یک تحقیق ناجامع و لامانع

این روزها که بازار آزرده‌گی‌های سیاسی داغ است و معاون بر فرق رییس می‌کوبد و رییس بر دهان همه، همکاران بخش مالی کمیته‌ی مستقل خبرنگار ناراضی، نگاهی بر خاصیت تأثیرگذار پول بر دانش و قلم انداخته. یافته‌های این تحقیق ناجامع و لامانع نشان می‌دهد که رقابت میان سیاسیون و رهبران قومی کمی فراتر از کلاشینکوف و آر.پی.جی.7 رفته و اکنون در میدان بی‌حد و حصر فیس‌بوک نیز کشانده شده است. محققان کمیته‌ی خبرنگار ناراضی دریافته‌اند که در میدان فیس‌بوک، جوانانی باهم می‌رزمند که کم یا زیاد کتاب خوانده و می‌توانند در ستایش و نکوهش بزرگان چیزهایی بنویسند. اما این جوانان اغلباً متناسب با پولی می‌نویسند که از سوی یکی از ده‌ها رهبر قومی-حکومتی دریافت می‌کنند.
بر اساس تحقیقات انجام شده، آن‌عده از دانشمندان و فیلسوفان و روشنفکران و عیاران و فرزانگانی که دست به دامان فرزند دانای میهن جناب استاد عطامحمد نور اند و چشم به انبار حجیم و زرین آن مهربان والی دارند، این روزها فلسفه و تاریخ و جامعه‌شناسی و رهبرشناسی و جریان‌شناسی خویش را به کار می‌گیرند تا ثابت کنند که جنرال دوستم یک توت خنجان نمی‌ارزد و بهتر است در یکی از همین روزهای آینده بمیرد تا جهان نیکو شود. این‌دسته از دانشمندان که 80 درصد دانشمندان جهان را فتح کرده‌اند، بعد از سال‌ها مطالعه و تحقیق به این نتیجه رسیده‌اند که ولایت بلخ، حق مسلم استاد عطامحمد نور است. بناءً هرکسی که مثلاً چشم به عواید گمرک بلخ داشته باشد، خداوند چشمان او را کور بگرداند و اگر احیاناً خداوند این کار را نکرد، این دانشمندان روشنفکر به‌غایت رسیده، از ملت شریف افغانستان تقاضا دارند که کوشش نمایند تا جنرال دوستم از شاخ آسمان به قعر زمین بیافتد و تکه‌تکه شود و آن‌قدر بیچاره و حقیر شود که تکه‌های بدنش را هم جمع نتواند.
در سوی دیگر (یعنی در قطب جنرال دوستم)، تمام دانش و علم و هنر مصرف می‌شود که جنرال دوستم را معاون اول نگهدارد و کمی هم برایش اقتدار بخرد. جنرال ناراض است و دانشمندان پولی، این نارضایتی را چهره‌ی مظلومانه و معصومانه می‌دهند و گاهی هم زور پُف می‌کنند و ترس تزریق. دیده شود که چه می‌شود.
در خیمه‌گاه استاد سرور دانش، هرچند پول گزافی دست دانشمندان درباری نمی‌رسد، اما به‌رسم رفاقت و وفاداری، بیانیه‌های او را تقسیم‌اوقات‌بندی شده در فیس‌بوک نشر می‌نمایند و شدیداً چشم به راه شیر (share) شدن آن توسط باقی اکابر دنیای مجازی‌اند. این‌ها از همه تقاضا دارند که بیایند به‌جای بحث‌های فیسبوکی بی‌فایده، بر اساس قانون بنشینند و نظامی بسازند که هیچ‌کسی بدان متعهد نیست جز خود آقای دانش!
در اردوگاه معاونت دوم ریاست اجرائیه، دانشمندان به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته‌ی اول زیاد روی موج نیست، فقط گاهی خرد خفته را بیدار می‌کند که توجیه کنند، اما خوب توجیه نمی‌کنند. دسته‌ی دوم گوش‌به زنگ‌اند که چه‌وقت استاد محقق به سفر می‌رود یا از سفر باز می‌گردد که عکس‌های برو و بیایش را نشر کنند و بگویند تو تنها یادگار رهبر شهیدی، تو مستحق لایک‌ها، کمنت‌ها و شیرهای بسیار هستی. تشکر از شما که زنده هستید. مرگ بر دشمنانت! (بیشتر وقت‌ها منظورش شاخه‌ی دیگر یادگاری رهبر شهید است اما گاهی هم ملاقی‌ها و بی‌ستاره‌ها را نشانه می‌روند).
فیس‌بوک چلوونکی‌های شورای ناامنی ملی، هرچند که دست به یخن کسی نیست، اما تلاش دارند بعضی از حنیف‌ها و معصومین حکومت وحدت ملی را با صابون لیاقت و شایستگی شسته و داخل قلب آدم بگذارند تا آن‌ها هر دندغوری یا قندوزی را که معامله کردند، اعتراضی وجود نداشته باشد. اما بدبختانه این فیس‌بوک چلوونکی‌ها در انجام کار محوله ناکام‌اند. حتا نمی‌توانند همان 25 یا 30 هزار افغانی‌یی را که می‌گیرند، حلال کنند.
آن‌عده از دانشمندان که در سایه‌ی کت‌وشلوارهای صدهزار دالری امید نشخوار می‌کنند، این روزها به جنجال میان معاونت اول ریاست‌جمهوری و خود ریاست‌جمهوری بسنده کرده‌اند. حتا عکس‌های پنج‌صدهزار دالری جلالت‌مآب را هم شیر نمی‌کنند. فقط گاهی در وصف زیبایی‌های پنجشیر سروده می‌گذارند که 90 درصد دوستان‌شان هم با الحمدلله و سبحان‌الله قدرت خویش را با آن‌ها شریک می‌کنند و فکر می‌کنند که مانع انحصارگرایی ریاست‌جمهوری شده‌اند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *