مرگ ملا عمر می‌تواند به روند صلح افغانستان کمک کند یا به آن آسیب برساند

منبع: واشنگتن پست

نویسنده: Max Abrahms

برگردان: حمید مهدوی

ملا محمد عمر، که اغلب صرف ملا عمر خوانده می‌شد، در سال‌های 1996 تا 2013 فرمانده ارشد و رهبر معنوی طالبان بود، هرچند مرگ او در اواخر ماه گذشته تایید شد. این خبر در وسط گفت‌وگوهای صلح میان طالبان و حکومت افغانستان با پادرمیانی پاکستان نشر شد؛ گفت‌وگوهایی که ظاهرا ملا عمر در یک پیام عیدی در اواسط ماه جولای از قبرش از آن حمایت کرد.

این رهبر طالبان به کنترول این سازمان مشهور بود. آن‌گونه که ولی نصر در سال 2012 اشاره کرد: «بدون او، هیچ مشروعیتی در تصمیم طالبان وجود ندارد … ». جای تعجب ندارد که خبر مرگ او آتش نزاع قدرت را در درون گروه طالبان میان وارثان بالقوه او برافروخته است؛ وراثانی که هرکدام تعهد متفاوت به صلح دارند. ملا اختر محمد منصور، معاون عمر، توسط شورای عالی طالبان که دارای هفت عضو است به عنوان جانشین او انتخاب شد و به طور عموم او طرفدار روند صلح خوانده می‌شود. گفته می‌شود که یعقوب، پسر عمر-که ممکن است به تازگی توسط منصور ترور شده باشد- به احتمال زیاد به خون‌ریزی ادامه خواهد داد. پرسش کلان این است که آیا مرگ ملا عمر و نزاع قدرت ناشی از آن برای روند صلح خوب است یا بد.

مقاله‌ای که به تازگی در نیویارک تایمز منتشر شده است، فضای پس از مرگ ملا عمر را مساعد توصیف می‌کند که یک «احتمال واقعی را برای تحقق یک رویای دست نیافتی قدیمی» ارائه می‌دهد؛ «رویای مصالحه با طالبان «میانه رو» که از حمایت قدرت‌های منطقه‌ای برخوردار است و تندروان و متحدان آن‌ها در میان تروریست‌های جهانی مستقر در افغانستان را منزوی خواهد کرد».  به عین ترتیب، اشرف غنی، رییس جمهور افغانستان، ادعا می‌کند که «زمینه برای گفت‌وگوهای صلح افغانستان بیش از هر زمان دیگری مساعدتر است».

با این حال، تحقیقات من عکس آن را پیش بینی می‌کند – بی نظمی جدید در رهبری طالبان شانس روند صلح را که از لحاظ سیاسی موفق باشد، پایین می‌آورد. در یک مطالعه اخیر با فیل پاتر و یک نوشته دیگر با یوخن میرو که در آینده نشر خواهد شد، هم‌کاران نویسنده‌ام و من دریافتیم که بی نظمی در رهبری، با قوی‌تر ساختن اعضای سطح پایین‌تر سازمان، که انگیزه‌های قوی‌تری برای آسیب رساندن به ملکی‌ها دارند، ترویج می‌دهد. بین موقف اعضای «گروه طالبان» در سلسله مراتب سازمانی این گروه و انگیزه آن‌ها برای حمله به ملکی‌ها رابطه معکوس وجود دارد. اعضای سطح پایین‌تر ممکن است تلاش کنند با ارتکاب جنایات علیه غیرنظامیان، در داخل این گروه ترفیع کنند؛ این‌گونه بالارفتن سازمان یافته از نردبان در باندها به خوبی مستند شده است اما در گروه‌های شبه نظامی نیز بسیار معمول است. هم چنین اعضای سطح پایین‌تر در مقایسه با رهبران به منابع سازمانی دست‌رسی کم‌تر دارند؛ چیزی که به آن‌ها انگیزه می‌دهد اهداف آسان‌تری را هدف قرار بدهند. رهبران شناخته شده هم چنین تمایل دارند تجربه بیشتری در جنگ نامتقارن داشته باشند؛ بنابراین در مقایسه با اعضای کم تجربه، آن‌ها خطرات سیاسی خشونت‌های بی رویه را بهتر درک می‌کنند.

تحت رهبری ملا عمر، رهبری طالبان به راستی اعضای عادی این گروه را به ضرر نرساندن به ملکی‌ها، بخاطر هزینه‌های بالقوه آن برای این سازمان، توصیه می‌کردند. هرچند طالبان هزاران تن از غیرنظامیان افغان را عمدتا با حملات انتحاری، مواد انفجاری و ترورها کشته اند؛ اما این اقدامات در سرپیچی مستقیم از دستورات رهبری این گروه در زمینه حفاظت از مردم بوده اند. عمر در بیانیه‌های عمومی تاکید می‌کرد: «مجاهدین باید برای حافظت از جان و مال مردم عادی هرکاری بکنند». رد این موضع به عنوان تبلیغات محض وسوسه انگیز است؛ اما ممنوعیت آسیب رساندن به ملکی‌ها در محراق طرزالعمل یا لایحه این گروه، از زمانی که نخستین مجموعه آن در سال 2006 برای اعضای طالبان صادر شد، قرار داشته است. قانون 21 این لایحه می‌گوید، «هرکسی که در جریان جهاد ملکی‌ها را کشته است در جنبش طالبان پذیرفته نخواهد شد». در لایحه 2009، قانون 41 به سربازان یادآوری می‌کند که «از تلفات ملکی‌ها اجتناب کنید». قانون 48، «بریدن بینی، لب‌ها و گوش‌های مردم» را ممنوع اعلام می‌کند و قانون 59 حکم می‌کند که «مجاهدین باید رابطه خوبی با تمام قبایل و مردم محل داشته باشند». در لایحه 2010، قانون 57 به «انجام عملیات‌های شهادت طلبانه و تلاش‌های زیاد برای جلوگیری از تلفات ملکی‌ها در میان مردم عادی» حکم می‌کند. قانون 65 به مجاهدین دستور می‌دهد که «مراقب حیات مردم عادی و اموال آن‌ها باشید» و پشت جلد این لایحه تاکید می‌کند که «مراقبت از اموال عمومی و زندگی و اموال مردم، یکی از مسئولیت‌های اصلی یک مجاهد است».

این طرزالعمل در میکانیزم هیچ چیزی کم ندارد. وقتی فرماندهان بلندپایه در هدف قراردادن ملکی‌ها مجرم شناخته می‌شدند؛ گاهی آن‌ها برای مجازات نظر به قانون شریعت مستقیما به ملاعمر فرستاده می‌شدند. این طرزالعمل هم چنین به سربازان در مورد شیوه‌های هدف قراردادن، حذف ستم‌کاران از صفوف و مانع شدن از مجازات ملکی‌ها توسط متخلفان آموزش می‌دهد. یک گزارش سازمان ملل متحد نتیجه گیری کرد که در نتیجه ملا عمر با «اجرای رهنمایی‌های موجود در این لایحه، در زمینه هدف قرار دادن اهداف نظامی با دقت بیشتر»، «تلفات در میان مردم عادی» را کاهش داد. رهبران طالبان هم چنین با ارائه آموزش‌های ضروری حمله، که هدف آن دورنگهداشتن غیرنظامیان از تیراندازی‌ها است، اعضای عادی این گروه را از انجام خشونت‌های بی رویه بازداشته اند. واضح است که ملا عمر فرشته نبود؛ اما به احتمال زیاد بر طالبان اثر تعدیل کننده داشت. بدون موجودیت یک رهبر قوی که این سازمان را هدایت کند، انتظار می‌رود که حملات طالبان علیه مردم افزایش یابد؛ طالبانی که قرار مطالعات من و دانش‌مندان دیگر، بدنام منحرف ساختن روند صلح اند. جنگ‌جویان طالبان در هفته جاری حمله بر مردم را از سر گرفته اند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *