نفت طالبان

داستان گفت‌وگوهای سری میان طالبان و ایالات متحده برای اعمار یک خط لوله از طریق افغانستان که کمتر کسی از آن آگاهی دارد
الجزیره ترجمه: حمید مهدوی


در سال 1998، خروج سربازان شوروی از افغانستان، پایان اشغال خشونت‌آمیزی را رقم زد که تقریبا 10 سال آغاز شده بود. تهاجم شوروی که به جنگ طولانی برای استقلال منتج شده بود، این کشور را چندپارچه ساخت و چشم‌انداز سیاسی را برای همیشه تغییر داد.

خلای ناگهانی قدرت در دوران پس از [خروج] شوروی به تشدید جنگ منتج شد، چون جناح‌های مسلح تلاش‌شان برای [تحت کنترل درآوردن] قلمرو بیشتر را آغاز کردند. در شمال، مردم دور اتحاد شمال و احمد شاه مسعود، رهبر آن‌که به «شیر پنجشیر» معروف بود، جمع شدند. در سال 1994، در جنوب و شرق جنبش دیگری خودش را در مناطق پشتون‌نشین تثبت کرد. آن‌ها خودشان را طالبان نامیدند و از لحاظ نظامی توسط کشور همسایه‌ی پاکستان حمایت می‌شدند.
وقتی «پرده‌ی آهنین» افتاد، یک عضو یونوکال، شرکت جست‌وجوگر گاز و نفت امریکایی، در جستج‌ووی فرصت‌ها در مناطق اتحاد جماهیر شوروی سابق برآمد و با ذخایر گاز ترکمنستان مواجه شد. جان ایملی، مدیرعامل سابق یونوکال، می‌گوید: «ترکمنستان با داشتن ذخایر و نبود بازار گیر مانده بود». برنامه‌ی یونوکال اعمار دو خط لوله بود، یکی برای نفت و دیگری برای گاز، که از ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند با فاصله‌یی بیش از 1700 کیلومتر می‌گذشت. قرار بود که افغانستان سالانه 400 میلیون دالر از بابت هزینه‌ی انتقال دریافت کند که در آن زمان درآمد حکومت افغانستان را غنی می‌ساخت. وکیل‌احمد متوکل، وزیر خارجه‌ی پیشین طالبان، می‌گوید: «طالبان خواهان بازسازی کشور بودند، به این دلیل علاقمند کار با یونوکال بودند». «وقتی یک شرکت می‌خواهد در افغانستان تاسیس شود، سرمایه‌ی زیادی باخود خواهد آورد. طبیعی است که این امر بر رابط دوجانبه تاثیر مثبت دارد، اما هدف اصلی ما بهبود اوضاع اقتصادی افغانستان بود».
در عین‌زمان، با خروج نیروهای شوروی از افغانستان خلای قدرت به‌وجود آمده بود. شمال، شاهد ظهور اتحاد شمال به‌رهبری احمد شاه مسعود بود. در جنوب و شرق، طالبان، با حمایت پاکستان، کم‌کم خودشان را در مناطق پشتون‌نشین تثبیت می کردند. جولی سرز، افسر پیشین اداره‌ی استخبارات دفاعی، می‌گوید: «در سراسر جهان فهم گسترده‌یی وجود داشت که یونوکال با حکومت امریکا کار می‌کند تا طالبان را به‌عنوان محتمل‌ترین منبع برای یک گروه باثبات و واحد که افغانستان را کنترل کند، بالا بکشد. و تلاش یا امیدواری‌یی وجود داشت که اگر این خط لوله ساخته شود، می‌تواند یک منبع ثبات یا توسعه برای افغانستان باشد. من شخصا این مفکوره را دوست نداشتم که ثبات به معنای حاکمیت طالبان است». مشاوره برای تشکیل یک حکومت متحد که توسط سازمان ملل متحد به‌منظور جلب علاقه‌ی بانک جهانی و بانک انکشاف آسیایی به رسمت شناخته شود، بی‌اثر بود. طالبان دست به حمله زدند و نجیب‌الله، رییس‌جمهور پیشین را که توسط اتحاد شمال امان داده شده بود در ملاءعام اعدام کردند.

فصل القاعده
یونوکال برنامه‌هایش را ادامه داد و اعضای ارشد طالبان را با هواپیما به شوگرلند در تکزاس و مقر یونوکال برد تا این پروژه را بیشتر بررسی کند. در عین‌زمان، رهبر جدیدی تلاشش را برای احیای مجدد در حکومت پس از شوروی افغانستان آغاز کرده بود و او اسامه بن‌لادن بود. حکومت بیل کلینتون که اکنون از ارزش این خط لوله آگاه بود، تلاشش برای اعمال نفوذ بر رژیم طالبان را ادامه داد. با این‌حال، بمب‌گذاری‌های سال 1998 سفارت امریکا در نایروبی که مسئولیت آن را القاعده برعهده گرفت، همه چیز را تغییر داد. برنامه‌ها در حمایت از تلاش طالبان برای قدرت به امید «ثبات»، نتیجه‌ی معکوس داشت. نانسی سودربرگ، سفیر پیشین ایالات متحده در سازمان ملل متحد، می‌گوید: «او علیه امریکا اعلام جنگ کرده بود و بمب‌گذاری‌های همزمان سفارتخانه‌های ما در تانزانیا و کینیا واقعا ما را در حالت آماده‌باش جنگ با اسامه بن‌لادن قرار داد. از همان لحظه به‌بعد ما در واقع به‌دنبال کشتن او بودیم».

یک «فرش طلا» یا یک «فرش بمب»
در سال 1997، بین کلینتون، رییس‌جمهور امریکا، دستور داد بر پایگاه‌های القاعده در افغانستان موشک‌ها شلیک شوند. چندین مامور [القاعده] کشته شدند، اما بن‌لادین بدون این‌که آسیبی به او برسد فرار کرد. یونوکال تصمیم گرفت از این پروژه عقب‌نشینی کند.
مارتی میلر، معاون پیشین شرکت یونوکال، می‌گوید: «زمانی را به یاد دارم که رییس‌جمهور کلینتون چند موشک کروز را به افغانستان فرستاد … این زمان بود که به رییسم و هیات‌مدیره گفتم که حالا زمانی است … [کار پروژه‌ی خط لوله] به این زودی‌ها به جایی نخواهد رسید». در این زمان بود که طالبان نسبت به اسامه بن‌لادن و دامنه‌ی حمله‌ی بین‌المللی القاعده محتاط شده بودند. آن‌ها به‌دنبال تبدیل کردن افغانستان به پایگاهی برای این‌گونه فعالیت‌ها نبودند.
در حالی‌که گفت‌وگوها در مورد خط لوله معلق بود و القاعده حکومت امریکا را تهدید می‌کرد، امریکا به‌دلیلی نیاز داشت تا بر افغانستان حمله کند و بن‌لادن در 11 سپتامبر این دلیل را به آن‌ها داد. در حالی‌که هدف این تهاجم از بین بردن القاعده و مانع شدن از داشتن یک پایگاه امن برای فعالیت‌های آن‌ها با خلع طالبان از قدرت اعلان شده بود، القاعده ادعای دیگر داشت. این گروه اعلان کرد که حمله بر برج‌های دوقلو پاسخی به تهدیدات حکومت بوش مبنی بر حمله بر افغانستان بود.
به گفته‌ی منابع، به مقام‌های طالبان گفته شده بود آن‌ها می‌توانند یک «فرش طلا» یا یک «فرش بمب» را بپذیرند. گفت‌وگوها در مورد احیای مجدد پروژه‌ی خط لوله‌ی «صلح» از آن زمان تاکنون توسط افراد زیادی مطرح شده است – حکومت امریکا علاقمندی‌اش به صلح با طالبان را بیان کرده است. نانسی سودربرگ می‌گوید: «برگشت طالبان به قدرت غیرممکن نیست. آن‌ها یک عنصر [از جامعه‌ی افغانستان] هستند و غیب‌شان نمی‌زند و به‌منظور تامین صلح، نه لزوما رفاه افغانستان، آن‌ها احتمالا باید بخشی از بافت جامعه باشند».

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *