احمد یوسف نورستانی که تا دیروز رییس کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان بود، از سمتش استعفا کرد. با آنکه دوست داشت تا پایان دورهی قانونی در سمتش بماند و برای مردم خدمات بینظیر ارائه کند اما مجبور شد استعفا کند.
ارگ ریاست جمهوری نوشته که آقای نورستانی اوضاع سیاسی و اجتماعی افغانستان را درک کرده و به خاطر منافع ملی کشور، اعاده ثبات و رفاه اجتماعی مردم افغانستان استفعای خویش را به رییس جمهور پیشکش کرده. رییس جمهور هم از اینکه آقای نورستانی اوضاع سیاسی مملکت را درک کرده، با کمال تشکری استعفای او را پذیرفته است.
البته پیش از آنکه آقای نورستانی استعفایش را به رییس جمهور پیش کند و رییس جمهور خوشحال شود، تقریباً دو سال میشد که آقای رییس جمهور استعفای نورستانی را به خود نورستانی پیش میکرد و نورستانی هیچ خوشحال نمیشد. بازهم آفرین به حوصله و ثبات ملی آقای یوسف نورستانی! یک سال و چند ماه رقم رقم فشار را تحمل کرد و از جایش یک انچ هم تکان نخورد اما آخر سر دید که نمیشود، رفت و استعفایش را به رییس جمهور پیش کرد. در حالیکه مملکت با این عظمت خویش طاقت نیم ساعت فشار رییس جمهور را ندارد، تا رییس جمهور شور میخورد، فغانش عرش کبریا را تکان میدهد.
رییس جمهور اشرف غنی هم مثل پدرکلانی که نواسهی بیتربیتش را ادبی آموخته باشد، آقای نورستانی را نوازش نمود و گفت: «تو اوضاع سیاسی و اجتماعی را درک کردهای، تو به خاطر منافع ملی و ثبات کشور استعفا میکنی». هیچ گپی دیگری نیست، انشاءالله بهزودی سفیر مقرر میشوی. حالا اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور یعنی: نزدیک به دو سال یک نفر را فشار بده و تهدید کن تا مجبوراً استعفا کند. بعدش خیلی راحت مجبوریت او را درک اوضاع سیاسی و اجتماعی نام بگذار و تاکید کن که او بهخاطر منافع ملی و ثبات مملکت استعفا کرد.
کور هم میفهمد دلده شور است! یوسف نورستانی چه بهخاطر منافع ملی استعفا کند چه با فشار رییس جمهور، مهم نیست. مهم این است که او در برابر قانون شرمنده است و این شرمندگی جز با محاکمه تمام نمیشود. ممکن آقای غنی با این گرد و خاک کردنش تلاشی کرده باشد برای مصونیت جان و آبروی آقای نورستانی، اما حقیقت این است که نورستانی از روز اعلام نتایج انتخابات به اینطرف در ذهن جامعه، جنازهای بیش نیست. همه میدانند که تاثیرگذاری او در جامعه به خواستها و فرمایشهای حلقهای دیگری بستگی دارد. حلقهایکه فعلاً خوبی و بدی مملکت را انحصاراً تعریف میکند و باکی از کسی یا چیزی ندارد.
استعفای نورستانی گامی مهمی برای تداوم حکومت وحدت ملی است. زمان محدود شده در توافق سیاسی میان اشرف غنی و عبدالله که برای تشکیل حکومت وحدت ملی شکل گرفته بود، خیلی زود به پایان خواهد رسید. بلاتکلیف بودن کمیسیون مستقل انتخابات اولین بهانهی موثر برای تداوم این حکومت است. باید این کار میشد، حتا اگر منافع ملی برگزاری زودهنگام انتخابات را تجویز کند. منافع ملی ایجاب میکند که رییس کمیسیون مستقل انتخابات خیلی زود تعیین شود، اما شما خواهی دید که به این زودیها این اتفاق نخواهد افتاد. کسی که بحران خلق میکند، پروای این حرف و حدیثها را ندارد. بلاتکلیف کردن کمیسیون مستقل انتخابات، بحران کوچکی است برای بازیهای بزرگ و کثیف!
حالا بگذریم از واقعیتهای استعفای یک رییس. من اگر جای آقای نورستانی بودم، راحت در گوشهی خود مینشستم و تمام آنچه در دوران ریاست کمیسیون مستقل انتخابات اتفاق افتاده را بدون هیچ ترس و هراسی مینوشتم. به مردم ثابت میکردم که اگر هر کسی جای من بود، در برابر فشارها تن به نقض و شکستن قوانین میکرد. ماجرای انتخابات را فاش میکردم، چون پرده از انحصار و تفکر فاشیستی بر میدارد. ثابت میکردم که استعفای مرا اقدامی برای تامین منافع ملی پنداشتند تا خود شان با راحتی تمام علیه منافع ملی بایستند و ثبات و رفاه جامعه را آنگونه که منافع قبیله لازم میبیند، به بازی بگیرند.
بدبختی اینجاست که من آقای نورستانی نیستم و آقای نورستانی هرگز اینکار را نخواهد کرد. حق هم دارد، آخر هیچ کسی دوست ندارد رسوا شود. شاید هم آقای نورستانی بخواهد این کار را بکند، اما مطمئنم که برای او مصروفیت جدیدی درست خواهند کرد تا درد سر درست نکند. هرچند که بعید میدانم آقای نورستانی این مسایل را بفهمد.
پینوشت: حالا شما بنشینید و بر سادهلوحی من بخندید و بگویید که این یارو خروسش بیخی قطغنی میخواند. نه بابا! خودتان هم میفهمید که ارگ، فعلاً خاکخانهی شده که رییس جمهور از آن به چشم مردم میزند. مگر مجبوری دروغ بگویی، بیا راحت بگو یوسف نورستانی را ادب کردیم، معالاخلاص و الصلوات! کسی یخنت را نمیگیرد جناب رییس جمهور!