نمیخواهم ساز منفی بنوازم، ولی در مورد تحریم اجناس پاکستانی عرضی دارم:
دعوت از شهروندان افغانستان به تحریم اجناس پاکستانی (در واکنش به نامردمیهای پاکستان) دردناک است. چرا که نشان میدهد درک ما از ابتداییترین تعاملات بازار و ضوابطی که بر این تعاملات حاکم اند، بسیار خام و کودکانه است.
شما نمیتوانید، حتا اگر عزمی آهنین داشته باشید، اجناس پاکستانی را تحریم کنید و از بازار نخرید. به این دلیل ساده که اگر شما به چیزی نیاز داشته باشید و آن نیاز را پاکستان برآورده کند، شما نمیتوانید اجناس پاکستانیای را که در پاسخ به آن نیاز عرضه میشوند، نخرید. اگر شما روغن کار داشته باشید و پاکستان بتواند آن روغن را به قیمتی قابل قبول به شما عرضه کند، خیال این که در برابر آن روغن و آن قیمت بایستید را از سر بدر کنید. دیر یا زود تن خواهید داد و دست از لج برخواهید داشت. حتا اگر شما، به عنوان یک فرد، بتوانید در برابر روغن یا آرد پاکستانی بایستید، جامعه به صورت کل به راه شما نخواهد رفت.
اگر افغانستان بتواند گندم با کیفیت تولید کند و آن را به قیمت مناسب به بازارها بیاورد (به گونهیی که رقیب پاکستانی آن گندم در برابرش رنگ ببازد)، آن وقت نیازی به کمپاین نخواهد بود. گندم پاکستان به تدریج از بازارهای افغانستان گم خواهند شد.
مثالی از یک تحریم بزرگ بدهم:
شوروی سابق اجناس و کالاهای کشورهای غربی (اردوی کاپیتالیسم) را تحریم کرده بود. تحریم هم توانسته بود. یعنی ندای تحریم فقط یک دعوت شهروندانه نبود. یکی از قویترین دولتهای جهان آن را اجرا میکرد. آخر نتیجهاش را دیدیم.
تعاملات بازار، و از جمله تعامل ما با کالاهای پاکستانی، به این راحتی که ما فکر میکنیم نظم پذیر نیستند، یعنی به آن سامان مطلوب مورد نظر ما نمیافتند. ضوابط اقتصادی حاکم بر این تعاملات از پی تمایلات سیاسی یا خشمهای وطن پرستانهی ما راه نمیافتند. کار خود را میکنند.