طالبان به تازگی اعلام داشته که تا پذیرفتهنشدن شرطهای شان، هیچ نمایندهای برای گفتوگو نخواهند فرستاد. حکومت افغانستان با شنیدن این خبر کمی گیج شده. یک عده شله است که ما نباید روحیهی خویش را از دست بدهیم، باید دنبال گزینههای دیگر بگردیم. طالبان هیچوقت حاضر به صلح نخواهند شد. اما یک عدهی دیگر گفته نه! بهتر است همچنان روی صلح پافشاری کنیم.
دیروز شماری از متخصصین صلح، طالبشناسان ارشد و چند نفر از آدمهای باورمند به تواناییهای نیروهای امنیتی که همه مقامات عالیرتبهی دولت هستند، با هم جلسهی داشته تا پیش از آنکه روز موعود (گفتوگوهای رو در رو) فرا برسد، اینها حرفی برای گفتن داشته باشند.
همان چند نفری که تا هنوز هم به تواناییهای نیروهای امنیتی کشور باورمندند و در دولت فعلی حضور دارند و برای شان پاپوش درست نکردهاند؛ برای بقیه پیشنهاد کردند که بیایید خالهزنک بازی را کنار بگذاریم. به نیروهای امنیتی کشور خود باور داشته باشیم، به آنها اجازه و امکانات بدهیم که آه از پسان طالبان بکشند. طالبان اهل صلح نیست و خیری از آنهای برای کشور و مردم متصور نیست. شما در چند ولایت طالبان را به شدت سرکوب کنید، خواهید دید که سرکوب تروریستان و دشمنان مردم چه طعمی دارد و چه آیندهای برای مملکت رقم خواهد زد.
نوبت که به طالبشناسان ارشد کشور رسید، اول چند کلمه انگلیسی گفتند، بعد چهار-پنج فحش خواهر-مادری به مزدوران انگلیس و اسراییل در افغانستان فرستادند، سپس گفتند که اگر شما به اندازهی شناخت روباه از مرغان قریه طالبان را میشناختید، هیچگاهی چنین نمیگفتید. از اینکه شما تا هنوز در دولت و حکومت حضور دارید، بسیار متاسفم. درست است که طالبان آدم میکشند، راهها را ماینگذاری میکنند، گاهی حمله انتحاری میکنند. اینکه در حمله انتحاری، در انفجار راه و سرک، در فیر کلاشینکوف و راکت زنان، مردان، کودکان، ملکی و نظامی کشته میشوند، طبیعی است. طالبان آنقدر هم بد نیست که باید سرکوب و نابود شوند. خواهش ما از رییس جمهور این است که به هیچ قیمتی بر طالبان حمله نشود، بگذارید آنها آهسته آهسته چشم شان از کشتن و قتل و تخریب و آتشزدن سیر شود، بعد خود بهخود میآیند و مثل ما میشوند.
متخصصین صلح بعد از دو گروپ دیگر به سخن پرداختند. آنها گفتند که صلح تنها راهحل برای افغانستان است. نه تنها برای افغانستان که برای تمام جهان است. ما طرفدار جنگ نیستیم. وقتی ما طرفدار جنگ نیستیم، هم از طالبان میخواهیم جنگ نکنند هم از حکومت. ما پیشنهاد میکنیم که آقای غنی، جناب اتمر صاحب بزرگوار و پارلمان کشور بهصورت مشترک، حد اقل هشت وزیر دیگر را هم سلب اعتماد کنند. بعد هشت نفر نخبه را پیدا کنند که حداقل چهارنفر آن دو تا برادر دیگر داشته باشند و از این دو برادر، یکی در صف طالبان باشند، یکی در پاکستان. پارلمان هم به این هشت نفر رای اعتماد ندهند تا آبروی شان بهصورت کامل از بین نرود. بعد از آن، استاد محقق را میگوییم برود در غرب کابل هشدار بدهد. سیاف از پغمان، یونس قانونی از پنجشیر، لطیف پدارم در بدخشان شعر بگوید. سردار نادر نعیم را دستور میدهیم از همین حالا ریاست کمیتهی قبرسازی فاروق وردک را بهعهده بگیرد و از فاروق وردک هم خواهش میکنیم به هر قیمتی که شده بمیرد. عبدالله عبدالله را قول میدهیم که ریاست اجرائیه لغو نخواهد شد. جنرال دوستم را بازهم به شمال میفرستیم و اگر نرفت از مجددی صاحب میخواهیم خواب ببیند که او باید به شمال برود. حاجی ظاهر قدیر را به تجارت آرد و روغن تشویق میکنیم. بسمالله خان محمدی هیچ کاری نمیکند چون دستش زیر سنگ ماست، بهجای او پستهای امرالله صالح را زیاد لایک و شیر میکنیم. نگران عطا محمد نور هم نباشید، یک فرمان برای برکناریاش از ولایت که صادر شود، تا هشت سال دیگر مصروف میشود. مهاجرت را بهصورت کامل متوقف نمیکنیم تا مردم همچنان سرگردان باشند. خیلی اگر فشار آمد، رییس و مشاور شورای عالی صلح را تبدیل میکنیم. تا آن زمان به پیر صاحب اجازه میدهیم از هر کشوری که دوست دارد، ممنون باشد. آقای خلیلی هم اگر احیاناً کجروی کرد، اجازه نمیدهیم مراسم گرامیداشت شهادت مزاری را برگزار کند، فقط در صورتی اجازه میدهیم که مطیع باشد و آرام. یوسف نورستانی را یکبار دیگر وادار میکنیم که نتیجهی انتخابات را اعلام کند.
در همین حال شماری از وکلای پارلمان گفته که ما اوضاع را دیده عمل میکنیم. اگر ضرورت باشد، زندگینامهی خویش را خواهیم نوشت و در آن اسرار زیادی را فاش خواهیم کرد. آنها از حکومت خواست که متوجه باشند.