وقتی قانون تحمیل می‌شود

مجلس سنا دیروز قانون منع آزار و اذیت زنان و کودکان را تایید کرد. قانون منع آزار و اذیت زنان و کودکان اول توسط مجلس نمایندگان تایید شده، سپس مجلس سنا آن را با تغییرات اندکی به تایید رسانده و قرار است یک بار دیگر قبل از این که به توشیح رییس‌جمهور برسد، به کمیسیون مختلط دو مجلس خواهد رفت. در این کمیسیون روی تغییرات ایجادشده، بحث خواهد شد. اگر مشکلی در آن نبود، برای توشیح به ریاست‌جمهوری فرستاده خواهد شد.
این قانون به ما، به همه‌ی ما می‌گوید که زنان و کودکان را آزار ندهیم و اذیت نکنیم. نه در مکتب، نه در دانشگاه، نه در مسجد، نه در راه، نه در وسایط نقلیه، نه در فرودگاه و نه در هیچ جا و مکانی. این قانون این را نیز می‌گوید که اگر زن یا کودکی را آزار دادیم، جریمه خواهیم شد. از پنج هزار تا بیست هزار افغانی. اگر آزار و اذیت ما کودکان یا زنان را صدمه‌ی روحی بزند، از سه تا شش ماه حبس به‌عنوان مجازات تعیین شده است.
این قانون بر زنان و کودکان کشور تحمیل می‌شود. چگونه؟ در این قانون، آزار و اذیت را به چند بخش کلی تقسیم کرده است. آزار فیزیکی (شاید کتک‌زدن زنان و کودکان، شاید دست‌اندازی در هوای لذت‌های جنسی، در خوشبینانه‌ترین تصور ممکن کارهای شاقه را هم در نظر بگیرید)، آزار کلامی (فحش دادن، پرزه رفتن…)، آزار نوشتاری (فرض کنید در پیامک، در فیس‌بوک، یا حتا در نامه) و آزار تصویری (این یکی بیشتر مختص به زنان است، این‌که از عکس‌های آن‌ها سوءاستفاده شود یا برای‌شان تصاویر آزاردهنده فرستاده شود).
این تقسیم‌بندی آزار و اذیت کودکان و زنان، در ظاهر علیه آزار و اذیت کودکان است. اما اگر حتا این قانون صددرصد هم تطبیق شود و هیچ‌کسی در محلاتی که در این قانون گنجانده شده، آن‌گونه که این قانون روایت می‌کند، کودکان و زنان را آزار ندهد، بازهم آزار و اذیت‌های پنهان به‌شکل اساسی و قوی‌اش علیه زنان و کودکان وجود خواهد داشت. خلاصه کردن آزار و اذیت در آزار فیزیکی، کلامی، نوشتاری و تصویری آن‌گونه که در این قانون مشخص شده، چیزی را تغییر نمی‌دهد. به اضافه‌ی این‌که قوانین تنفیذشده‌ی دیگر هم بخت اجرایی نیافته و همه از این بابت رنج می‌بریم. اولین چیزی که از تصویب و تنفیذ یک قانون می‌توان توقع داشت، تغییر است. تغییری‌که وضعیت موجود را بهتر کند. اما آیا تایید قانون منع آزار و اذیت کودکان و زنان، وضع زنان و کودکان کشور را بهتر خواهد کرد؟ من تردید دارم.
با شناختی که از عرف و سنت حاکم در خانواده‌ها دارم، رنجی که در خانواده‌ها به‌صورت خواسته یا ناخواسته، بر کودکان و زنان تحمیل می‌شود، اساسی‌تر و ویران‌کننده‌تر از آزار و اذیت‌های یادشده در این قانون است. خانواده‌های ما اسیر باورهای سخت و ترسناک است. نمی‌توان پنهان کرد که کودکان افغانستان (اکثراً) از ابتدای کودکی، پر می‌شود از ترس جهنم. مملو می‌شود از عذاب قبر. تخته می‌شود از نفرت علیه آن‌های که به‌لحاظ مذهبی و دینی نسبت به او خانواده‌اش متفاوت‌اند. کمتر می‌توان یافت که کودکان از فردای بهتر بشنوند. از کارهای واجب‌تر، از ارزش‌های حیاتی‌تر بشنوند. حتا در ذهن آن‌هایی که این قانون را ترتیب کرده و آن‌هایی که بعد از ماه‌ها کار روی این قانون آن را به تایید رسانده، نمی‌گذرد که به جای ترس از آخرت، به جای نفرت علیه دیگران، اندیشه‌ی مفید بودن، اندیشه‌ی انسان بودن را به کودکان منتقل کنند. در چه تعدادی از میلیون‌ها خانواده می‌توان یافت که کودکش را بعد از انجام یک کار نادرست، بنشانند و فکر بهتری به او منتقل کنند؟ کجا می‌توان یافت که از کودکی اشتباهی سر بزند و سیلی بر قچارش ننشیند؟ این چنین خانواده‌یی نداریم. اگر هم داریم، کم است.
همین‌گونه زنان را در نظر بگیرید. شک ندارم فراتر از 85 درصد خانواده‌ها، به‌شمول زنان، باور بر این دارند که زن آدم خانه است. این باور پوشش مقدس هم دارد. خلاف آن، مهر ارتداد بر پیشانی آدم می‌کوبد. درست است که هزار سال قبل، زن به صحرا نمی‌رفت. زن در کار کشت و تجارت مصروف نبود. زن چوپانی نمی‌کرد و در لشکر برای فتح دیار دیگر نمی‌کشید. اما حالا هزار سال قبل نیست. حالا زن‌ها می‌توانند در فرایند فراهم‌کردن آسایش زندگی سهیم باشند. تلاش کنند. تولید کنند. اما زن‌ها قربانی همان باور هزار سال قبل‌اند. باید بمانند در خانه. و زنی بهتر از همه است، که بچه‌اش را درست بزاید، درست تروخشکش کند. نان خوبتر برای بقیه بپزد. در شُست‌ورُفت هم چابک‌تر باشد. حرف نزند، چه که حقی هم در این زمینه نداشته باشد.
چنین است که قانون منع آزار و اذیت زنان و کودکان اگر پاس و نافذ شود، بر زنان و کودکان تحمیل خواهد شد.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *