گروه افراطی-مذهبی طالبان در افغانستان با همهی مظاهر آزادی، انتخاب شخصی و حقوق فردی زن سر دعوا و ستیز داشت. زنها دیگر اجازهی کار نداشتند و بیرون رفتن از خانه با رنج و اذیت و آزار طالبان همراه بود. در میان همین فضای رعبآلود اما در روستای کوزبهار ولسوالی خوگیانی ولایت ننگرهار گلرسول چراغ معرفت روشن کرده بود و به دختران روستا خواندن و نوشتن یاد میداد. طالبان او را چندین بار بهدلیل آموزش برای دختران تهدید کرده و از او خواسته بودند که دست از این کار بردارد. گلرسول اما به تهدید طالبان وقعی نگذاشت و چراغش را فروزانتر کرد. در نهایت، طالبان شبی او را از خانهاش بردند و تیرباران کردند. پشتانهی 8 ساله شاهد ماجرا بود.
در سال 2000 میلادی زمانی که طالبان نزدیک به 95درصد خاک افغانستان را در اختیار داشت، پشتانه که هنوز 8 سال داشت به اردوگاه مهاجرین در پشاور پاکستان پناهنده شد.
پس از کشته شدن پدر پشتانه توسط طالبان طبق سنت حاکم در آن روزگار مادرش با کاکایش که از قبل زن و فرزند نیز داشت، نکاح کرد. در افغانستان عرف بود/است وقتی شوهر زنی کشته میشود یا میمیرد، در گام نخست اگر مرد متوفی برادر داشته باشد، زن مرد متوفی را به او میدهند.
بهقول بانو پشتانه، پس از مرگ پدرش وقتی زندگی تحت حاکمیت طالبان برای آنان سخت میشود فامیلش به پاکستان مهاجرت میکنند و در شهر پشاور در اردوگاه پناهندگان ساکن میشوند؛ اردوگاهی پر از چادرهایی که روی آن نشان سازمان ملل(UNHCR) برچسپ زده شده بود. کاکای پشتانه بهسختی میتوانست برای آنان غذا فراهم کند. شب و روزهای گرم پشاور زیر خیمهی سازمان ملل برای پشتانهی کوچک سخت میگذشت. سختتر از روزهای پس از کشته شدن پدرش توسط طالبان در ننگرهار! پشتانه میگوید: «روزها از کمپ بیرون میشدم، میرفتم شهر. کودکان پاک و سترهیی را میدیدم که مکتب میرفتند؛ بعد به خود میدیدم؛ از این که نمیتوانستم مکتب بروم رنج میبردم. گریه میکردم.»
در نهایت مادر پشتانه از پرورشگاه و مؤسسهی آموزشی حمایت از کودکان افغان AFCECO خبر میشود و فرزندانش را شامل پرورشگاه میکند. در سال 2002 پشتانه وقتی وارد پرورشگاه شد نُه سالش بود. او گفت که مؤسسهی افسیکو به او یک زندگی نو بخشید و مسیرش را تغییر داد: « قبل از اینکه در پرورشگاه شامل شوم، نمیتوانستم حتا نامم را بنویسم. زبان مادریام پشتو است و دری صحبت کرده نمیتوانستم. پس از وارد شدن به پرورشگاه و با معاشرت با دختران فارسیزبان، فارسی یاد گرفتم».
پرورشگاه افسیکو به ابتکار بانو اندیشه فرید در سال 2001 در شهر پشاور پاکستان راهاندازی شد. بانو فرید خود نیز اول به ایران و بعد به پاکستان مهاجر شده و در پاکستان زبان انگلیسی آموخت و درس خواند. بنا بر حس مسئولیتی که نسبت به هموطنان خود داشت برآن شد که کاری برای کودکان بیبضاعت و بیسرپرست انجام دهد و در نهایت مؤسسهی آموزشی حمایت از کودکان افغان را راهاندازی کرد. این مؤسسه پس از سقوط حاکمیت طالبان و روی کار آمدن دولت جدید فعالیتهایش را گسترش داد و چند پرورشگاه دیگر نیز در شهرهای کابل، مزار شریف، جلالآباد و هرات تاسیس کرد. پرروشگاه افسیکو در کابل در سال 2008 تاسیس شد.
بانو پشتانه با مؤسسهی افسیکو یکجا به افغانستان آمد و در این مؤسسه پرورش یافت. او مکتب را در کابل تمام کرد و با همکاری مؤسسهی افسیکو در رشتهی مدیریت شامل دانشگاه خصوصی دنیا شد. پیش از ورود به دانشگاه و در دورهی دانشجویی او چندین بار به کشورهای امریکا، ایتالیا، امارات متحدهی عربی، ترکمستان و ترکیه سفر کرد. بهقول بانو پشتانه سفرهای متعدد به دور دنیا به او کمک کرده است که تجربههای خوبی کسب کند. اکثر سفرهایی که او رفته برای کار و ارتقای مؤسسهی افسیکو بوده است: «به خارج از کشور که سفر کرد دیدم که آنان (خارجیها) چگونه زندگی میکنند و نوع نگاهشان به زندگی چگونه است؟ رفتیم و دیدیم و آموختیم. می خواهم تجربهها و آموزههایی که از کشورهای جهان اولی کسب کردم را با کودکانی که حالا در این پرورشگاه زندگی میکنند شریک بسازم. و نیز برای اعتلای انسانیت کار میکنیم».
یک برادر و دو خواهر پشتانه نیز در پرورشگاه افسیکو بزرگ شدند و حالا هردو در دانشگاه جلالآباد مشغول تحصیلاند. او تاثیر زیادی بر زندگی برادر و خواهرش گذاشته است.
سختیهایی که او کشیده نتوانسته در برابر رسیدن به هدفش سدی ایجاد کند؛ برعکس سختیها او را پختهتر و چشمانداز آیندهاش را روشنتر کرده است.
بانو پشتانه بر علاوهی زبانهای ملی به سه زبان دیگر نیز تسلط دارد. او به زبانهای انگلیسی، اردو و ترکی مسلط است. او حالا مدیر اجرایی مؤسسهی افسیکو است. میگوید، پرورشگاه افسیکو را مثل خانهی خود فکر میکند و هدفش دستگیری از کودکانی است که خودش روزگاری شبیه آنها بوده است.
در مؤسسه و پرورشگاه افسیکو کودکانی از سراسر افغانستان و از هر قوم و تبار زندگی میکنند؛ کودکان بیسرپرست و بیبضاعتی که پدر و مادرهاشان نمیتوانند از پس مخارج آنها برآیند. کودکانی مهربان و آشنا با ارزشهای انسانی و حقوقبشری. همهشان جز سودای خدمت به افغانستان فکر دیگری در سر ندارند.
بانو پشتانه رسول حالا مسئول دو پرروشگاه در کابل است و اینطوری میخواهد به کودکان بیبضاعت و بیسرپرست کمک کند: «ما تلاش می کنیم که برای کودکان کار کنیم. توجه ما این است که به اطفالی که روزگاری ما نیز شبیه آنان بودیم و به کمک نیاز دارند کمک کنیم. و نیز برای آنان مسیر و راه نشان بدهیم و راه برای رسیدن به هدفهاشان را هموار کنیم. طوری که خانم اندیشه فرید زندگی خود را صرف خدمت به ما کرد. ما نیز همین کار را خواهیم کرد».
او در پی پولاندوزی نیست و تنها هدفش این است که چطوری بتواند پرورشگاه افسیکو را که به خانهی او میماند سرپا نگهدارد و شمع فروزانی برای کودکان باشد: «من تنها فیس پوهنتون و مصارف خرچ وخوراک خود را از اینجا میگیرم».
پشتانه رسول، پدرش را به جرم آموزش برای دختران بهواسطهی طالبان از دست داد. یک هفته پیش، یکی از کارمندان مؤسسهی افسیکو، جایی که پشتانه مسئول آن است، در یک حملهی انتحاری جان باخت. پشتانه و کودکان این پرورشگاه، یاد خاله عزیزه را در محل رویداد گرامی داشتند؛ نشانهیی از درک عمیق کودکان پرورشگاهی و مسئول آن از رنجهای جنگ.