هافینگتون پست/ جری لی شاو
ترجمه/ معصومه عرفانی
بسیاری احساس میکنند که چند هفتهی گذشته، نقطهی عطفی در تاریخ تروریسم بوده است. ممکن این حقیقت داشته باشد، اما میتوان آن را از دو چشمانداز بررسی کرد؛ چراکه ما در این مدت شاهد شجاعتی شگفتآمیز و امیدبخش در مبارزه علیه تلاشهای ترویستی بودیم.
دو روز پیش از حملات وحشتناک پاریس، و یک روز قبل از بمبگذاری انتحاری در بیروت، دهها هزار نفر از زنان، کودکان و مردان افغانستان، در بزرگترین گردهمآیی مردمی تاریخ افغانستان به راهپیمایی علیه خشونتها در این کشور پرداختند.
آنها به اعتراض به کشتار وحشیانهی هفت نفر از اعضای اقلیت قومی شیعه که عمدتاً هزاره هستند، ازجمله دو زن و یک دختر نه ساله، گردهم آمدند. مشخص نیست این افراد توسط داعش کشته شدند یا طالبان، یا گروهی از طالبان که با پرچم داعش فعالیت میکنند. درهرصورت، تمایز قایل شدن میان آنها کار دشواری است.
آنچه روشن است این است که مردم افغانستان، پس از تحمل رنجهای بسیار، با شجاعتی خیرهکننده دربرابر فاشیسم مذهبی و خشونت، و برای بازگرداندن صلح و حقوق بشر ایستادند. برای من که هنوز عزادار فاجعههای بیروت و پاریس هستم، قهرمانی زنان و مردان غیرنظامی مانند آنها، همچنان به آینده امیدوارم میکند.
من در ماه مارچ در برنامهای برای قربانیان خشونت جنسیتی به افغانستان سفر کردم. یک هفته بعد، فرخنده ملکزاده، زن مسلمانی که تحصیلکردهی علوم مذهبی بود، پس از آنکه یک ملا او را به دروغ متهم به سوزاندن قرآن کرد، توسط اراذل و اوباش کشته شد.
پس از مرگ او، هزاران نفر از معترضان افغان که بسیاری از آنها چهرههای خود را به نماد چهرهی خونین فرخنده قرمز کرده بودند، خواستار اجرای عدالت شدند. فرخنده به نمادی از فعالیتهای اجتماعی شهروندان متعهد تبدیل شد. از آنجا که گروههای تروریستی عمدتاً زنان را و اقلیتهایی مانند هزارهها را هدف قرار میدهند، فرخنده یک نماد قدرتمند در مبارزات علیه خشونتهاست.
اگرچه طالبان و داعش رقبای سرسختی هستند، طالبان درحال شبیهشدن هرچهبیشتر به داعش هستند. این گروه رفتارهای غیرانسانی داعش با زنان را تکرار کرده و درحالحاضر نیز رفتارهای وحشیانهای علیه زنان انجام میدهند. برخی آنها را «طالبان جدید» نامیدهاند. زمانی که طالبان قندوز را اشغال کردند، علیرغم آنکه وعده دادند دست به خشونت نمیزنند، مبارزهای بیرحمانه علیه زنانی که در خانههای امن سازمان زنان برای زنان افغانستان (WAW) کار یا زندگی میکردند بهراه انداختند. این سازمان بزرگترین نهاد غیردولتی در افغانستان است که برای قربانیان خشونت جنسیتی سرپناه ارائه میکند و درحالحاضر، نزدیک به 1000 زن و کودک را در خانههای و پناهگاههایش جا داده است.
در روز اول حمله به قندوز که اواخر سپتامبر رخ داد، طالبان تمام امکانات سازمان (WAW) را تخریب کرده، وسایل نقلیهی آن را گرفتند، تجهیزات را درهم شکسته و پناهگاه را به آتش کشیدند. این گروه با استفاده از یک لیست هدف، جستوجوی خانهبهخانه، ضربوشتم و آدمربایی انجام دادند. در این میان، کسانی که مخفیگاه کارمندان یا زنان ساکن خانههای امن را افشا نکردند به قتل رساندند؛ ازجمله به شوهر یکی از سرپرستان پناهگاه در خانهاش تیراندازی کردند. همچنین، جنگجویان طالبان، دو قابله را که متهم به ارائهی خدمات بهداشت باروری شده بودند، پس از تجاوز گروهی به قتل رساندند.
خوشبختانه در زمان این حملات، سازمان (WAW) بسیاری از زنان و کودکان را از پناهگاه تخلیه کرده بودند و بسیاری از کودکان نیز برای دیدار مادرانشان برای عید به زندان رفته بودند. کارکنان این سازمان، زنان و کودکان باقیمانده را همراه با خانوادههای خود در خانههایشان پنهان کردند.
اکنون که قندوز پس گرفته شده است، سازمان (WAW) درحال تلاش برای بازسازی خانههای امن و تجهیزاتش است. این سازمان با ادغام منابع و تلاشهایش با دیگر سازمانهای غیردولتی، فعالان حقوق بشری و کارمندان دولت، در تلاش برای تضمین این است که هیچکس صدمه نمیبیند. روانشناسان و مددکاران، روزانه جلساتی برای ایجاد صلح میاد زنانی که بهدنبال پناهگاه هستند و خانوادههایشان برگزار میکنند و بسیاری از آنها را دوباره یکجا کردهاند. قاضی رحیمه، رییس دادگاه خانواده در کابل، میان قوانین مذهبی و قوانین افغانستان، شامل قانون محو خشونت علیه زنان، که مجموعهای از جرایم و مجازاتها برای اعمال خشونتآمیز علیه زنان و دختران است، توازن برقرار میکند.
علیرغم زنستیزی تروریستان، زنان در سراسر افغانستان به سختی برای طرح و توسعهی حقوق زنان تلاش میکنند –بعضی پشت صحنه و تعدادی دیگر با هیاهو و سروصدا. بانوی اول افغانستان رولا غنی، پیشرفت حقوق زنان را برای پیشرفت افغانستان ضروری میداند. نمایندگان زن پارلمان، مدافع اجرای کامل قانون محو خشونت علیه زنان هستند. والی بلخ (جنگ سالار سابق که با طالبان نیز جنگیده است) برای نخستینبار سه زن را در راس سازمانهای اصلی کابینهاش قرار داده است؛ جایی که آنها درحال تغییر سیاستها و برنامهها هستند.
بسیاری از زنانی که من ملاقات کردهام، برای انجام این کار خطرات بزرگی را به جان میخرند. برای مثال، ممتاز، زن جوانی که پس از نپذیرفتن پیشنهاد ازدواج، خواستگارش بر روی او اسید پاشید؛ یا مدیر ولایتی سازمان زنان که با بزرگان طالبان برای آزادی همکاران ربودهشدهاش مذاکره کرده بود.
مردان زیادی نیز در کنار آنها درحال مبارزه هستند: پدری که دختر پنج سالهاش را که مورد تجاوز قرار گرفته بود، از بدخشان به ادارهی سازمان (WAW) آورد تا برای حفظ «ناموس» کشته نشود؛ داکتران بیمارستان که با تلاشهای خستگیناپذیر برای درمان زخمهای زنانی که از خشونتهای خانگی صدمه دیدهاند تلاش میکنند و به آنها برای یافتن پناهگاه و خدمات یاری میرسانند؛ مردانی که برای سازمانهای غیردولتی مانند سازمان (WAW) کار میکنند. تمام این مردان به برابری باور دارند و معتقدند که قرآن از برابری زن و مرد حمایت کرده است.
اگرچه خشونت هنوز هم فراگیر است، شجاعت این افراد مایهی شگفتی و نشانههایی از امید جمعی است. این شجاعت و امید نیز فراگیر است. آنها ثابت میکنند اراذل و اوباشی که فرخنده را کشتند، از افغانستان نمایندگی نکرده و گروه غالب در جامعه نیستند.
پس از حملات بیروت و پاریس، دولت ایالات متحده برای تشدید واکنشهای نظامی علیه داعش تحت فشار قرار دارد. نیروهای ویژهی ایالات متحده و راهنماییهای تاکتیکیاش، در بازپسگیری قندوز کمک موثری برای نیروهای افغان بودند. من باور دارم که ادامهی حضور نظامی آمریکا در افغانستان، کمکی برای محافظت از پناهگاهها و سازمانهای زنان است که طالبان آنها را هدف قرار میدهند.
اما آنچه درنهایت صلح، امنیت و آزادی را برای زنان، کودکان و مردان افغانستان و سراسر جهان، به ارمغان خواهد آورد، نیروهای ایالات متحده نیست؛ بلکه شجاعت و امید مردم عادی است که با خشونت مقابله کرده و برای دستیابی به حقوق بشری ایستادگی نشان میدهند.