ملا عبدالمنان نیازی، یکی از اعضای ارشد گروه طالبان، گفته است که به زودی رهبر جدیدی برای جانشینی ملا محمدعمر انتخاب خواهد شد. یک روز پس از تایید مرگ ملا محمدعمر، رهبر پیشین گروه طالبان، ملا اخترمحمدمنصور، معاون ملا عمر، به عنوان جانشین او انتخاب گردید. در همان روز، منابع نزدیک به طالبان، به بیبیسی گفتند که انتصاب آقای منصور با مخالفت شماری از اعضای برجستهی گروه طالبان مواجه شده است. ملا نیازی به بخش پشتوی بیبیبی گفته است که انتخاب ملا منصور، برخلاف اصول داخلی این گروه بوده است. ملا نیازی همچنین گفته است که در انتخاب ملا منصور، تمام نمایندگان گروه طالبان حضور نداشتهاند. او اضافه کرد که از ملا منصور نیز در نشست انتخاب رهبر جدید دعوت خواهد شد. قبلا گزارش شده بود که ملا قیوم ذاکر، فرماندهی عملیات نظامی طالبان، ملا حبیبالله عضو شورای کویته، و طیب آغا از دستیاران ملا محمدعمر، از جمله مخالفان رهبری ملا منصور هستند. ملا نیازی میگوید اشخاصی مانند محمدرزاق آخوند، محمدعبدالجلیل آخوند، محمدظریف آخوند، محمدرسول آخوند، ملا بازمحمد آخوند و مولوی مسلم حقانی نیز از دیگر مخالفان رهبری ملا منصور هستند. با این وجود، ذبیحالله مجاهد، با رد این گزارشها، تأکید میکند که در میان اعضای برجستهی این گروه، هیچ اختلافی بر سر جانشینی ملا عمر وجود ندارد. اکنون اما پرسش اساسی همین است که آیا در حقیقت جدالی میان اعضای برجستهی این گروه بر سر این مسئله وجود ندارد؟ و در صورت بروز چنین اختلافی، پیامدهای آن چه خواهد بود؟
1- گروه طالبان، بهعنوان یک تشکیل و سازمان سیاسی و نظامی، مانند هر گروه و سازمانی دیگر، برای قدرت مبارزه میکنند. ایدهی تشکیل طالبان، توسط پاکستان، با حمایت آمریکا و شماری از کشورهای دیگر، برای مبارزه علیه قدرت موجود در آن زمان، شکل گرفت. طالبان ایجاد شدند تا دولت نجیب را واژگون کرده و بر بقایای نظام کمونیستی در افغانستان، مهر پایان بزنند. چنین شد؛ طالبان نجیب را به دار آویختند؛ گروههای قومی اسلامگرا، از بسیاری نقاط، به بیرون از خاک افغانستان یا در گوشهای دور در آن جغرافیا رانده شدند. پس از آن، طالبان با قدرتی که به دست آورده بودند، در افغانستان، امارت اسلامی برپا کردند و برای قدرتمندترشدن جنگیدند. برایناساس، هدف کلان طالبان بهعنوان گروهی سیاسی، نظامی و نیز عقیدتی، بهدستآوردن و استفاده از قدرت بود. مبارزه برای دستیابی به قدرت و استفاده از آن، همواره با درگیری و اختلاف همراه است و این درگیریها همیشه یکسان و برعلیه هدفی مشخص نیستند. طالبان، چه در زمان امارت اسلامی و چه در دورهی پس از آن، اختلافهایی در میان خود داشتند که تااکنون ادامه دارد. موضع چندگانهی طالبان پس از فروپاشی امارت اسلامی، نشانهی آشکار این اختلافات است. شماری از مقامات دورهی امارت اسلامی، در طی 13 سال گذشته در کابل بودند و با گروه طالبان تحت فرماندهی ملا عمر اختلاف داشتند. در سالهای اخیر، این اختلافات بر سر جنگ یا صلح، بیشتر شد و چهرههای بانفوذی راه خود را از ملا عمر جدا کردند. سید طیب و چند چهرهی دیگر، از این جمله بودند.
بنابراین، طالبان پیش از مرگ ملا عمر نیز دچار اختلافاتی بودند و قابل پیشبینی است که پس از مرگ او این اختلافات بیشتر خواهند شد. جنگ و اختلاف بر سر قدرت، در میان تمام گروهها و اجتماعات وجود دارد و بدیهی است؛ اختلاف میان رهبران و فرماندهان گروه طالبان نیز امری طبیعی است. افراد این گروه، برای نفس «قدرت»، با یکدیگر درگیر خواهند شد و اختلافات تشدید میشوند. مرگ ملا عمر به این اختلافها دامن زده است و پس از این، طالبان از مرکزیت واحدی چون گذشته برخوردار نیستند و بنابراین تصمیم واحدی نیز نخواهند داشت. رهبران این گروه، برای امیری و رهبری با هم رقابت خواهند کرد و این رقابتها به خصومتهای انکارناپذیری تبدیل خواهد شد.
2- اختلاف میان رهبران گروه طالبان، پیشآمدنی و انکارناپذیر است. این اختلافات در هر سطحی که باشند، نتایج مثبت و سود آن به دولت افغانستان خواهد رسید. اختلاف میان طالبان، در سطح کلان، باعث تقسیمشدن این گروه به دو گروه عمدهی کوچکتر خواهد شد: طالبانی که صلح میخواهند و طالبانی که به دوام جنگ میاندیشند و بر همین مبنا عمل میکنند. چنین دسته بندیای، درنهایت به درگیری داخلی در این گروه و تضعیف آنها خواهد انجامید. تضعیف طالبان، براثر درگیری یا اختلافنظر درمورد جنگ یا صلح، کار حکومت افغانستان برای پیکار و رویارویی با این گروه را آسانتر خواهد کرد. حکومت افغانستان، پس از این، با طالبانی که با مرکزیت واحدی به هم پیوند خورده اند، روبرو نخواهد بود. اختلاف بر سر قدرت و کُرسی امیری، منشأ تعلقات و سیاستورزی طالبان را تغییر خواهد داد و حتا مداخلهی پاکستان نیز قادر به جلوگیری از این پراکندگی نخواهد بود. این اختلاف، طالبان را در هر دو جبهه و با هر نگاهی، تضعیف خواهدکرد و این فرصت و امکان را در اختیار دولت افغانستان قرار میدهد که خطوط گسل و اختلاف را هرچه برجستهتر و بیشتر کند. با این حال، نقش پاکستان نیز در مدیریت طالبان مهم و تأثیرگذار است. نگرانی اصلی پس از مرگ ملا عمر این است که طالبان با پاکستان چه خواهد کرد؟ آیا پاکستان، مدیریت و کنترل قدرتمندی بر طالبان و انشعابات و رهبران آن خواهد داشت؟ مداخلهی پاکستان در امور رهبری و سیاستگذاری طالبان تعیینکننده و مهم است. آیا کنترل پاکستان بر طالبان در جغرافیای پاکستان، میتواند از میزان این اختلاف بکاهد؟ هرچند روشن است که نمیتواند آن را خاموش یا برطرف کند. پاکستانیها با درنظرداشت کنترل مکانی بر پناهگاهها و خانههای رهبران طالبان، میتوانند به هماهنگی و وحدت این گروه کمک کنند. اما دولت افغانستان نیز باتوجه به درگیری چندین ساله و ارتباطات چندلایه با پایگاههای سنتی طالبان و شماری از افراد تأثیرگذار این گروه، میتواند بر دستهبندی و اختلافات در این گروه، مؤثر باشد.
پیامد اختلافات میان رهبران طالبان، با نقشهایی که دولت پاکستان و افغانستان پس از مرگ ملا عمر بازی خواهند کرد، روشنتر خواهد شد. اختلاف بر سر فرماندهی و جنگ و مدیریت نیروهای نظامی، حتمی است و دولت افغانستان از آن سود خواهد برد؛ از سوی دیگر اما، این اختلافات میتوانند بار دیگر بستری برای بازی دوگانهی پاکستان در افغانستان فراهم کنند.