اعتراضی بر فرهنگ دَشنام

نویسنده: نصیرمهرین
بخش دوم و پایانی
زمینه‌های دشنام‌دهی
می‌بینیم که ما با واقعیت تلخ بد قلمی و بدزبانی در بسا از نوشته‌ها و سخنرانی‌ها مواجه هستیم. در همین جا این موضوع را نیز بیفزاییم که این واقعیت دردناک و ناپسند، منحصر و یا ویژه‌ی کاربران وطنی ما نیست. جوامع دیگر نیز، کم و یا بیش آن را دیده‌اند؛ و چه بسا همین اکنون نیز همه آن را ترک نگفته‌اند. اما، انسان آن جوامعی فحش و ناسزاگویی را کنار نهاده‌اند که با فرهنگ گفتمان، فرهنگ تحمل، شکیبایی و طرح مسائل همراه با رفتار قناعت بخش و پذیرش زشتی دشنام آشنا شده‌اند. این موضوع نیز باید یادآوری شود که در کشور ما چه در گذشته‌ها و چه در اوضاع کنونی، نشریات و رسانه‌هایی را داشتیم و داریم که به مخالفین فحش نداده و آن‌را برنتابیده‌اند.
هنگامی‌که نبود ادبیات فحش‌آمیز را در برخی نشریات وطنی خویش و بقیه جوامع می‌نگریم و از آن استقبال می‌نماییم، هم‌زمان با آن، ادبیات فحش‌آمیز را آزاردهنده می‌یابیم، نیت جست‌وجوگرانه‌ی ما برای دریافت زمینه‌های دشنام‌دهی از نگاه دردشناسانه، به نیاز کاوندگی و ریشه‌یابی راه می‌برد. آن‌چـه در این زمینه به‌دست می‌آید، حکایت از آن دارد که:
– همه جوامع، دارنده‌ی منش‌های متفاوت از زشتی‌ها و خوبی‌ها و رفتارهای نامتجانس اند که با رشد سطح فرهنگی، آگاهی یافتن بر خوبی‌ها، هرزه گویی‌ها، کلمات رکیک و در کل دشنام‌دهی، از زبان و قلم شان دور می‌شود.
– آنانی که توان تحلیل و قدرت استدلال را در بحث پیرامون تنش‌های کشور خویش دارند و به اصطلاح مروج، از منطق خویش بهره می‌گیرند، نیازی ندارند که به فحش و دشنام روی بیاورند.
– گسست از کلمات رکیک و دشنام، به توانمندی اشخاص به امکانات معنوی و فرهنگی بالا برمی‌گردد. یعنی اشخاص وارد شده در بحث‌ها، خود را با فرهنگ و رفتارهایی آشنا می‌نمایند که از فحش دادن مبرا بوده و مجهز شدن به سلاح تحمل، استدلال را مطالبه می‌نمایند.
– در کشوری‌که میزان باسوادهای آن کم باشد و حتا افرادی را که توان اندک خواندن را دارند، بدون این‌که به درک مفاهیم خوانده شده برسند، باسواد یاد می‌کنند، تبارز مسائل پرتنش، زبان خشم‌آگین، فحش‌آمیز و هدایت‌گر نابودی‌های فزیکی و جنگ‌های تبه‌کارانه را در چشم انداز می‌گذارد. افغانستان روی چنین نتایج اسف‌بار را دیده است.
– افزون بر نکات بالا که در آن‌ها زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی بدزبانی، هرزه‌گویی و فحاشی و گسست آن را بار آورده است، نباید فراموش نماییم که کشور ما طی سالیانی که با جنگ مواجه بود، اشاعه‌ی فرهنگ خشونت، بدبینی، کشتارشخصیتی و فزیکی را شاهد بوده است. اشاعه‌ی این فرهنگ، از جانب کلیت اشخاص و نهادهای دخیل در جنگ و تنش‌ها با ایجاد محورهای ادامه‌دهنده‌ی جنگ، اثرات گسترده و ژرف‌تر را برجای نهاده است.
– پس از دور نمودن «امارت اسلامی طالبان» و روی کار آمدن حکومت آقای حامد کرزی، آن‌چه که در حیات جامعه چهره‌اش را نشان نداد، درک و تشخیص این مصیبت به ارث رسیده و تأثیرات محتمل ویران‌گرانه‌ی آن نیز بود. در واقع انحطاط فرهنگی و ادبی، اگر بستر مساعد برای رویش زشت‌گویی و دشنام‌دهی و خشونت‌زایی بود، نا فرهیختگی بسا مسئولان امور، عدم درک ایشان از مسائل بالا، انارشی حاصله از نظام «بازار آزاد»، تبارز جدی‌تر مسائل سیاسی – قومی و افزایش نشریات به‌ویژه در حوزه‌ی شبکه‌های اجتماعی و برخی تلویزیون‌ها، وضع لگام گسیخته و مهار ناشدنی را گرفت.
– نقش این عامل وکارکرد ویژه‌ی آن هم فراموش مان نمی‌شود که وقتی عامل بیرونی و تقاضای آن، نهادهای گوناگون را همراه با تمویل مالی صادر کرد و با ساختار‌های بحران‌آمیز و نالازم در همکاری قرار گرفت، نمی‌توانست ظرفیت‌های موجود و از جمله عوارض دست نخورده‌ی انحطاط فرهنگی و سیاسی را از میان بردارد. نتایج عامل بیرونی یا تصمیم ایالات متحده‌ی امریکا نه دارنده‌ی چنان ظرفیت ایجاد گرانه‌ی تحول فرهنگی بود و نه قصد و نیتی آن را همراهی می‌نمود.
این بود که وقتی ده‌ها هزار انسان، برخلاف پیشینه‌ها، حالا با سرعت با روی آوردن به ابزاری که در جیب، خانه و یا در تلویزیون دارند، در برابر اوضاع و رویدادهای متعدد واکنش نشان می‌دهند، برخی هم با تأثیرپذیری از ظرفیت‌های عصبیت‌آمیز، به‌سوی دشنام و فرستادن آن به طرف مخالفین روی می‌آورند و این ادبیات دشنام‌آلود، آیینه‌یی را می‌گذارد با رخسار نابه‌هنجار و اذیت‌بار جامعه.
تأثیرات دشنام‌دهی
هرگاه فرد یا جمع و رسانه‌یی با فرستادن جملات رکیک، فحاشی و ناسزاگویی، برخی دل‌ها را آزرده و در تنزل سطح ادب و فرهنگ کارکرد زیان‌بار برجای گذاشته‌اند، تردیدی نیست که تعداد دیگر آن را دلنشین و حتا وسیله‌ی موفقانه برای «زدن مخالف» یافته‌اند. هرگاه سلاح دشنام نیرو و یا فرد مخالفی را نشانه گرفته و تیرش به‌سوی آن نیرو یا فرد رفته و بر دل‌های آزرده از آن نیرو نشسته است، مدافعان فرهنگ فحش، وسیله‌ی خویش را توجیه‌پذیر و بسیج‌کننده یافته، در تعمیم و تداوم آن کوشیده‌اند. درحالی که طرف مقابل نیز این سلاح را بر دیوار نیاویخته و در دست گرفته است.
در فراسوی این‌گونه مبارزات فحش‌آمیز، وقتی از دریچه‌ی نیازهای رشد فرهنگی و الزامات بالندگی جامعه می‌نگریم، متوجــه می‌شویم که فحش، ناسزاگویی و ادبیات خشونت‌زا، جامعه را به‌سوی قهقرأ، به‌سوی خشونت‌های اجتماعی و خونریزی‌های محتمل و بسیار دردناک آینده سمت‌وسو می‌دهد.
هیچ‌کسی نباید انکار نماید که کشورما با هزار و یک چالش مواجه است. در این میان سخنان فحش‌آمیز، گونه‌های توهین و تحقیر نه این‌که کارساز نیستند، بلکه خود به‌عنوان یکی از چالش‌های اسف‌بار تبارز یافته‌اند. درخلال تأمل بر روی نتایج و تأثیرات سخنان و نوشته‌های دشنام‌آلود، رکیک و زشت بارها دیده شده است که عده‌یی از خوانندگان و یا بینندگان را تأثیری یاس‌انگیز فرا گرفته است. هنگامی‌که آدمی در تلویزیون ظاهر می‌شود و از مسائل روز وطن یاد می‌کند، اما از دهن خویش دشنام بیرون می‌آورد، بیننده را می‌آزارد. زیرا بیننده‌ی تلویزیون، با نیت شنیدن کلمات و ادبیات فحش‌آلود پیش روی تلویزیون نمی‌نشیند. در برگه‌های انترنتی و به‌ویژه در فیس‌بوک‌، بوی زننده‌ی ادبیات دشنام‌آلود، بر چالش‌ها افزوده است. کسانی را سراغ داریم که پس از دیدن و خواندن مطالب زشت و رکیک، گوشه‌ی انزوا در پیش گرفته‌اند.
راه جلوگیری از دشنام‌دهی
می‌دانیم که فحش‌زدایی در حوزه‌ی محدود یک نشریه و یا یکی دو تلویزیون نیست. اگر چنین بود، با چهره‌ی نکوهیده و نمونه‌ی زشت به آن نگریسته و حوزه‌ی تأثیرگزاری‌اش جدی تلقی نمی‌شد.
متأسفانه دشنام‌دهی قلمرو وسیعی را به گونه‌ی در اسارت در آورده است که از یک فرهنگ و ادب و آغشته شدن بخشی از پیکر جامعه سخن دردآمیز دارد. حکومتی که در داخل کشور وظیفه دارد، جلو فحاشی را بگیرد و با مرتکبین توهین و تحقیر برخورد کند، بسا اعضایش به این موضوع توجه نکرده و به آن به‌عنوان چالش جدی که دامن‌گیر کشور شده است، نمی‌نگرد.
پس آنانی که مخالف این فرهنگ و رفتار زشت هستند، نباید از گذاشتن انگشت انتقاد بر آن خودداری نمایند.
آثار زیان‌باری را که کاربرد دشنام بر جای می‌نهد، باید طرف توجه رسانه‌های دل‌سوز، تفاهم‌جو و مدنیت‌آمیز باشد. ناشران تارنما‌ها سعی نمایند، جملات منافی اخلاق و نزاکت‌های اجتماعی، توهین‌آمیز و دشنام‌گویی را انتشار ندهند. دارندگان فیس‌بوک به دوستان، آشنایان و کسانی‌که تبصره‌های آمیخته با اوصاف زشت ناسزاگویی را می‌نویسند، صمیمانه حالی نمایند که اندیشه، فکر، موضع و یا حرف دل خویش را بدون دشنام ابراز بدارند. اگر از آن دست بردار نیستند، دارنده‌ برگه باید تبصره‌های دشنام‌آمیز، واژه‌های رکیک و موهن آن‌ها را بردارند.
دست‌آورد شایسته را زمانی می‌توان داشت که گزینه‌ی عاری از دشنام را بر زبان قلم‌ها و دهن‌ها بنشانیم و همت خویش را در جهت بیان موضوعات بر بنیاد حوصله‌مندی و توسل به استدلال متمرکز نمائیم. با توجه به نابه‌هنجاری حاکم در کشورما، پیداست که این گزینه دورنما و چشم‌اندازی متفاوت از راه توسل به دشنام را رسم می‌کند. نبشته‌یی را که در بالا آوردیم، حامل آرزو و امیدی است در این راستا و جلب توجه دوستان برای تشریک مساعی.