گفت‌وگو به شرط چاقو

وزارت جلیله‌ی معارف اعلام کرده که طرحی روی دست دارد که منجر به تغییر موقعیت افغانستان در جدول بی‌سوادترین کشورهای جهان می‌شود. به گفته‌ی یکی از مقامات این وزارت، افغانستان در حال حاضر که سربلندترین کشور جهان نیز است، فقط از دو کشور افریقایی باسوادتر است. به این معنا که در دنیا فقط دو کشور وجود دارد که نسبت به افغانستان عزیز بی‌سوادترند. این مقام وزارت معارف که نخواست نامش به رسانه‌ها درز کند گفت: هرچند ما روابط رسمی با آن دو کشور افریقایی که نسبت به ما بی‌سوادترند نداریم، اما از طریق کمیته‌ی ملی سازمان ملل بخش یونسکو به آن‌ها نامه روان کرده‌ایم و گفته‌ایم که ننگ‌تان باد در قرن بیست‌ویک بی‌سواد هستید. در ضمن به آن‌ها اعلام کرده‌ایم که اگر مشکلات امنیتی ندارید، ما حاضریم بیاییم در سوادآموزی به مردم شما کمک کنیم. البته هنوز این نامه به آن‌ها نرسیده، گمانم در مسیر راه‌شان تلاشی زیاد است. ما منتظر جواب‌شان هستیم.
در همین رابطه گفت‌وگویی با یکی از مقامات وزارت معارف انجام دادیم به شرط چاقو! (گفت‌وگو به شرط چاقو این است که هویت آن مقام باید محفوظ بماند، چون نمی‌خواهد از کار برکنار شود، به معاش ضرورت دارد.)
من: گفتید حدود 11 میلیون نفر بالای 15 سال در افغانستان بی‌سواد مانده، شما می‌خواهید به این‌ها سواد یاد بدهید؟
او: بله. طبق آماری که از یونسکو به دست ما رسیده، حدوداً 11 میلیون نفر بی‌سواد داریم.
من: از نظر شما سواد یعنی چه؟
او: سواد یعنی توانایی خواندن و نوشتن. مثلاً فرض کنید همین قبلگاه من که حالا بی‌سواد است، چیزی را خوانده نمی‌تواند و چیزی هم نوشته نمی‌تواند. وقتی باسواد شد به‌خیر، می‌تواند بنویسد که حویلی خوشحال‌خان متعلق به فلان ارجمندش است و به حویلی کارته چهار غیر از فلانی بچیم (که من باشم) کسی حق ندارد دست بزند، هرکس دست بزند خدا دست او را قطع کند.
من: اجازه بدهید این پنج‌شنبه برای قبلگاه شما دعا کنم که زودتر باسواد شود. اما در کل اگر فایده‌ی باسوادشدن را بگویی، خوب خواهد شد.
او: فایده زیاد دارد. وطن ما پیش‌رفت خواهد کرد، جنگ کم خواهد شد. همین دو فایده‌اش هم برای ما زیاد است.
من: یعنی می‌خواهید بگویید جنگ و عقب‌مانده‌گی تقصیر همین 11 میلیون بیسواد است؟
او: خی تقصیر کیست؟
من: من فکر می‌کنم تقصیر من است.
او: تو چه کاره‌ی مملکتی که تقصیر تو باشد؟
من: من باسوادم. متن فارسی و پشتو را خوانده می‌توانم، نوشته می‌توانم. من برنامه می‌ریزم که کدام ولایت ناامن شود، کدام ولایات محروم بماند، در کدام ولایات مصرف زیاد شود. حتا من با هیلی‌کوپتر‌ها طالبان کرام را از یک ولایت به ولایت دیگر انتقال می‌دهم. پس حتماً تقصیر من است. لطفاً به گردن آن‌هایی که بیسواداند، تقصیر آویزان نکنید.
او: گمشکو برادر! از این حرف‌ها بگذریم، یگان سوال دیگر اگر داشته باشی بگو.
من: شما چه وقت باسواد شدید و تا حال چه‌قدر کتاب خوانده‌اید؟
او: من در هفت سالگی کم‌کم از نعمت سواد برخوردار شدم. از صنف اول تا صنف دوازده مکتب، از صنف اول پوهنتون تا صنف چهار پوهنتون، اگر خدا گردنم را نگیرد، شاید یک 200 کتاب شده باشد که من خوانده‌ام. از پوهنتون که فارغ شدم، دیگر کتاب نخوانده‌ام. پدرم می‌گوید همین‌قدرش هم بس است.
من: شنیده‌ام وزیر معارف خیلی کتاب زیاد می‌خواند. گفته می‌شود ماه یک جلد کتاب می‌خواند، راست است؟
او: من خبر ندارم. ندیده‌ام او کتابی در دستش باشد و مطالعه کند.
من: گفته می‌توانید که کارمندان ارشد وزارت معارف حداقل سال چند صفحه مطالعه می‌کنند؟
او: یک تعدادش را که من می‌شناسم، اگر کدام کتاب قصه‌ی خوب گیرشان بیاید، مطالعه می‌کنند، در غیر آن والله اگر روی کتاب را باز کنند.
من: تشکر که وقت گذاشتید.
او: نامم را ذکر نکنی بچه وطن که کاروبار ما خراب میشه.
من: نمی‌کنم، خاطر جمع باش.
او: خیر ببینی، دعا یادت نرود. دعا کن که طرح ما تطبیق شود و نتیجه بدهد و بدبختی از افغانستان خلاص شود.
من: باشد اگر تا آن زمان خودکشی نکردم.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *