نویسنده: رابین لاکوف
مترجم: معصومه عرفانی
بخش هفتم و پایانی
در اوایل ریاست جمهوری کلینتون، از قول میشل دیور، منشی رسانهای سابق رونالد ریگان، نقل شده است که «این زن، از زنانی نیست که در پشت صحنه بماند و از آنجا تارهای عروسکها را بگرداند (اعمال نفوذ داشته باشد)، بلکه در پیش صحنه این کار را میکند». از آنجا که همسر رییس دیور، نانسی ریگان، مورد این انتقاد قرار گرفته بود که قدرت پشت صحنه است، روشن است که دیور از آنچه که گفته بود، قصد تعریف و تمجید از او را نداشت.
به اظهارنظر غیرمعمول ترنت لات، رهبر اکثریت سنا، پس از انتخاب هیلاری کلینتون بهعنوان سناتور نیویورک، توجه کنید: «زمانی که این هیلاری به سنا راه یافت، اگر راه یافته باشد –شاید بارقهای اصابت کند و نتواند-، او یکی از 100 نفر خواهد و ما به او اجازه نمیدهیم این را فراموش کند». حتا بدون توجه به مسئلهی زیرپاگذاشتن نزاکتهای همکارانهای که انتظار میرفت، این نظر موجب غلیان خشم میشود: «این هیلاری» اشارهی مستقیم احساسی «این»، ارتباطاش را با فاعل جمله، به شکلی اهانتآمیز نشان میدهد؛ ارجاع به اسم کوچک نیز صمیمیتی یک سویه دارد (چنانکه به شکل سنتی از سوی مردان به زنان مرسوم است، اما نه برعکس آن؛ و یادآور این است که در سنای موردنظر ترنت لات، همان مناسبات جهان قدیمیتر هنوز پابرجاست). من از آرزوی مرگ او (اصابت بارقه به هیلاری) میگذرم و نظری راجع به آن نمیدهم. اما منظور لات از «ما»، 99 سناتور دیگر است؟ «تمام سناتورهای مرد»؟ در هرصورت، مقصود او به شکلی آشکار، استثناءشمردن هیلاری و آزاردادن او است: «تو به اینجا تعلق نداری، زن!»
حداقل به همیناندازه، رویکرد زنان نسبت به هیلاری کلینتون نیز ناراحتکننده است، رفتار و نگاهی که از سوی افرادی باتجربه و روشنفکر، در طول دورهی کمپاین او منعکس میشد. گزارشات تلویزیون و روزنامه نیز به سوءظن زنان نسبت به او اشاره داشتند، چنانکه از قول یکی از زنان رأیدهنده ذکر شده بود: «او چمدانهای زیادی دارد»؛ «او باید بداند که مردم دربارهاش حرف خواهند زد. بااینوجود او بازهم خود را کاندید کرده است. گمان میکنم او بیشاز حد دربارهی خودش خوشبین است».
آخرین جمله، بهنظر آهنگی ناجور و زننده دارد: من درعوض انتظار داشتم گفته شود «او واقعا دل و جرأت دارد». اما در این مورد، دل و جرأت کلینتون، مفهومی دیگرگونه پیدا کرده است و یادآور آن چیزی است که اوپرا وینفری به عنوان عبارتی که زنان تمایل دارند به زنان دیگری که در جایگاهی برجسته قرار دارند بگویند: «او فکر کرده چه کسی است؟».
در این گزارشات، از کلینتون با عنوان «فریبکار» یاد میشود. اما ذات این فریبندگی بهندرت آشکار میشود. از خانم پاتریشیا هوکس (زنی آلابامایی که در طرفداری از ریک لازیو، رقیب کلینتون، سرمایه گذاری کرده بود)، نقل قول شده است که او زیر و بم خانم کلینتون را در اولین باری که او را برای نخستین بار در یک برنامهی تلویزیونی 60 دقیقهای در 1990 دیده، شناخته است. به گفتهی او، کلینتون «زنی قدرتطلب است که میخواهد کنترل را به دست داشته باشد؛ میخواهد روی استیج ملی قرار بگیرد». اما در این «زیر و بم دیدن»، خانم هوکس چه فریبکاری را در هیلاری کلینتون دریافته است؟
زندگی خصوصی کلینتون نیز زمینهای برای بیصلاحیتدانستن او است. در همان مقاله، از زنی که یک پزشک متخصص اطفال است، چنین نقل قول شده است: «من میخواهم او را دوست داشته باشم، اما نمیتوانم. زمانی احترامم را به او از دست دادم که در ماجرای مونیکا، او کنار همسرش (بیل کلینون) باقی ماند». بااینوجود، محبوبیت او در تمام دوران اعتراضات بالا بود. اگرچه روزنامهها پیوسته گزارشاتی دربارهی نفرت زنان از کلینتون منتشر میکردند، در پایان، او رقابت را با اکثریت قریب به اتفاق 12 امتیازی برنده شد: زنان باوجود تمام اینها به او رأی دادند.
نقلقولهایی که ذکر شده بود، ممکن است به این معنا باشد که زنان، با پرسشها، تردیدها و عدمقطعیتهای شخصیشان دست به گریبان هستند و درواقع از کلینتون بهعنوان یک مورد آزمایشی استفاده کردند: آیا میتوانم/ آیا باید، این کار را انجام بدهم؟ در نهایت، بسیاری باید به این نتیجه رسیده باشند که «او» (هیلاری کلینتون)، «ما» (زنان) بوده است.
اینکه بگوییم از کلینتون به عنوان یک کاغذ تورنسل (برای تعیین وضعیت) یا اسب شرطبندی استفاده شده، نظری اغواکننده است: رفراندومی دربارهی مسئلهی ازدواج «ما» (زنان)، در هزارهای که زندگی میکنیم. دربارهای اینکه (در موردی مشابه)، باید همسران خود را ترک کنیم یا در کنار آنها بمانیم؟ ما جدای از همسربودن، چه کسی هستیم؟
در نهایت، میتوان گفت برداشت از کلینتون این است که او نقطهی تلاقی مجموعهای از تضادهاست که زنان هنوز نتوانستهاند حل کنند. بسیاری ادعا میکنند که از او نفرت دارند، اما در آخر میبینیم که در کنار او ایستادهاند (حتا گاهی با نگرانی و سوءظن)؛ آنها در عین حال که از جاهطلبی او وحشت میکنند، اما زمانی که او در جایگاه قدرتمند خویش ایستاده است، برایش ارزش و درجهای بالا درنظر میگیرند. آنها از او برای ایستادن در کنار مردش انتقاد میکنند، بااینوجود، زمانی که این کار را میکند، امتیاز زیادی به او میدهند. سیاستمداران مرد، به ندرت مجبور به انجام چنین انتخابهای ظریف و خطرناکی میشوند.