افشاگریهای اخیر مبنی بر اینکه ایران و روسیه بهدنبال همکاری بیشتر با طالبان بودهاند، توجه مردم در کشورهای غربی را به خود جلب کرده است. سروکار داشتن تهران با این گروه شورشی خبر تازهیی نیست، اما اعترافهای مسکو که بهدقت ترتیب و هماهنگ شدهاند برای ایالات متحده و جنگاش در افغانستان که طولانیترین جنگ [تاریخ] واشنگتن است در یک برههی خطرناک واقع و مطرح میشود.
علاوه بر پاکستان که حامی سنتی طالبان است، واشنگتن در مورد مشروعیتی که طالبان در پایتختهای منطقهییشان بهدست میآورند، بهطور خاصی نگران است، مشروعیتی که برای حضور ایالات متحدهی امریکا بهمعنای فاجعه است. بسیاریها در ایران باور دارند که نمیشود به واشنگتن، باوجود توافق هستهیی با ایران، اعتماد کرد که به مسئولیتهایش در این توافق عمل کند. این، بهزودی پس از برنده شدن دونالد ترامپ در انتخابات و صحبتهای جنگطلبانهی او در جریان مبارزات انتخاباتی علیه این توافق اتفاق میافتد. ترامپ بارها گفته است که او در روز اول به این توافق پشت خواهد کرد و آن را دور خواهد انداخت. این گفتهها باعث شگفتی تهران شده است و جستوجو برای برنامههای احتمالی جایگزین را برانگیخته است. با دخالت امریکاییها در عراق و اکنون در سوریه، تهران احساس میکند محاصره شده است و مسلما حکومت آیندهی [امریکا] را تهدیدی [علیه خودش] میداند.
غیرقابل پیشبینی بودن کاخ سفیدِ ترامپ، تهران را به طرف یک رویکرد آشتیجویانهتر نسبت به طالبان میکشاند. وقتی ملا منصور، رهبر آنوقت طالبان، در نتیجهی حملهی هواپیمای بدون سرنشین امریکایی کشته شد، او در حال سفر از شهر جنوبی مشهدِ ایران به کویته در پاکستان بود. این روابط باعث شده است به دفتر طالبان در ایران نام «شورای مشهد» داده شود. با اینحال، اینگونه روابط بهدلیل تمرکز تهران بر تامین مالی – پولیِ این گروه، نه میزبانی از حضور فیزیکی رهبری [طالبان] در داخل مرزهایش، تا حد زیادی نادیده گرفته شده است. ایران اکنون در روابطش با طالبان بیشتر خطر میکند. تهران قبلا دیدارهای این گروه شورشی [از ایران] را پنهان میکرد اما اکنون علنا از رهبران طالبان به یک کنفرانس اسلامی دعوت کرده است و این رهبران را «میانهرو» خوانده است.
از سوی دیگر، روسیه به شیطنتهای دوران جنگ سرد باز گشته است، صرف نقش این کشور عکس نقش آن در دوران جنگ سرد است. اکنون امریکاییها در افغانستان هستند و روسیه میخواهد نقش آزادساز از اشغال خارجی را بازی کند – هرچند روی کاغذ و در رسانهها روسها عملیاتهای ناتو و حمایت قاطع در افغانستان را قبول دارد. کریملین فرصتی را بو میکشد تا خون واشنگتن را در افغانستان بریزد، همانطور که واشنگتن حدود سه دهه قبل اتحاد جماهیر شوروی را چند پارچه ساخت.
مشکل این رویکرد این است که حمایت عمومی در افغانستان با طرف امریکایی است. در جریان اشغال شوروی، بخش بزرگی از مردم از حقوقشان محروم شده و به مجاهدین پیوستند تا ارتش سرخ را که مرتکب بیرحمیهای زیادی شده بود، [از کشور] بیرون براند. از سوی دیگر، واشنگتن، باوجود ناکامیها در آوردن صلح و ثبات دوامدار، حسننیت مردم را با خود دارد. دقیقا بهدلیل همین ناامنی است که مسکو اکنون میخواهد از آن علیه امریکاییها بهرهبرداری کند. یک سروی اخیر بنیاد آسیا نشان میدهد که 66درصد مردم افغانستان اکنون در مورد مسیری که کشورشان به آنطرف میرود بدبین هستند و ناامنی عامل اصلی آن گفته شده است.
مسکو در تعاملش با طالبان بهدنبال فرصت دیگری نیز هست تا همزمان با بدتر شدن روابط اسلامآباد – واشنگتن، پاکستان را فریب بدهد و این کشور را در حلقهی روسیه بیاورد. پاکستان بهطور سنتی از عناصر مخالف حکومت در افغانستان حمایت کرده است و طالبان از ابتدا اعجوبهی آن بوده است. در حالیکه تهران، اسلامآباد و مسکو همدست میشوند تا در کشمکشها در افغانستان داخل شوند، ظاهرا حکومت ترامپ باید در جنگش علیه ستیزهجویان بیشتر خطر کند تا به نتیجهی بهتری دست یابد، آیندهی افغانستان را از نفوذ خارجی مصئون سازد و از منافع امریکا محافظت کند.
مسکو میخواهد روی دستاوردهایی که طالبان به آنها نایل آمدهاند سرمایهگذاری کند و کاری کند که این دستاوردها را بزرگتر از آنچه که هستند بنماید و دنیا را متقاعد سازد که تلاشهای امریکاییها نامحبوب است و در نتیجه واشنگتن باید از میزان حضورش بکاهد. در حالیکه شرقمیانه از داخل منفجر میشود و اتحادیهی اروپا از تحولات سیاسی بیسابقهیی عبور میکند، ولادیمیر پوتین فرصتی را حس میکند تا انتقام جنگ سرد را بگیرد و واشنگتن را به یک عقبنشینی ننگین و شرمآور وادار کند.
طالبان بهخاطر تمام انعطافپذیریشان در میدان نبرد خودشان را در آبهای ناشناخته مییابد. این گروه انشعاب کرده است و منابع مالی آنها بههم ریخته است. شکاف بین نسل کهنهتر طالبان و سربازان پایینرتبهی نسل جدید در حال عمیقتر شدن است. نسل کهنه آمادهی پذیرش گفتوگوهای صلح است و هنوز دیدگاه و تاریخ بنیانگذار این گروه را دارند، اما نسل جدید ناآگاه است و به احتمال زیاد در بدل یک قیمت بلندتر به فروش خواهند رسید. علاوه براین، رهبری این گروه، بهدنبال مرگ منصور و تصاحب عملیاتی اجتنابناپذیرِ توسط شبکهی حقانی، بهشدت تخلیه شده است.
اختلافهای اسلامآباد، تهران و مسکو با واشنتگن، جنگ را به کابل خواهد کشاند. چالش حکومت ترامپ این خواهد بود که روابط شکنندهاش را با اسلامآباد و مسکو حفظ کند و سیاستهای تهاجمی تهران در منطقه را متعادل سازد. ترامپ، با پر کردنِ کابینهاش با افرادی که در قبال تهران دیدگاه تندرو دارند، اضطراب و نگرانیِ ایرانیها را آزمایش میکند و در نتیجه تهران به ایفای یک نقش فعال و جنگطلبانهتر در افغانستان رو میآورد تا از خودش در برابر صدمات محافظت کند. دشمن تهران حکومت افغانستان نیست، بلکه واشنگتن است. ایران با طالبان میتواند توجه نیروهای امریکایی را، بهجای تهران، روی این گروه متمرکز سازد.
در همین حال، اسلامآباد نمیخواهد مستقیما با واشنگتن مواجهه کند، اما هدف اصلی آنها این است که افغانستان را همیشه زیر کنترلشان داشته باشد. از سوی دیگر، مسکو مستقیما روی ناکام ساختن تمام دستاوردهای امریکاییها متمرکز شده است – چه در افغانستان، سوریه یا بهصورت گسترده در شرقمیانه. بار مسئولیت بر دوش ترامپ و سیاستگذاران امریکایی است تا دریابند که چگونه، همزمان با محافظت از منافع امریکا، افغانستان را [نیز] از دهان مسکو، تهران و اسلامآباد دور نگهدارد.
دیپلمات/عطا نصیب