به نظر میرسد که مردم در شناخت از قوای سهگانهی کشور، هنوز با سادهباوری بزرگی مواجهاند. این سادهباوری مردم را از اتکای بدون پرسششان به شعارهای پادرهوای انتخاباتی ریاستجمهوری و پارلمانی کاندیدان گرفته تا استمساک بینتیجهیشان پس از هر رخداد امنیتی در کشور به مسئولین بیمبالات نهادها، میتوان به روشنی تشخیص داد. ماجرای استیضاح سه مسئول امنیتی در مجلس نمایندگان روز گذشته، پس از شور و شعفهای طولانی، یکی از صریحترین نمونههای نکبت و نگونبختی بود، بیانگر این مسأله که هیچ قانونمداری و جدیتی در کار نیست و مردم در باورمندیشان به رعایت قانون و رسیدگی به رخدادهای مهم امنیتی از سوی پارلمان، هنوز در اشتباه بهسر میبرند. پس از رویداد مرموز و پیچیدهی حمله بر بزرگترین شفاخانهی نظامی در کشور در دوقدمی ارگ ریاستجمهوری، انگشتهای اتهام زیادی متوجه مسئولین امنیتی کشور شدند. ابعاد قضیه نیز بهقدری پیچیده بود که امکان صدور حکم نهایی بدون یک تحقیق دقیق و جدی، بهدرستی ناممکن مینمود. گمانهزنیها و قدری بیشتر از گمانهزنیها، نشانههای مشکوک و مسألهداری نیز وجود داشتند که میشد آنها را بهمثابهی لکههایی تعبیر کرد که از پس رویداد خونینی که در شفاخانهی داوودخان صورت گرفت، با وضاحت آشکارشان بر دامن مسئولین امنیتی نشسته بودند و خبر از وجود لایههای عیان و پنهان در قضیهی مذکور میدادند.
قاعدهی اطلاعرسانی حکومتی از رویدادها به مردم، روشن است که بر جعل و تحریف بنا گردیده. صریحترین جعل خبری نیز در مورد کمیت قربانیان حوادث صورت میگیرد. ممکن است سخنگویان حکومتی با کمینهنمایی تعداد کشتهشدهها، از یکسو یکسری ملاحظات امنیتی و رقابتجویانه را در برابر گروههایی که این رویدادها را سبب میشوند در نظر داشته باشند، از دیگرسو اما نمیتوان انکار کرد که این جعل خبری، دروغی است که بازماندگان قربانیان و کلیت مردم آن را بهعنوان سهم و پاداش صداقت و اعتمادشان به این حکومت تحویل میگیرند. تردیدی نیست که در این موقعیت، صرفاً جنبهی اخلاقی قضیه مد نظر نیست. آنچه که مهم است، این است که این جعل زبانی و خبری، در واقع تحریف و دستکارییی است که حکومت با جان و زندگی مردم میکنند. هر قربانییی که بهصورت عمدی گزارش متلاشی شدنش توسط روایت رسمی و حاکم کتمان و انکار میشود، معنای صریحش این است که آن قربانی بهعنوان یک شهروند، دارای هیچ قدر و منزلتی در زندگی و مرگ خود برای این حکومت نبوده، ولو اینکه اگر آن قربانی در مقام یک شهروند، درست همان کسی بوده باشد که در آخرین مرحله، به قیمت بریده شدن ناخنش، انتخابات را بهمثابهی یک پروسهی دموکراتیک و سرنوشتساز، به نفع جناحی رقم زده باشد که اینک با در قبضه گرفتن قدرت، مرگش را انکار میکند و به بازماندگانش دروغ تحویل میدهد. کتمان و کمینهسازی شمار قربانیان رویدادهایی که به هیچوجه نمیتوان حکومت و نهادهای امنیتی را در آنها مقصر ندانست، تنها یک امر برسازندهی گزارشهای رسانهیی متفاوت و لذا وهم و تحریف به خورد مردم دادن نیست، بلکه انکار وجود و نادیده گرفتن ارزش وجودی شهروندان نیز هست. همان پدری که پیشتر در حالی به سوگ مرگ ناضرور پسرش نشسته بود که گزارشگران حکومتی آن را انکار میکردند، از کجا این اطمینان را بهدست بیاورد که فردا مرگ محتمل خودش در یکی از هزاران رویداد آشنا، مورد کتمان و انکار قرار نگیرد؟
اینها را از آنرو آوردیم تا ذکر نمونههایی باشد از گوشههای این حقیقت ناگوار و همهشمول که ماجرای استیضاح سه مسئول امنیتی از سوی مجلس نمایندگان در روز گذشته، کماکان افتضاح دیگری بود در امتداد آنچه که این نمونهها آن را بیان میکنند. جریان استیضاح بهشدت ناپسند و نخنما بود. پرسش و پاسخهایی که در این جریان طرح شدند، چیزهایی بودند که میتوان آنها را از روزمرهترین و بیارزشترین سخنانی دانست که مجلس و کابینه در این چند سال از بس آنها را ترجیعبند سخنانشان کرده، دیگر محال است بیشتر از یکسری جُک و طنزهای ملانصرالدینی ارزش و اهمیتی در آنها مانده باشد. خبر از «تعهد» و «مسئولیتپذیری» و «جدیت» و «خدمت به مردم» و از این قبیل کلمات مطنطن است، کلماتی که تمام ریشه و رشتههای آنها در انتحار و انفجاری پنبه میشود که بیوقفه یکی پس از دیگری در کشور رخ میدهند. اما نگونبختی و تیرگی اوضاع، همچنان باقی است و تنها چیزی که با اطمینان کامل میتوان از آن سخن گفت، این است که در یکسو جنگ و انتحار و کشتهشدن است و در سوی دیگر جعل و دروغ و معامله و ابتذال. در هر صورتش اما، این مردم است که بیمقدار قربانی میشوند: در انفجار و انتحاری که مسئولین امنیتی مربوطه خواباند؛ در فسادی که هم باید هزینه بپردازند و هم چیزی جز سرگردانی و تباهی بیشتر دستآورد نداشته باشند؛ در انتخاباتی که تا سلاخی شدن را پذیرفتهاند، اما نتیجهی آن را فساد و معامله تعیین میکند و… و بالاخره در جهنمی که گرگ و کفتارهای زیادی در کمینشان نشستهاند.