زمین لرزه، زمین را از هندوکش تا هند لرزاند. دهها انسان را کشت و هزارها خانه را خراب کرد. جلو زمین لرزه را نمیتوان گرفت، اما با ساختن خانههای محکم میتوان خطر فروریختن سقف خانه و غافلگیر شدن را کاهش داد. ساختن خانههای مستحکم به توان اقتصادی نیاز دارد و همه میدانیم که سقف توانایی اقتصادی مردم افغانستان، پایینتر از این حرفهاست. از اینرو، هرقدر که ریشتر زلزله بالا باشد، میزان تلفاتش در افغانستان بیشتر خواهد بود. زلزلهی اخیر با توجه به آماری که در اختیار رسانهها قرار گرفته 115 کشته، 538 زخمی برجا گذاشته، 7630 خانه، 12 مکتب، 17 مسجد و 20 دفتر در 9 ولایت افغانستان تخریب شده است.
در کنار زمین لرزه، افغانستان با لرزهی دیگری به نام کابللرزه مواجه است. کابللرزه به مجموع رواداشتهای مقامات دولتی، سیاسیون و زورمندان گفته میشود که در آنها خیر جمعی نهفته نیست. مثلاً چندی قبل لیست مشاورین وزارت مالیه و مبلغ معاشات آنها به نشر رسید که مطابق آن، فقیرترین مشاور این وزارت، ماهانه بیشتر از 100هزار افغانی معاش دریافت میکند. حالا با توجه به این لست، شما به وزارتخانههای دیگر فکر کنید که در این مدت احتیاط کرده و لست مشاورین با مبلغ معاشات آنها بیرون نشده. واقعیت مسلم این است که هیچ وزارتخانه بدون مشاور نیست و هیچ مشاوری از معاش بالا بدش نمیآید. ما در مجموع 24 وزارت داریم که تشکیلات یکی دیگر هم روی میز است. وزیرانی که در راس این بیستوچهار آدرس معتبر قرار دارند، شاید کمترین دخل و تصرف در میزان معاشات مشاورین خویش داشته باشند، چرا؟ چون مشاورین خویش را یا از روی رفاقت شخصی انتخاب میکنند یا هم به اساس سفارشات سیاسی-مصلحتی. افشاء شدن تعداد مشاورین و معاشات شان، دل و دماغ ملت را میلرزاند. هرکسی که برای اولین بار بشنود که فلانی مشاور وزیر مالیه ماهانه 250000 افغانی معاش دریافت میکند، تعجب میکند و از خود میپرسد که چه خبر است؟ مردم به نان شب خویش گیر ماندهاند اما اینها را ببین! حالا شما به 24 وزارت دیگر و مشاورین و معاشات مشاورینش فکر کنید، آیا نمیلرزید؟
اگر دست از سر مشاورین برداریم، کابل پر از آدمها و ماجراهای دیگر است که ما را میلرزاند. ماجرای قندوز، غورماچ، بدخشان، غزنی و آدمهای که پشت این حوادث روی چپرکتهای نرم ارگ و آدرسهای حکومتی خوابیدهاند را میدانیم؟ هر یکی از این اتفاقات و هر کدام از مسئولین حکومت وحدت ملی، به تنهایی کابل را میلرزاند. برای مثال، ابتکار وزیر مخابرات را در نظر بگیرید. وزارت مخابرات از روز اول میزان شروع کرد و تا حالا ده درصد مالیه از مجموع کریدت و اعتباری که مشترکین شرکتهای مخابراتی به حساب شان میافزاید، به حساب دولت واریز میکند. توجیهی که پشت این ابتکار استفراق میکند این است که در تمام جهان، مردم با پرداخت مالیه، در مصارف دولتی سهم میگیرند مردم افغانستان هم باید مصارف دولت را آهسته آهسته بدوش بکشند. با آنکه این ابتکار را پارلمان کشور نقرهداغ کرد، اما تا هنوز اجراء میشود. این ابتکار با آنکه مقبول است اما وقتی کنار معاشات میلیونی مشاورین و مقامات حکومتی قرار میگیرد، کشور را میلرزاند. مخصوصاً که هیچ تفاوت مثبت در کیفیت خدمات مخابراتی بهوجود نیامده. چرا در کیفیت خدمات مخابراتی تغییر ایجاد نشده؟ چون ما با کابللرزه مواجهایم. محصولی که از مشترکین شرکتهای مخابراتی گرفته میشود، در قدم اول باید برای بهبودی در کیفیت و کمیت خدمات مخابراتی مصرف شود، بعداً اگر اضافی شد، برای خوشخدمتی دو دسته و چهارپایه به رییس جمهور و وزیر مالیه تقدیم شود. وقتی وزیر مخابرات صلاحیت استفاده از محصول مالیاتی در حوزهی مربوطهاش را ندارد و تکلیف محصولات مالیاتی را وزارت مالیه یا رییس جمهور تعیین کند، ما خودبهخود با زلزلهای مواجهایم که از ما قربانی میگیرد.
اگر برای کاهش خطر زمینلرزه نیاز به ساختن خانهی محکم داریم، برای نجات از کابللرزه چه کار باید بکنیم؟ هیچ راهی غیر از بلندبردن آگاهی جمعی نداریم. باید درس بخوانیم، رادیو گوش کنیم، روزنامه بخوانیم، کتاب بخوانیم، تا فهم جمعی در جامعه بالا رود. در انتخابات شرکت کنیم و بدون هیچ مصلحت و تعلق نسبتی، به کسی رای بدهیم که فکر میکنیم اهل کار است. آن عبارت مشهور را شنیدهاید که میگوید: برای یادگرفتن هیچوقت دیر نیست! این چهارده سال باید به اندازهی کافی به ما یاد داده باشد که چهطور با آیندهی خویش بازی یا برخورد کنیم. چهطور میتوانیم به وزیر مالیه بفهمانیم که معاش مشاورینات، تناسب منطقی با کارآیی شان ندارد، آنها به مراتب بیشتر از آنچه شایستهاش هستند را میبرند و میخورند.
کابل لرزهها ادامه خواهند یافت مگر اینکه ما بخشی از آن نباشیم و عملاً جلوش را نگیریم.