من اگر روزی رییسجمهور افغانستان شوم، اولین خواهشی که از خارجیها خواهم کرد، این خواهد بود که پیش از آمدن به افغانستان، حداقل تاریخ پنجهزار سالهی افغانستان را بخوانند. گرچه آدم فکر میکند که تاریخ پنجهزار سالهی یک کشور، باید حداقل 1000 جلد باشد و هر جلد آن، کمازکم، 2000 صفحه داشته باشد، اما ما استثناء هستیم. تاریخ پنجهزار سالهی ما اینقدر سخت نیست. ما حتا شجاعت خویش را در ثبت تاریخ هم ثابت کردهایم. به این معنا که اگر احیاناً خدای نخواسته کدام کشور دیگری هم یافت شود که تاریخ پنجهزار ساله داشته باشد، خواندن کامل آن تاریخ پنجهزار ساله ممکن پنج یا شش سال وقت بگیرد اما ما با شجاعت و ایثاری که داشتهایم و داریم، چنان تاریخ ثبت کردهایم که یک هفته برای خواندن کامل آن کافی است.
حالا اگر شما از من بپرسید که تو اگر رییسجمهور شوی، چرا از خارجیها خواهی خواست که تاریخ پنجهزار سالهی افغانستان را قبل از آمدن به افغانستان بخوانند؟ جواب سوال شما اینطور است: چند روز پیش، سرپرست یوناما در تلویزیون آمد و چنان قیافهی حقبهجانب گرفته بود که من اول فکر کردم او حتماً کدام کشف علمی کرده که بشر در طول چندین هزار سال موفق به کشف آن نشده. بعدش که شروع کرد به سخنگفتن، گفت که در افغانستان متاسفانه رتبهی جنرالی در بدل پول به فروش میرود. شکایت داشت که اکثر جنرالان کنونی، به اندازهی یک بریدمل تعلیمدیده هم از مسایل نظامی آگاهی ندارند. به این ترتیب میخواست بگوید که سقوط قندوز و هلمندی در آستانهی سقوط از خیرات سر همین جنرالهای پولیاند.
یکی هم نبود که به آقای سرپرست یوناما بگوید که نمیارزد این قدر قیافهات را ششونیم بگیری! برو تاریخ پنجهزار سالهی ما را بخوان و ببین که ما چه چیزهایی را در بدل پول فروختهایم، بعدش خود بهخود اعصابت آرام میشود.
حالا شما به راستیراستی فکر نکنید که سرپرست یوناما خبری از تاریخ باشکوه ما ندارد، این جماعت از همه چیز باخبرند. کلمهبهکلمه میخوانند تا بدانند. تا جاییکه من خبر دارم نهتنها رتبهی جنرالی که از پایینترین رتبه گرفته تا جنرالی، همهاش در بدل پول به فروش میرود. اینطور نیست که همیشه در بدل پول به فروش برود، گاهی تحفه داده میشود. مثلاً همین چندوقت پیش، یکی از استرجنرالان کشور مرحوم شد و همینکه مراسم فاتحهاش تمام شد، رییسجمهور اشرف غنی رتبهی جنرالی را بر بازوی پسرش چسباند. نام خدا پسر آن مرحوم طی چند هفته، از پدر مرحومش کرده جنرالتر شد.
حالا اگر بخواهیم در کل بررسی که کنیم که جنرالان افغانستان چه مسیرهایی را برای جنرال شدن میپیمایند، سه مسیر مشخص میشود.
یک، مسیر آموزشی و تجربوی: این مسیر در حالحاضر خلوت است. کمتر کسی حاضر است سالها بیاموزد و تلاش کند تا جنرال شود. خریدار هم ندارد. گفته میشود جنرالانی که از این مسیر میآیند همیشه برای بقیه مزاحماند. خیلی سخت قانع میشوند که طالبان در اطراف شهر رسیده باشند و آنها بیتفاوت و خاموش باشند.
دو، مسیر پولی: این مسیر ساده و بیخطر است. مبلغی را پیدا میکنی، رتبه میخری و میشوی جنرال. اگر خدا عقلت را کور نیاورده باشد، ظرف یک سال هم کل مصرف را پس بهدست میآوری هم به اندازهی تمام عمر پدرت کار میکنی.
سه، مسیر قبلگاه بزرگوار: این مسیر شرط اولش این است که قبلگاه بزرگوارت جنرال باشد، مهم نیست او از چه راهی رسیده. شرط دومش این است که مثلاً مشاور رییسجمهور باشد و شرط سومش این است که او حین انجام وظیفه، مرحوم شود. سپس بهعنوان فرزند جنرالی که مشاور رییسجمهور بوده، رتبهی جنرالی به شما میرسد. اگر کدام کسی از نزدیکانتان چالاکی نکند، حتا مقام مشاوریتش هم به شما میرسد اما اگر چالاکی شد، دستتان کوتاه میماند.
البته مسیرهای قاچاقی دیگری هم وجود دارد. مثلاً ممکن است شما کسی باشید که از جنایت یک فرد قدرتمند باخبرید، دیگران به اندازهی شما نمیفهمند و آن فرد قدرتمند میخواهد شما سکوت کنید. شما در برابر سکوت خویش، گاهی از او رتبهی جنرالی دریافت میکنید، مهم نیست او آن رتبه را از چه مسیری برای شما فراهم میکند.