روز گذشته فعالان مدنی کشور، بهدلیل صعود قیمت برق، دست به اعتراض زدند. اعتراض سوای اینکه با چه هدفی صورت میگیرد و نتیجهیی مثبت در پی دارد، بهعنوان یک خیزش آگاهانه علیه سیستم، نقش خاص خود را دارد. این مسألهیی است فراتر از خوانشهای فردی از سیستم و کارکرد نهادها. به این دلیل که تصور میشود امری که تأیید آن با نوعی از الزام اخلاقی و شهروندی همراه است، فقط میتواند امری فردی باشد. حال آنکه، واقعیت این است که باورهای فردی، صرفاً میتوانند بهعنوان نمونههایی خصوصی از الگویی عمومی مطرح گردند. آن الگوی عمومی این است که ما به یک سیستم باورمند هستیم و در هر شرایطی، به آن گردن مینهیم. حرفی که اینک میتوان مطرح کرد اما، این است که ما بهمثابهی ضامن تداوم این سیستم، آیا گاهی فکر کردهایم که به چیزی گردن مینهیم که ما را عملاً محصور میکند؟ بهعبارت دیگر: اشخاصی که خود عملاً در بدنهی یک سیستم-خوب یا بد- کار میکنند و بهلحاظ اخلاقی یا هر ملاحظهیی دیگر، چگونه میتوانند اقدام به نقد یا فراروی از چیزی بکنند که آن چیز، نمادی از انتهای تلاش و نقششان در جامعه است؟
حرف این اینجا بیشتر متمرکز بر اعتراض روز گذشتهی فعالان مدنی کشور است، دایر بر اعتراض آنها علیه صرفیهی برق و بیعدالتی در توزیع آن، و آن اینکه، فعالیت مدنی در جامعهیی توسعهنیافته و ناآشنا با منطق سیستم، پا نمیگیرد مگر اینکه این سیستم، بهمثابهی اخلاق یا هنجاری مدنی، در افراد مدنی درونی گردد. به اینمعنا که فعالیت مدنی، فقط میتواند در قالبی مطرح گردد که آن قالب، چیزی بهنام «سیستم» را تضمین میکند. تجربهی ما در روش زندگی مدرن، کمتر از آن است که بتواند الگویی برای رویارویی با تنشها و بحرانهای مدرن در اختیار ما بگذارد. لغزشهایی که در تجربههای مدرنیته بر سر راهمان سبز میشود نیز اغلب ناشی از همین یک دلیل است. اما بیشتر به این خاطر که توهم دانایی یا دستکم آشنایی با عقل مدرن و تجربهی و منطق مواجهه با آن عقل یا روش زندگی، زندگی ما را در حصر خود گرفته است. همین عزیزانی که برای خود تعهد اجتماعی میتراشند و سودای تغییر یا دستکم تعیین نبست با جهان را دارند، اغلب نمودشان از سر درماندگی که در قالب توهم روشنفکری خودش را آشکار میکند، است.
یک سیستم، بهعنوان عریانترین جلوهیی از مظاهر تمدن مدرن و عقل ابزاری، در کجا خود را مینمایاند؟ بیشتر در اینجا که حتا کسانی که با چشم کارگذاران این تمدن بهسوی خود میبینند، این فرض را بهمثابهی امری مسلم بپذیرند که افراد یا آن ساحتی که سیستم بر آن اعمال میشود، این کارگذاران را در داخل یک سیستم بررسی میکنند. معنای این سخن این است که نقش یا جایگاه سیستم زمانی مطرح و قابل درک میشود که افرادی که این سیستم بر نقد یا دفاع از آنها شکل گرفته و قوام یافته، این باور را به خود بدهند که در درون یک سیستم عمل میکنند. از اینرو، سیستم یعنی مجموع رویکردها و واکنشهای ابژههایی که در ساحت عملکرد سیستم قرار میگیرند. بنابراین، آیا فعالین جامعهی مدنی، در حرکتهایشان، این مسأله را بهصورت همهسویه در نظر گرفتهاند که ممکن است با پوشش فعالیت مدنی، دست به اقدامی بزنند که منطق سیستم مدنیت در آن نفی میشود؟
اینک اما مسأله این نیست که چرا کسانی که فعالیت مدنی میکنند، خواهان تغییر در صرفیهی برق یا تعدیل در قواعد الزامی شرکت برشنا شدهاند و بلکه این حقی است مدنی و در اثبات آن: حرف این است که وقتی چنین عملی صورت میگیرد، معنایش چه میتواند باشد؟ معنای صریح این عمل این است که سیستم دچار نقض و خلایی شده که باید به آن توجه شود. سیستم بر اساس قاعدهمندی کارگذاران آن قوام مییابد، اما دوباره زمانی که این کارگذاران علیه آن میایستند، یا (در شرایطی)، این کارگذاران دست به نقض قاعدهمندی سیستم زده و آن را دور زدهاند، آن ایستادنشان بیانگر این است که آن کاستی یا نقصی که در عملکرد سیستم پیش آمده باید برطرف گردد.
در افغانستان، بهویژه در دوران حکومت وحدت ملی، رویکرد مقاومتگرایانه در برابر سیستم خیلی برجسته شده و شدت یافته است. بهصورت موردی حتا نمیتوان از حق یا ناحق بودن این مقاومتها سخن گفت. کلیت این موارد اما تصویرگر شکلگیری و انتشار روحی است که وجه مشخصهی آن آگاهی و اشراف بر نقایص سیستم موجود است. نظامی که حرکتش بهسمت مدنیت و دموکراسی را تازه دارد در حد تمرینهای اولیه تجربه میکند، میبایست این مقاومتها را بهنیکی تشخیص بدهد و برای قوام یافتن خود و تضمین استمرار اعتبار و فعالیتهای خود، با آنها همگام گردد. اما آیا، در حکومت وحدت ملی ما شاهد چنین رویهیی هستیم؟ نه بهلحاظ کارکردی، بلکه از نگاه رویه و منطق فعالیت، این حکومت چقدر محتوای مقاومتها یا عتراضهای مدنی را تأیید کرده است؟ چقدر به ارزش مدنی آنها و نقششان در بسط تجربهی مدنیت در کشوری ویران و تباهشده، وقع گذاشته است؟ در وضعیت کنونی، نوع مواجههی حکومت با تجربهها و تمرینهای مدنی، ماهیت آن حکومت را روشن میکند. خوب است که بهعنوان شهروندانی که تأثیر مستقیم کار نیک یا ناپسند حکومت بر آنها را نمیتوان انکار کرد، از این منظر ناظر سیر حرکت حکومت باشیم.