چند روز از کشتار غم انگیز جلریز گذشت. پس از کشتار جلریز واقعیتهای این جنگ یکی یکی آشکار شد. آنچه در جلریز اتفاق افتاد یک کشتار و جنایت جنگی تروریستی با رویکرد و انتخاب قومی بود. بازماندگان این جنگ آشکار کردند که منابع امنیتی ولایت از کمک به آنها دریغ ورزیده است و نیروهای امنیتی (پولیس نظم عامه) نه تنها که فقط تماشاگر جنگ بوده اند، بلکه آشکارا به دلایل تعلق قومی در پی توهین سربازان بازمانده جنگ بوده اند. بازماندگان این جنگ و شاهدان عینی از میان وکلای شورای ولایتی تأیید کرده اند که از خانههای محل بر سربازان پولیس محلی شلیک شده اند و قبل از جنگ در میان مردم محل اسلحه توزیع شده بود. اینها واقعیتهای دردناک جنگ در جلریز است. اما جلریز به اینجا خلاصه نمیشود. واکنش ما در برابر آنچه که به عنوان یک جنایت جنگی در جلریز اتفاق افتاد، حرف مهم دیگر امروز و فردای ماست. خبر و گزارش از اینکه سربازان پولس محلی به دلیل اینکه هزاره بودند مورد آماج مردم محل و تروریستان طالب قرار گرفتند، بازی “ملی گرایی” آدمهای قبیله را رسوا کرد. بی باوران به ملی گرایی به جای اینکه در چهار روز نخست در تقبیح و تفسیر و بازخواست از مقامات امنیتی چیزی بنویسند، پس از چهار روز دارند یکی یکی اتهام قوم گرایی را بر دادخواهان میچسپاند تا به باور خودشان در پناه شعارهای شیک ملی گرایی، بر یک ترور و توطئه و جنایت قومی خودشان پرده اندازی کنند. و این گونه فکر میکنند که ما نمیدانیم که آنچه پس از جلریز مینویسید، همان احساسات محکم قومی تان است که برای دفاع از جنایتکاران مصرف میکنید و در پی پنهان کردن حقیقتید. اما واقعیت این است که آنچه در جلریز اتفاق افتاد، تجاوز آشکار قومی و مداری گری قبیلهی بود. عدهی با مردم محل بر پولس مرزی حمله کردند و جمعی دیگری با امتیازات دولتی به این کتشار قاه قاه خندیدند. اگر حقیقت این نیست، چیست؟ و اگر حقیقت این است، این تجاوز قومی و کشتار قومی نیست، پس چیست؟
از این رو آنیکه به ملی گرایی میاندیشد و ملی گراست، قبل از آن، صاحب نگاه انسانی نیز هست. تا انسانی فکر نکنید به ملی گرایی نمیرسید، اگر ملی گرایید و مقدم بر آن متر و ترازوی تان با عیار انسانی شمارش میکند، چرا به این مسئله به عنوان یک جنایت جنگی و ضدبشری برخورد نکردید و چیزی ننوشتید و نگفتید. فرض بر این که دادخواهان برای کشتار جلریز قوم گرایی کردند و قوم گرایانه عمل کردند، کجای کار شما ملی گرایانه و انسانی بود؟ سکوت تان؟ یا پرداختن به اتفاقات پس از جلریز؟ شما به جلریز نپرداختید، به دادخواهی برای جلریز حمله کردید. کسی که از کشتار جلریز ننویسد و دادخواهی برای جلریز را قوم گرایی حساب کند، نه ملی گراست نه در ملی گرایی میگنجد. پرداختن به دادخواهی و روند پس از جلریز محصول واکنشی است که مردم در برابر این کشتار داشت؛ و آن تاختن به یک بازی به نام ملی گرایی برای اندوختن و تاختن قومی بود. قبیله گرا و قوم گرا همیشه تا قوم گرایی و انحصار طلبیاش رونق دارد، در بازار بی سامان کنونی حرف ملی گرایانه میزند، اما زمانی که دیگران به مسایل قومی پرداخت و جسارت گفتن و نقد کردن از وضعیت و بیان حقیقت را پیدا کرد، رُخ دیگر سکه را نشان میدهد و آن ملی گرایی است که سالهاست چشم مان را بر روی واقعیت بسته است.
مثلاً ممکن است همهی ما راست بگوییم. ما هم ملی گرایی میکنیم و شما نیز ملی گرایید. اما مسئله ملی ما چیست؟ اختلاف ما اینجاست. و این حقیقت مسلم و غیر قابل انکار نسل ماست. تا بر سر مسئله ملی و منافع ملی توافق نداریم، هیچ کدام ما ملی گرا نخواهیم بود. برای من مسئلهی ملیتر از مسئله ترور و کشتار و اختتاف هزارهها وجود ندارد، حالا ممکن است برای کسی دیگری سنگ اندازی در راه لویه جرگه قانون اساسی و اصلاح نظام انتخاباتی مسئله ملی باشد. من عجالتاً آنچه ملی میبنیم مسئله هزارههاست و رویکرد دولت نسبت به این مسئله.
اما اینک در پایان این وضعیت، راهی نداریم جز اینکه کشتار قومی را، قومی بپنداریم و برای آن کار ملی کنیم. اگر قوم گرایی به نفع همهی ما نیست، منافع همهی ما این است که در برابر یک کشتار قومی، ایستادگی ملی کنیم. اتهام بستن به آنانی که نمیتوانند چشم شان را بر حقیقت ببندند، در حقیقت فرار از مسئولیت انسانی است که بر همهی ما در برابر این کشتار قومی وجود دارد. تا به این مسئولیتها رسیدگی نکنیم، تعارف وحدت ملی ما را از حقیقت دور میکند و آتش زیر خاکستر قوم گرایی را خطرناک تر میکند، و هیچ امیدی نیست که ما را به ملی گرایی واقعی نزدیک کند و تیم ملی کند و به ملی اندیشی برساند.