در جنگ‌ها استفاده می‌شود. قباحت این عمل در این است که هرگز نمی‌توان پیامد و زیان آن را برجان انسانهای بیگناه گرفت. طالبان و داعش به عنوان دو گروهی که سنگ دفاع از دین اسلام و شریعت را به سینه می‌زنند سر بریدن انسان برای شان باکی ندارد. این‌ها با قرائت تندروانه و غیر عقلانی که از دین دارند، سر انسانها را بی‌برند و این عمل قبیح شان را توجیه دینی می‌نمایند.

در قران کتاب مقدس اسلام گفته شده است « در دین اجباری نیست» برداشتی که از این حکم می‌شود این است که در دینداری نباید جبر، فشار و خشونت جای داشته باشد و نباید به نام دین خشونت ترویج شود.

سربریدن انسان با هر توجیهی که صورت‌گیرد تاثیر ناگوار را بر روان انسان برجا می‌گذارد، تحقیقات روانشانی ثابت کرده است  خشونت یکی از عامل اصلی جنایت است، کسانی که با آنها خشونت شده و یا صحنه‌های خشونت را مشاهده کرده اند روان شان آسیب می‌بیند، این می‌تواند عاملی شود که این افراد به خاطر انتقام و یا تحت تاثیر از الگوی خشونت خود به اعمال خشونت آمیز دست بزنند.

 بنابرین؛ سربریدن خشن‌ترین عملی است که نه تنها روح انسان را تخریب می‌کند بلکه از نظر کارکردی خود عامل ناهنجاری و جنایت می‌شود و سلامت و امنیت را از جامعه انسانی می‌زداید.

تحقیقات جرم شناساسی نشان می‌دهد، شیوه‌های خشن مجازات هرگز نمی‌تواند زمینه جرم و ناهنجاری ها را در زندگی انسان بگیرد. زمینه‌های جرم و نارسایی‌ها در زندگی و عوامل اجتماعی باعث می‌شوند که کجروی و ناهنجاری رفتاری از انسانها بروز کند. اگر توجیه این باشد که با سربریدن می‌تواند از ناهنجاری و کجروی در جامعه جلوگیری کرد این ادعا باطل است. به این دلایل که اولا؛ این عمل ماهیت خشونت بار دارد و تاثیر سو بر روان انسان‌ها برجای می‌گذارد و خود عامل بروز خشونت و کجروی دیکر در جامعه می‌شود. دو؛ بربنیاد دریافت‌های جدید جرم شناسی تنها ترس و مجازات شدید نمی‌تواند زمینه‌های جرم و کج روی را در جامعه کاهش دهد باید زمینه‌های کج روی و انحراف در جامعه از بین رود.

با این بررسی می‌توان گفت؛ سربریدن و خشونت ورزی اگر هم به عنوان قاعده مجازات باشد و یا با آن توجیه عملی‌گردد هرگز نمی‌تواند پیامد مثبتی داشته باشد،  همان‌گونه که عوامل و زمینه‌های کج روی متناسب به زمان و شرایط تغییر می‌کند باید قواعد مجازات هم متناسب به آن تغییرکند، باید بیشتر از همه به زمینه‌های کج روی توجه شود و تطبیق مجازات به هدف اصلاح باشد  نه به هدف سرکوب و ترس.

بررسی‌ها نشان داده است ترس هرگز نمی‌تواند عامل باز دارنده کجروی باشد،  کج روهای اجتماعی و اخلاقی عامل و زمینه‌های ویژه خود را دارد. زمانی کج روی‌های اخلاقی و اجتماعی در افراد و جامعه کاهش پیدا می‌کند که زمینه ها و عامل آن شناسایی و از بین رود.

نکته دیگر این است؛ دین به عنوان کلیتی که با اخلاقیات پیوند دارد بانی بد اخلاقی و کجروی نیست. هرتلقی که باعث شود دین و آموزه‌های اخلاقی را بانی خشونت و عامل فساد بسازد با ماهیت دیانت در تضاد می‌باشد. خشونت ورزی و اعمال ضد بشری و اخلاقی که داعش و طالبان به نام دفاع از دین با روپوش کاذب دینداری انجام می‌دهند با ذات و ماهیت دین واخلاق توافق ندارد و پیامدهای این اعمال زشت آنها جز روی گردانی مردم از دین، چیزی دیگر را در پی‌ندارد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *