حمایت از اشرف غنی بزرگترین اشتباه ما بود

(گفتگوی اختصاصی روزنامه اطلاعات روز با آصف آشنا عضو هیئت رهبری حزب حق و عدالت)

آصف آشنا، نام آشنایی میان رسانه‌گران و جوانان افغانستان است. او پس از تکمیل تحصیلاتش در دانشگاه کابل، سال‌ها فعالیت‌های رسانه‌ای را برعهده گرفته و از دل فعالیت‌های رسانه‌ای و تجربه‌ی زندگی شخصی‌اش، گاهی غزل و شعر سروده است. اما دل‌مشغولی‌های ادبی او به اندازه‌ی کارهای رسانه‌ای و سیاست‌ورزی او برجسته نیست. در آخرین مسئو‌لیت و دغدغه‌ی جدی، آصف آشنا بیش‌تر از دو سال است که پیوسته در رسانه‌ها برای بیان موضع حزب حق و عدالت در قبال رخدادهای سیاسی قدم می‌زند و هم‌چنان گه و ناگه نگرانی‌ها، ملاحظات و نقدهایش را در رسانه‌های چاپی قلم می‌زند. چند روز قبل آشنا در نوشته‌ای از سکوت نامزدان در قبال توافق‌نامه‌ی امنیتی میان کابل- واشنگتن انتقاد کرد، اما اکنون این سکوت‌ها و ملاحظات سیاسی که او از آن گلایه دارد، آشنا را در موضعی کشانده است که بیا‌ید با من مصاحبه کند و بگوید که حمایت خود را به عنوان عضو هیأت رهبری حزب حق و عدالت از نامزدی اشرف غنی احمدزی پس گرفته است و از هیأت رهبری حزب حق و عدالت نیز گلایه و انتقاد دارد. موضوع نقد آشنا از رویکرد اشرف غنی احمدزی گسترده و متن اعتراض او بر رفتار حزب حق و عدالت طولانی است؛ از این‌رو، خواندن نقد یک جوان بر مسئله‌ی کهنه در سیاست افغانستان را بدون دخل و تصرف به شما واگذار می‌کنم.

حزب حق و عدالت نزدیک به سه سال قبل فعالیت‌هایش را آغاز کرد و در شروع با تصمیم‌گیری‌های سیاسی شخص آقای اتمر فعالیت‌اش را آغاز کرد. شما به عنوان یک جوان تحصیل‌کرده عضویت رسمی این حزب را گرفتید و در سطح هیأت رهبری در این حزب حضور یافتید، دلیل پیوستن شما به این حزب چه بود؟
وقتی حزب حق و عدالت شروع شد، فقظ تصمیم‌گیری شخصی آقای اتمر نبود؛ یک تلاش هم‌آهنگ شده‌ی کلان در سطح یک نسل باعزت از سیاست‌مداران افغانستان که در همین مقطع با حکومت همکار نبودند، ایجاد شد. علاوه بر آقای اتمر، جمعی از شخصیت‌های محترم تلاش کردند تا حزب حق و عدالت ایجاد شد. فلسفه‌ی وجودی آن نیز تلاش برای خلق یک حزب فراقومی بود. بر همان منطق هم ایجاد شد. حزبی که قرار بود برای برون‌کرد افغانستان از بحران کنونی و از تشتت و پراکندگی سیاسی راهگشا باشد. و تلاش کند افغانستان یک گام پیشتر از مسایل قومی برود‌. بر همین منطق ایجاد شد و به همین دلیل هم بود که من به عنوان یک جوان تحصیل‌کرده‌ی افغانستان که همواره دغدغه‌ی سیاسی داشتم و با وجودی که قبل از آن هم احزاب و جریان‌های زیادی مراجعه کرده بودند و لابی کرده بودند که با آن‌ها همکار باشم، من عضویت هیچ‌حزبی را قبول نکردم، چون به باور من، رفتن و پیوستن به احزاب به‌شدت سمتی و قومی، کار در ستی نیست. به همین دلیل، من منتظر بودم تا یک حزب فراقومی شکل بگیرد. در آغاز این حزب برای من همین قسم معنا شده بود. جدا از مسئله حمایت حق و عدالت از نامزدی د‌کتر اشرف غنی، هنوز هم من این حزب را به لحاظ ارزش‌های مرامی و به لحاظ ترکیب ساختاری و کارنامه‌هایی که تا هنوز دارد، یک حزب در‌ست می‌شناسم و در‌ست ارزیابی می‌کنم.
حزب حق و عدالت یکی از احزاب فراقومی بود و فعلا در ساختار آن از اقوام مختلف حضور دارند و احساس می‌شود که یک حزب فراقومی است. اما در افغانستان تنها مشکل احزاب، قومی بودن احزاب نیست؛ مرام‌نامه‌ها و اصول اساسی سیاست کلی احزاب یکی از مشکلات اساسی احزاب است. مؤلفه‌های اصلی مرام‌نامه‌ی رفتاری و خطوط اساسی سیاست حزب حق و عدالت چه بودند که متفاوت از سایر احزاب است؟
مهم‌ترین این مولفه‌ها عبارت‌اند از تعهد و اعتراف به دموکراسی و حقوق بشر‌. به ارزش‌های زیرمجموعه‌ی دموکراسی و حقوق بشر؛ ارزش‌های مدنی. تعهد به اصل پاسداری از حقوق مدنی-سیاسی شهروندان افغانستان و تلاش برای حاکمیت قانون و پاسداری از مسئله‌ی عدالت و حکومتداری خوب و تلاش برای شکل دهی دولت پاسخگو به مردم.
حزب حق و عدالت یکی از کارهای عمده‌ای که حداقل در شروع و تا یک سال قبل انجام داد، نقش برجسته‌ی آن در تشکیل شورای همکاری احزاب بود. شورای همکاری احزاب چرا از هم پاشید و چرا به بن‌بست رسید؟
فهمی که من از کارنامه‌ی شورای همکاری احزاب و تلاش همه‌ی اعضا و ائتلاف‌های سیاسی که در در‌ون آن فعالیت می‌کردند، دارم، این است که هنوز آن‌گونه که به صورت رسمی متلاشی شده باشد و به صورت رسمی تعهدها به کارنامه‌ی شورای همکاری احزاب، که تعهدش تلاش برای سلامت انتخابات بود و خلق یک اجماع یا فهم سیاسی مشترک در قبال بحث‌های بزرگ ملی، هنوز هم فکر می‌کنم که از هم نپاشیده و تلاش‌های پراکنده‌ای دارد، اما فقط جدیت قبل از شکل‌گیری تکت انتخاباتی اتحاد انتخاباتی را دیگر ندارد.

حزب حق و عدالت قرار بود یک نامزد مستقل برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی کند، چرا از این تصمیم منصرف شد و نامزد مستقل معرفی نکرد‌؟
خوب آن‌چه را که من می‌دانم و تلاش‌هایی که ما می‌کردیم یا تا آن‌جا که من می‌دانم، تلاش بسیار جدی انجام دادیم، رایزنی‌های جدی انجام دادیم. در یک مقطع من به عنوان یکی از گفت‌وگو کنندگان باصلاحیت حزب، ‌قبل از بسته شدن پرونده‌ی ثبت نام نامزدان، گفت‌وگوهای رسمی را انجام دادم، ولی در آخر ما نظر به عدم آمادگی مالی که داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که نمی‌توانیم به انتخابات برویم و دوم، با توجه به وضعیت موجود، ما نتوانستیم یک تیم در‌ست را شکل بدهیم که به پیروزی نزدیک‌تر می‌بودیم. به اساس محاسبات ما، اگر نامزد هم می‌کردیم، نمی‌توانستیم برنده‌ی انتخابات باشیم. از سوی هم مصارفی مشروع و قابل توجیه که مطابق قانون احزاب سیاسی و اصول مرامی حزب ما می‌بود را نداشتیم. یکی از دلیل‌ها این بود و در تیم‌سازی انتخاباتی فضا به‌ گونه‌ای اتفاق افتاد که ما نتوانستیم در‌ست بازی کنیم و در‌ست تیم‌سازی کنیم و فکر می‌کنم یکی از دلیل‌های جدی‌تر از همه‌ی این‌ها، این بود که قدرت ریسک و تصمیم‌گیری ما به حدی نرسیده بود که بتوانیم تصمیم قاطعانه بگیریم.

یکی از زمزمه‌هایی که از چندین ماه قبل تا هنوز هم به‌نحوی وجود دارد، این است که یکی از دلیل‌های انصراف حزب حق و عدالت از معرفی نامزد مستقل، مشکل شخصی آقای اتمر و شخص رییس جمهور کرزی بود. آیا این مشکل واقعا در حدی بود که مانع معرفی نامزد حزب حق و عدالت شد؟
البته که حزب حق و عدالت در در‌ون تلاش‌های خود به این توافق رسیده بود که آقای اتمر را به عنوان نامزد معرفی کند. تصمیم‌گیری‌های‌ دموکراتیکی که در در‌ون حزب انجام شدند و در سطح شورای مرکزی و هیأت رهبری، نامزد ما، در صورتی که ما به انتخابات می‌رفتیم، آقای اتمر بود. اما مسئله‌ی مخالفت جدی رییس جمهور با جناب اتمر را من دقیقا نمی‌فهمم‌. و این‌که منطق این مخالفت چیست، یا صحت و سقم آن در کجا است را من نمی‌دانم. در حد بگومگوها و در سطح رایزنی‌های سیاسی یا تلاش‌ها و چانه‌زنی‌های سیاسی قبل از بسته شدن پرونده‌های ثبت نام نامزدان انتخابات، همواره این نکته مطرح می‌شد، هم در در‌ون حزب ما و هم با آدرس‌هایی که ما گفت‌وگو می‌کردیم. در این گفت‌وگوها استدلال همین بود که جناب رییس جمهور با آقای اتمر مشکل دارد، ولی من نمی‌فهمم این مشکل چیست؛ باید این را خودش جواب بدهد.

آقای اتمر در مورد این مشکل هیچ‌وقت در در‌ون حزب با هیأت رهبری حزب صحبت نکرد؟
تا جایی که من به خاطر دارم، نه.

پس از این‌که حزب حق و عدالت از معرفی نامزد مستقل برای انتخابات ریاست جمهوری منصرف شد، این حزب با تلاش‌هایی که گفته می‌شود از سوی زلمی خلیل‌زاد و یک مجموعه‌ی دیگر انجام شدند، سرانجام به تیم اشرف غنی احمدزی پیوست. دلیل این پیوستن و منطق این‌که در کنار اشرف غنی احمدزی به کمپاین بپردازد، چه بود برای حزب حق و عدالت؟
حزب حق و عدالت خوب شروع کرد. خوب پیش رفت. اما در لحظه تصمیم گیری در مورد انتخابات، دچار لغزش شد. اصولا ما باید نامزد معرفی می‌کردیم که نتوانستیم، اما برای حمایت از یک نامزد، به باور من‌، ما در مسئله‌ی انتخابات دچار دو کوتاهی شدیم؛ یکی این‌که نامزد ارائه نکردیم، چون ما اگر نامزد معرفی می‌کردیم، برنامه‌ی ما و نامزد ما در بین نامزدانی امروز، بدون شک در رده‌ی رقیبان برتر محاسبه می‌شد. ما این کوتاهی را کردیم و ریسک نتوانستیم؛ در‌ست محاسبه نکردیم و در‌ست تیم‌سازی نکردیم و اطمینان جدی هم از بحث تأمین مصارف مالی‌اش نداشتیم. ولی در حمایت از نامزد مورد نظر حزب، باور من این است که ما عجله کردیم و در‌ست تصمیم نگرفتیم.

و کوتاهی دوم چه بود؟
کوتاهی دوم، کوتاهی در قبال ارزش‌ها و تعهدات مندرج در مرام‌نامه‌ی حزب بود؛ ما عجله کردیم و تیمی را، نامزدی را حمایت کردیم که به باور من، در خیلی از جاها ما نمی‌توانیم هر دو را با هم جمع کنیم، هم ارزش‌های مرام‌نامه‌ی حزب و هم وضعیتی که در این تکت وجود دارد و ترکیبی که وجود دارد و دیدگاه و تفکر و عمل‌کردی که در این تکت وجود دارد، این‌ها را با هم همزاد قبول کنیم. ما نمی‌توانیم این هم‌خوانی ‌بین خود و تیمی که به آن پیوسته‌ایم را پیدا کنیم، حداقل من باور من و شمار قابل ملاحظه از همکاران، اعضا و هواداران حزب همین است. به همین دلیل، من به عنوان عضو هیأت رهبری حزب، باور دارم که در این تصمیم ما شتاب‌زده بود؛ دقیق عمل نکردیم و به عنوان یکی از اشتباه‌های سیاسی این حزب در کارنامه‌ی آن که تاریخ در موردش قضاوت کند، همین است.
شما از اصول و موازین مرام‌نامه‌ی حزب حق و عدالت نام بردید و دلیل یکی از کوتاهی‌ها را هم برشمردید که عدم تطابق میان اصول مرام‌نامه‌ی حزب و در عین حال تکت انتخاباتی آقای اشرف غنی احمدزی بود. مشخصا، به صورت موردی، با توجه به این‌که شما گفتید اصول اساسی سیاست کلی حزب حق و عدالت ارزش‌هایی مانند دموکراسی، حقوق بشر و آزادی‌های فردی و… ‌اند، نکته‌ها و موارد‌ی که اصول مرام‌نامه و تکت‌ انتخاباتی آقای اشرف غنی احمدزی با هم اختلاف داشتند، در کجا بودند؟
وقتی من از اصول مرامی و ارزش‌های مندرج در مرام‌نامه‌ی حزب صحبت می‌کنم، برای من، تعهد مرام‌نامه‌ی حزب حق و عدالت و حزب من به دموکراسی و الزامات دموکراسی است؛ تعهد حزب حق و عدالت به عنوان حزب من، به قانون اساسی و پیروی از قانون اساسی افغانستان است و بحث‌های ارزشی زیرمجموعه‌ی دموکراسی و حقوق بشر، ولی عمل‌کردی که اخیرا از سوی دکتر اشرف غنی احمدزی اتفاق افتاد و معاون اول‌شان، آقای جنرال دوستم، در یک مانور انتخاباتی قبل از وقت، گذشته از این‌که ‌خلاف قواعد و مقررات مبارزات انتخاباتی بود، آن‌چه در این نمایش به اجرا گذاشته شد، حداقل برای من تکان دهنده بود، هم با توجه به ارزش‌های مندرج در مرام‌نامه‌ی حزب و هم به عنوان یک کنش‌گر جوان سیاسی در افغانستان که برای آینده‌ی افغانستان با تلاش و امیدواری بسیار کار می‌کنم.
آقای غنی و معاون اول‌شان آمدند با منطق بسیار ضعیف و نادرست، با استدلال بسیار پایین، با ادبیات سیاسی بسیارنامناسب و ادبیات کوچه استدلال کرد و گفت، هر کس از مناظره می‌ترسد، بیاید «بزکشی» کند. حوزه‌ی سیاست و مبارزات دموکراتیک و مطالبات حق‌خواهانه‌ی مردم افغانستان، حوزه‌ی بزکشی نیست، برای من حداقل. ‌توقعی که داشتم این بود که وقتی آقای احمدزی به عنوان یک شخصیت آکادمیک و تحصیل‌کرده‌، صحبت می‌کند، ادبیاتش در خور نسل من و معیارهای نسل من باشد.
دوم، باورهای ارزشی که در این مانور به نمایش گذاشتند، برای من تکان دهنده بود؛ این‌که ما بیاییم از یک طرف از تعهد خود به دموکراسی صحبت کنیم، از یک طرف از تعهد خود به قانون اساسی افغانستان و ارزش‌های مندرج در این قانون صحبت کنیم و از اصل برگزاری انتخابات در قانون اساسی افغانستان به عنوان یک ارزش صحبت کنیم، اما وقتی این ارزش به اجرا گذاشته می‌شود، بیاییم و شعار بدهیم که اگر رقیب ما در انتخابات پیروز شد، افغانستان تجزیه می‌شود؛ این منطق برای من نه تنها قابل دفاع و توجیه نیست که تکاندهنده است.
برای من وقتی هر نامزدی بیاید با این منطق وارد مبارزات انتخاباتی شود، یک رو‌یکرد تباری و اتنیکی یا قومی به مسئله‌ی قدرت و سیا‌ست در افغانستان معنا می‌شود. به همین دلیل است که می‌گویم در حمایت ما از آقای غنی، ارزش‌های مرامی حق و عدالت نقض می‌شوند. این نوع رویکرد و این نوع استدلال در مبارزات انتخاباتی در وضعیت شکننده‌ی افغانستان، با توجه به تجربه‌های تلخ منازعه‌ی قدرت و جنگ قدرت در افغانستان، برای افغانستان خطرناک است.این خلاف قانون اساسی است که ما بگوییم، اگر رقیب ما پیروز شد، افغانستان تجزیه می‌شود.
باور من این است که چنین رویکردی اتفاقی نیست؛ از یک بحث بسیار پالوده شده، حساب شده و مهندسی شده می‌آید. این‌که ما احساسات قومی و تباری را برای استفاده بردن از انتخابات باید در آستانه‌ی انتخابات تحریک کنیم، هم در انتخابات‌های قبلی ما این را تجربه کردیم و هم متأسفانه حالا کم کم با همین نوع نمایشی که آقای احمدزی از خود به اجرا گذاشت، برای من همین معنا را می‌دهد که ایشان رویکرد تباری دارند. در حالی که توقع من و معیارهای من از نامزدی که حمایتش می‌کنم، این است که می‌آمد در رسانه‌ها و این اشتباه را اصلاح می‌کرد. من تلاش کردم که باید اصلاح می‌کرد، اما نشد و این تلاش‌ها به نتیجه نرسیدند، حتا به عنوان یک نوع دور زدن‌ تلاش کردند مرا هم دور بزنند و تا جایی که ممکن است، صدایم را خفه بسازند، ولی من می‌خواهم این‌گونه استدلال کنم که چنین رویکردی در‌ست نیست. توقع من این است که نامزدی را که من حمایت می‌کنم، بیاید در رسانه‌های افغانستان و در مبارزات انتخاباتی خود این شعار را بدهد که اگر من برنده شدم، توقع من از رقیبانم این است که به دموکراسی افغانستان احترام بگذارند و به من تبریک بگویند. ولی من به تعهدی که به دموکراسی، به ارزش‌های دموکراسی و سازکار و روحیه‌ی دموکراسی و ارزش‌های مندرج در قانون اساسی و الزامیت انتخابات دارم، اگر چنآن‌چه رقیبم پیروز شد، اولین کسی که برایش تبریک بگوید، من هستم، اما متأسفانه چنین رویکردی در این تکت انتخاباتی دیده نمی‌شود و برای من فهم چنین رویکردی، فهم تباری به مسئله‌ی قدرت، سیاست و انتخابات است و عمل‌کردی است که با ارزش‌های مرامی ما و تعهدی که ما به دموکراسی برای عبور از رویکرد قومی به مسئله‌ی قدرت و سیاست داریم، در تطابق نیست. به همین دلیل، من اعتراض دارم و این اعتراض خود را در یک نامه با شورای رهبری حزب حق و عدالت شریک کردم و پاسخ قناعت‌بخش و قابل قبولی نتوانستم بگیرم، که حداقل مرا قناعت بدهند که با این حمایت و با این رفتن ما حیثیت و ارزش‌های مرامی حزب را آسیب‌پذیر نساخته‌ایم.

با توجه به گفته‌های شما مبنی براین‌که اصول مرامنامه حزب و حق عدالت با واقعیت‌های تکت انتخاباتی اشرف غنی همخوانی ندارد، شما اعتراض نامه یی را به هیئت رهبری حزب حق و عدالت فرستاده‌اید؛ در آن نامه اعتراضی به هیئت رهبری حزب حق و عدالت مشخصاً چه نوشتید؟
من در آن نامه به سکوت د‌کتر اشرف غنی احمدزی به عنوان یک نامزد انتخابات در مورد توافق‌نامه‌ی امنیتی اشاره کردم. به این دلیل که حزب حق و عدالت از اولین جرگه‌ی مشورتی رییس جمهور در قبال تعین تکلیف روی سند همکاری‌های استراتژیک با ایالات متحده‌ی آمریکا، پشت سلامت روابط و همکاری‌های استراتژیک بین ایالات متحده و دولت افغانستان، ایستاد بود ومن برای این ایستادگی در در‌ون حزب استدلال کردم و بسیار تلاش کرده‌ام و در این موضع ایستادگی کرده‌ام. ما جمعاً نزدیک به ده تا اعلامیه دادیم در این مدت که هربار رابطه‌ی افغانستان و ایالات متحده‌ی آمریکا بر سر پیمان همکاری‌های استراتژیک، توافق‌نامه‌ی امنیتی، حملات شب و مبارزه با تروریزم هنگام دچار تنش شده، همیشه موضع‌گیری کرده‌ایم و حمایت آمریکا و حضور قانون‌مند و مشروع آنان براساس توافق‌نامه‌ی امنیتی یا سند همکاری‌های استراتژیک که باید امضا شود، برای خلق یک ضمات یا حفظ ثبات پس از انتخابات یا دهه تحول ایستاد شده‌ایم. اما نامزدی را که ما ازش حمایت می‌کردیم در قبال پیمان امنیتی سکوت کرده، و موضعش را اعلام نکرده است. در هیمن راستا، من در یکی از رسانه‌ها نامه‌‌ی سر‌گشاده به نامزدان ساکت منتشر کردم و از آن‌ها خواستم که به عنوان یک نیاز مبرم ملی برای امضای توافق‌نامه‌‌ی امنیتی، سکوت خود را بشکند ‌یا حداقل موضع خود را روشن کند تا ما بفهمیم که آیا این‌ها به در د رهبری کشور می‌خورد یا خیر؟ مخاطب اول من در این نامه آقای اشرف غنی بود که سکوت کرد. همکارانم در در‌ون حزب این نامه را خواندند، اما سکوت کردند و همواره مرا وعده دادند که این موضوع هفته‌ی بعد و هفته‌ی بعدتر حل می‌شود، که نشد. همیشه استدلال می‌شد که ما نباید در همین مقطع حتا اگر موضع‌گیری‌های اصولی داشته باشیم و این موضع‌گیری‌های اصولی منجر به عصبانیت رییس جمهورشود، موضع بگیریم و رییس جمهور را ناراحت و عصبانی کنیم. این نوع استدلال برای من قابل قبول و منطقی نیست. نامزدی که با پیش‌فرض مراجعه به آرای مردم خود را نامزد کرده و اصل مشروعیت خود را از نامزدی‌‌اش از در‌ون قانون اساسی و قانون انتخابات می‌گیرد، اما وقتی بحث پیروزی در میان می‌آید، انتظار همکاری‌های تعریف نشده رییس جمهور را داشته باشد و از اصل مخالفت رییس جمهور بترسد؛ وقتی حزب من ازش حمایت می‌کند و تازمانی که این سکوت نشکسته، حزب من با اشرف غنی قابل جمع نیست. چون من نمی‌فهمم که آقای غنی از روی بی‌باوری نسبت به این پیمان سکوت کرده یا به دلیل مصلحت‌های سیاسی (آن‌چه که همکاران من در در‌ون حزب استدلال می‌کنند) سکوت کرده است. که من فکر می‌کنم در ست‌ترش این است که آقای غنی به دلیل هراسِ که از قطع حمایت رییس جمهور دارد، سکوت کرده است. چون استدلالی که آنان می‌کنند نشان می‌دهد که تنها شانس پیروزی برای‌شان حمایت رییس جمهور است. برای من این نوع استدلال هم از جانب غنی در‌ست نیست و هم از جانب حزب حق و عدالت.
واقعیت این است که ما باید به مسئله‌ی دموکراسی در افغانستان و مسئله‌ی اصل سلامت انتخابات اعتراف بکنیم. هم نامزدان باید اعتراف بکند، هم رهبران سیاسی و هم‌چنان مردم به عنوان رای دهندگان باید اعتراف بکند. نامزدی که خود را نامزد می‌کند واقعیت الزامی این است که مردم به او رای می‌دهد و او بایستی با آرای مردم پیروز شود. از این‌رو تأکید براین‌که ما باید عصبانیت رییس جمهور را در نظرداشته باشیم و خاطر نازک رییس جمهور را ملاحظه داشتن، برای من توجیه ندارد، مگر این‌که ما دموکراسی باور نداشته باشیم و با پیش فرض و چشم‌داشت به اعطای رای میلیونی رییس جمهور به میدان آمده باشیم. وقتی این‌ها استدلال می‌کنند در در‌ون حزب که ما باید عصبانیت رییس جمهور را دور بزنیم و از این‌رو ناگزیریم سکوت اشرف غنی را تحمل بکنیم، همین است که ما به دموکراسی باور نداریم و باید خود را از همین اکنون آماده کنیم برای تقلب در انتخابات و گرفتن رای تقلبی میلیونی رییس جمهور.
بحث دیگر این است که حزب حق و عدالت بارها وقتی مسئله زندانی‌ها خبرساز شده، موضع ما موضع خیلی در‌ست بوده. ما اعلام کرده ایم که هیچ شهروندی افغانستان نباید بدون طی مراحل عدلی و قضایی، در زندان باشد. وقتی پای زندانیان طالبان در میان بود، حزب حق عدالت همیشه در موضع در‌ست ایستاد بود، اما اشرف غنی در قبال رهایی این زندانیان سکوت کرد. من تلاش کردم که سکوت در این مورد باید شکسته شود و ما باید نگرانی‌هایی را که در قبال مسئله ثبات و تهدیدات امنیت افغانستان از همین حالا با مردم در میان بگذاریم و تهدیدی که قرار است فردا بزرگ شود و در مقابل افغانستان بلند شود، امروز ما باید آن را خفه کنیم و از بین ببریم. وقتی در این زمینه هم سکوت اتخاد شد، ارزیابی‌هایم نشان داد که در این تکت انتخاباتی یک تعهد سیاسی کلان نسبت به بحث‌های بزرگ که زیرمجموعه‌‌ی اصل الزامیت دموکراسی، الزامیت قانون اساسی بیاید و آینده‌محور باشد و این تعهد منافع تمام افغانستان را به عنوان شهروندان مساوی در قبال قانون اساسی کشور و حقوق و وجایب قانونی آنان را اعمال کند، چنین چیزی وجود ندارد. هم‌چنان عواملی دیگری نیز بود که برای من به عنوان کنش‌گر سیاسی قابل قبول نبود و از این‌رو تصمیم گرفتم که با این نامزد در انتخابات نروم.

با وجود این‌که اشرف غنی در قبال توافق‌نامه‌ی امنیتی و رهایی زندانیان بگرام سکوت کرد، اما سایر نامزدان انتخابات نیز برسر این مسئله سکوت کردند، بناءً آیا این سکوت می‌تواند دلیل اصلی وقانع کننده برای سلب حمایت از اشرف غنی باشد؟
بزرگ‌ترین دلیل عدم تعهد این تیم به دموکراسی است که مانور سیاسی آنان نشان داد. این‌که رویکرد تباری نسبت به مسایل سیاسی دارد. آنان صریحاً اعلام می‌کنند که اگر ما به پیروزی نرسیم، افغانستان تجزیه می‌شود. این نوع رویکرد فقط از دل رویکرد تباری و قومی نسبت به سیاست و قدرت تراوش می‌کند. بسیاری از آنانی که با من سخن و رابطه دارند که شامل دوستان فیس‌بوکی ‌یا آنانی که با آن‌ها هم‌کلام می‌شوم، بزرگ‌ترین سوال‌شان هنوز از من این است که چطور این نوع مانور واین نوع فکر را توجیه می‌کنی که اگر حریف به پیروزی رسید افغانستان تجزیه می‌شود؟
آن‌چه را که شما رویکرد تباری به قدرت و سیاست عنوان کردید و آن را به عنوان نقص جدی این ستاد عنوان کردید، حرف‌های جنرال دوستم بود، آیا اشرف غنی هم چنین می‌اندیشد؟
من فکر نمی‌کنم وقتی ستاد انتخاباتی واحد از نفر اول، دوم و سوم تشکیل شده، با دو نوع دیدگاه به انتخابات مراجعه کند. در‌ست که این کلمات از زبان دوستم رسانه یی شد، اما اگر اشرف غنی موافق و باورمند به این نوع فکر نمی‌بود و منفعت خود را به این نوع فکر نداند، باید در همان تریبون نقد و اصلاح می‌کرد و می‌گفت که ما باورمند به این نوع فکر نیستیم و بحث تجزیه‌ی افغانستان را رد می‌کرد. اما آن‌ها این را به عنوان یک مانور قدرت سیاسی اجرا کردند. و برای مردم افغانستان معنی‌اش این بود که اگر داکر عبدالله به عنوان رقیب آقای غنی به پیروزی برسد، افغانستان تجزیه می‌شود. من فکر می‌کنم این فکر نه اساس دارد، نه منطق و نه با روح قانون اساسی تطابق دارد. توقع من از همکارانم در حزب و ازآقای غنی به عنوان یک نامزد مطرح در انتخابات سال آینده این است که به الزامات دموکراسی اعتراف کنند. حتا در صورتی که رقیبش پیروزشد، بیاید از پیروزی او حمایت کند به پاس پیروی از قانون اساسی افغانستان واحترام گذاشتن به دموکراسی و نهادینه سازی دموکراسی، با او کابینه بسازند. نه این‌که اگر حریف ما پیروز شد افغانستان تجزیه می‌شود.
آقای آشنا، اشرف غنی احمد‌زی با چند مشخصه قابل شناسایی است، یکی از نقاط مثبتی که در زبان شهروندان کشور این می‌باشد که او دومین متفکر بزرگ جهان است، از طرف دیگر اشرفی غنی چند سال مسئولیت روند انتقال امنیتی را به عهده داشت، برای او این یک تجارب بزرگ شمرده می‌شود،‌ اما از طرف دیگر چالش‌هایی که در برابر احمد‌زی‌اند که در بخش حل موضوع کوچی‌ها و ده‌نشین‌ها سیاست‌های معقولی ندارد، از طرفی هم زمزمه‌هایی وجود دارند که او از لحاظ جسمی و روحی سلامت کامل ندارد، شما به عنوان کسی که چند ماه در هم‌آهنگی و همکاری ستاد انتخاباتی او کار کردید، مخشصاً نظرتان در این مورد چه است، آیا اشرف غنی دومین متفکر جهان است، اگر باشد، فایده‌ی متفکر بودن او برای انتخابات ریاست جمهوری آینده چه خواهد بود و در عین حال گفته می‌شود که او مشکلات جسمی و روانی دارد، اگر چنین باشد، آیا او توانایی رهبری یک کشور را در صورت پیروزی دارد؟
اگر بیایم آقای اشرف غنی احمد‌زی را به عنوان فردی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری است،‌ به عنوان یک شخص و فرد معنا کنم، می‌توانم بگویم که برایم من آقای غنی به عنوان یک شخصیت تحصیل‌کرده و اکادمیک در‌ حوزه‌ی خودش قابل احترام است، اما وقتی به عنوان یک نامزد ریاست جمهوری در‌ وضعیتی قرار ندارد که از پس دشواری‌های دولت‌داری و حکومت‌داری خوب برآمده بتواند. چرا؟ آقای غنی بیش از هفتاد سال عمر دارد،‌ عمر و انرژی خود را زندگی کرده و سپری کرده است. توانایی، انرژی و قوت کار خود را به زندگی پس داده است. بر مبنای همین معیارها اطلاعات که من از آقای اشرف غنی دارم و انرژی را که در او می‌بینم، انرژی نیست که از پس مدیریت این وضعیت بحرانی برآید و به نیازهای کشور پاسخ‌گو باشد. هم‌چنان آمادگی‌های روانی، تحمل و بردباری در گفت‌وگوهای چالش‌ساز سیاست کشور در وجودش نیست، در یک گفت‌وگوی کوتاه 10 یا 15 دقیقه‌‌ای چندین بار عصبانی می‌شود. گفت‌وگو را از وضعیت عادی و نورمالش به سطح پرخاش و تشنج می‌کشاند. وقتی در سیاست نتوانیم در‌ست گفت‌وگو کنیم، پس‌‌لرزه‌ی آن تنش و منازعه است. به همین دلیل فکر و تصور می‌کنم آقای غنی با همین وضعیت عصبی و روانی و کهولت سنی اگر رییس جمهور افغانستان شود، به نظر من، ارگ ریاست جمهوری بی‌هیچ تردیدی به یک کانون از پرخاش و تشنج تبدل می‌شود. ‌ما بار دیگر نمی‌توانیم از فرصت‌ها در‌ست استفاده کنیم. باور من این است که حزب حق و عدالت در این حمایت، با به قدرت رساندن چنین ویژگی، افغانستان را با یک بحران دیگر مواجه می‌کند، ولی استدلال‌هایی را که دوستانم دارند، این است که آقای غنی نسبت به سه و چهار سال گذشته وضعیتش خوب‌تر شده و میزان تحمل و مدارایش بیش‌تر شده، استدلال‌شان برایم این است که تو در حال حاضر غنی را می‌بینی از او این قدر شکایت داری، وای برحال ما که چند سال با این شخص کار کردیم و در مقطعه‌ی که سقف تشنج و عصبانیتش بسیار بالا بود با او گذراندیم. تمام آن‌ها به این اعتراف می‌کنند، ولی همزمان کمک‌اش می‌کنند که غنی رییس جمهور آینده کشور شود، یکی از نکته‌های که مرا همیشه نگران کرده است. اما آن‌چه که شناخت از اشرف غنی و از متفکر بودند دارم؛ آقای غنی را به عنوان دومین متفکر جهانی قبول ندارم. به دلیل این‌که تفکر را نمی‌شود اول قالب زد و سنجید که اول و یا دوم است. ممکن میزان کتاب‌های که چاپ شده یک متفکر را به رسمیت بشناسیم اما این‌که جنس تفکر چه است، شناخت ما از تفکر چه است، بناءً ما داریم مبالغه می‌کنیم، ما داریم با دورغ همیشه شخصیت‌سازی می‌کنیم، شخصیت پرورده شده با استدلال‌های دورغین را همیشه حاکم می‌کنیم بر وضعیت افغانستان و به همین دلیل افغانستان پیشرفت نداشته است. ما امروزه صدیق افغان هم به عنوان یک متفکر بزرگ جهان در کشور مطرح است، برای من و شناختی که از فلسفه و تفکر دارم که بسیار ابتدایی است، این‌ها به همین شناخت هم‌سازگار نیست، قابل دفاع نیست که ما آقای غنی را دومین متفکر بزرگ جهان بگویم، به باور من یک اصطلاح دورغ است. اما آقای غنی یکی از کسانی هست که 27 سال پیش مدرک دکتری در یک رشته‌ی گرفته اما این‌که آن دکتری امروز چقدر آبدیت و بروز هست، این هنوز سوال دارد.
آقای آشنا، این‌که شما بپذیرید یا نه، حتا اگر این دورغ ‌یا حقیقت باشد، برخی رسانه‌های بین‌المللی به آقای غنی این تخلص را داده‌اند،‌ اگر فرض کنیم این یک دورغ باشد، دلیل و معیارهایی که اشرف غنی در سایت‌ها به عنوان متفکر معرف شده، چه است؟
استدلال‌های دوستان خود را در این مورد دارم و همیشه این بحث را به پرسش و چالش کشیدم، این حرف در‌ست نیست و ما نباید تلاش کنیم که با دورغ شخصیت سازی کنیم، دورغ پرورده شده در قالب یک شخصیت بر افغانستان حاکم بسازیم، آقای غنی را من به عنوان یک آدم متخصص که دکتری دارد قبول دارم، اما در مورد این‌که دکترا در چه حد و با معیارهای علمی امروز همخانی دارد، هنوز شک دارم.
سوال: آقای آشنا اگر فرض بر‌این باشد که ستاد انتخاباتی اشرف غنی احمد‌زی و شخص خود احمد‌زی‌ توانایی رهبری یک کشور را ندارد، یا سلامت جمسی آن مطمئن نیست، یا هم نوعی تفکر که شما گفتید در این‌جا و جود دارد،‌ این همه‌ی‌شان به عنوان یک مشکل و دلیلی است که شما حمایت خود را از این ستاد سلب کردید، آیا ما بدیلی برای جاگزین کردن اشرف غنی احمد‌زی در میان یازده نامزد انتخابات ریاست جمهوری دارید؟
بلی که داریم. اما‌ عجالتا، من نمی‌گویم که بهتر و یا بدتر است، بحث من، نگرانی در مورد سلامت انتخابات و دموکراسی است. آن‌چه آقای غنی در یک مانور انتخاباتی قبل از وقت به نمایش گذاشت، با روحیه دموکرسی و انتخابات سازگاری ندارد.
ما از یک گذشته قابل قبول به طرف آینده نمی‌آیم، از یک گذشته بسیار متشنج،‌ تلخ و تکان دهنده به طرف آینده می‌رویم، به همین دلیل برای من خصوصیت‌های فردی که که رییس جمهور می‌شود مهم هست، یک رییس جمهور باید در ایت کنترول وضعیت را داشته باشد، حوصله مندی‌اش را داشته باشد. اما، تا جای که بحث برنامه در میان است، من در برنامه و باور آقای غنی موارد را می‌بینم که برایم نگران کننده است. بخصوص روی کرد شانبه معضله‌ی کوچی‌ و ده‌نشین. آقای غنی معروف به کسی است که گذشته کوچی‌گری دارد. برای همین است که نمی‌تواند احساساتش را در قبال معضله‌ی کوچی و ده‌نشین کنترول کند. برنامه‌ی آقای غنی در قبال کوچی‌ها این است که سبک کوچی‌گری را مدرن بسازد، این در حالی است که قانون اساسی کشور به اسکان کوچی‌ها حکم می‌کند. گذشته از معضله‌ی کوچی و ده‌نشین، دلیل این حکم قانون اساسی می‌تواند این باشد که دیگر هیچ‌شهروند زن در افغانستان در صحرا زایمان نکند. که کودکان افغانستان پشت شتر، بز و گوسفند عمرشان را خاک نکند. کودکان، جوانان و زنان باید در س بخوانند. به این همین دلیل دستور قانون اساسی کشور در قبال کوچی‌ها برای من بسیار مهم است. اما برنامه را که آ‌قای غنی در قبال کوچی‌ها دارد‌، برای من زیاد قابل دفاع نیست. انتظار ما این بود که آقای غنی طرح خوبی را در قبال اسکان چگونی کوچی‌ها ارائه کند. نه طرحی برای حمل و انتقال مدرن کوچی‌ها. برای من این نوع نگاه آقای غنی بی‌باوری جناب‌شان به دستور قانون اساسی در قبال کوچی‌ها را نشان می‌دهد.

اگر فرض کنیم که دلیل قطع حمایت شما از نامزدی اشرف غنی احمد‌زی، به خاطر عدم هم‌خوانی ارزش‌های مرامی حزب شما و برنامه‌های ستاد انتخاباتی احمد‌زی بوده است، در این صورت از میان هیأت رهبری حزب حق و عدالت و اعضای این حزب، چه کسانی با شما همراه است ‌یا اعتراض دارد؟
صف معترضین در در‌ون حزب در سطح اعضای هیأت رهبری و شورا‌ی رهبری حزب کتله‌ی قابل ملاحظه است، ما مجمع عمومی را هنوز دایر نکرده‌ایم. به همین دلیل، نمی‌توانیم استناد کنیم به نظریات مجمع عمومی حزب. از در‌ون شورای مرکزی تعداد از اعضای ما قبلاً به شماری از تیم‌های انتخاباتی پیوسته‌اند. تعدادی با ستاد انتخاباتی زلمی رسول، تعدادی از اعضای رهبری با گل آغا شیر‌زی. یعنی اعتراض من نخستین و آخرین نیستم. تفاوت کار من با دیگران این است که آنان وقتی تلاش‌های‌شان به نتیجه نرسیدند، خاموشانه با قبول شکست در مقابل استدلال‌هایی که برای حمایت از آقای غنی وجود دارند، به تیم‌های دیگر پیوستند. بحث من سلامت حزب است و پاسداری از ارزش‌های حزب و پاسخ گفتن به توقع و انتظارات اعضا و هواداران حزب. بالاخره حق همه‌ی اعضای حزب است که بفهمد حزب در مورد حمایت از آقای غنی نگاه یک دست و هم‌آهنگ ندارد. اعتراض من در واقع تلاش برای خلق یک فرهنگ سالم حزب‌داری در افغانستان، وقتی احزاب ساخته می‌شود تعهدها و ارزش‌های که روی کاغد گرد می‌آورند، فعالیت سیاسی‌شان هم متناسب با تعهدهای قبلی‌شان انجام شود. چیزی که در حال حاضر کمتر به آن توجه می‌شود. بناءً شجاعانه ایستاد شده‌ام. می‌دانم این تلاش در پیشگاه قضاوت تاریخ در قبال کارنامه‌ی حزب حق و عدالت در‌ج تاریخ می‌شود.

کسانی که از هیأت رهبری حزب حق و عدالت رفته‌اند، مشصخاً کی‌ها‌اند و در عین حال کسانی که با شما قرار است این اعتراض را بلند کنند، کی‌ها‌اند؟
قبلاً در حد شایعات در رسانه‌ها مطرح شد، متأسفانه این شایعه‌ها در‌ست بودند و هست. به همین دلیل، نیاز نیست که دوباره از آن‌ها نام ببرم، اما این‌که چه تعدادی از در‌ون حزب حق و عدالت بامن هم‌نوایی خواهند کرد، به دو نکته بر می‌گردد.
یکی به مسئله‌ی جرأت و شهامت آن‌ها در قبال ایستادگی به اصول ارزش‌های حزب؛ دوم، مسئله‌ی رویکردشان با واقعیت‌‌های سیاسی. یک‌تعداد ممکن است که مدارا و گذشت کنند، بر اصلاح این کجی‌های کنونی در آینده چشم بندند و ادامه بدهند. اما من فکر می‌کنم که اگر کجی‌ها را در لحظه‌ی که اتفاق می‌افتد جلوگیری نشود، کجی‌ها برزگ و ادامه پیدا می‌کند. مشخصا ضمانت نمی‌کنم که چه تعداد نفر مرا همراهی می‌کنند اما در هفته‌های گذشته همکارانم در در‌ون کمیته‌ی اجرایی در این اعتراض با من هم‌نوا بودند، ولی فعالیت‌های در‌ون حزبی بالاخره به جایی کشیده شدند که فکر می‌کنم یک تعداد‌شان مدارا خواهند کرد.

آقای آشنا، با توجه به این‌که فعالیت‌های رسانه‌‌ای شما در این حزب چشم‌گیر بود و فعالیت‌های رسانه‌‌ای شما یک معقولیت در حزب حق و عدالت برای نسل جوان کشور خلق کرده بود، خیلی‌ها امیدوار بودند که حق و عدالت یک حزب فرا‌قومی و در عین حال صاحب برنامه و طرح در کشور است؛ حالا چطور مردم اطمینان بکنند که رفتن شما از کنار اشرف غنی احمد‌زی و در عین حال اعتراض شما نسبت به عمل‌کرد حزب، یک معامله‌ی انتخاباتی و سیاسی نباشد؟
طبعاً چین سوال‌های خلق می‌شوند، اما برای این‌که ما محک بزنیم، کدام در‌ست است، باید به اعتراض من بر عمل‌کرد و وضعیت این تیم انتخاباتی نگاه کنیم. اعتراض من فراتر از یک تعامل سیاسی برای بریدن از این تیم و پیوستن به یک تیم دیگر انجام می‌شود. برنامه‌ی من در قبال انتخابات، تلاش برای حفظ سلامت این روند بزرگ ملی است. انتخابات یک بخشش مربوط می‌شود به کمیسیون مستقل انتخابات، آن‌چه را من می‌بینم، به دلیل سطح پایین اعتماد سیاسی بر بی‌طرفی کمیسیون مستقل انتخابات و تجربه‌های نادرست قبلی، نگرانی‌های جدی همه‌ی تیم‌ها در مورد بی‌طرفی و استقلالیت کمیسیون مستقل انتخابات کشور وجود دارد، حالا همه‌ی مسایل انتخابات مربوط نمی‌شود به کمیسیون مستقل انتخابات؛ بلکه بخش عظیم از مسایل انتخابات به برنامه‌ها و چگونگی و عمل‌کرد نامزدان ریاست جمهوری و ستادهای مبارزات تیم‌های انتخاباتی بر می‌گردد. من، نگران این هستم که اگر نامزدان مسئولانه به مبارزات انتخاباتی نروند و بجای ارایه برنامه‌های سازنده به تازه کردن در دهای گذشته بی‌پردازند، فرصت رفتن به فردای بهتر را از دست خواهیم داد. به همین دلیل، پیش‌نهاد من این است و تلاش خواهد کردم در هفته‌های پیش‌رو که شورای همکاری نامزدان انتخاباتی ریاست جمهوری ایجاد شود، همه‌ی نامزدان باید تعهد کنند که این شورا را باید شکل دهند. در ضمن شورای همکاری نامزدان، نامزدان باید به هم‌دیگر تعهد کنند. یک، مبازرات انتخاباتی را سالم پیش می‌برند و در مبارزات انتخاباتی به طرف زخم‌ها و نادرستی‌های گذشته نمی‌رود؛ دو، باید تعهد ‌کنند که سلامت انتخابات را نقض نمی‌کنند. شورای همکاری نامزدان می‌تواند تلاش مؤثر برای حفظ سلامت انتخابات باشد.

با توجه به این‌که صحبت‌های ما آرام آرام رو به پایان می‌رسند، شما مشخصاً حمایت‌تان را از تیم اشرف غنی احمدزی سلب کردید و در عین حال نسبت به عمل‌کرد حزب حق و عدالت در قبال نقض اصول و مرام‌نامه‌ی این حزب، اعتراض دارید. حالا اگر دغدغه‌ی بزرگ شما شفافیت سیاست در افغانستان و حفظ اصول مرام‌نامه‌ی حزب حق و عدالت و اجرایی شدن این اصول باشد، شما این اعتراض‌ها، سلب حمایت و در عین حال نقد این برنامه‌ها را از چه مجاری دنبال می‌کنید؟
تعهد من به ارزش‌های مرامی حزب و هم‌چنان سوال‌های جدی که اعضا و هواداران حزب در خصوص حمایت ما از نامزدی آقای احمدزی، از من داشتند، مجبور شدم چنین تصمیمی بگیرم. من، مبارزه ام را ادامه خواهم داد. از همکاران سیاسی خود در در‌ون حزب حق و عدالت که باور دارند، حمایت از آقای غنی در‌ست است و ارزش‌های ما را نقض نمی‌کند، دعوت می‌کنم که بیایند در سطح رسانه‌های جمعی افغانستان و در پیشگاه ملت افغانستان، اعضای حزب حق و عدالت و هواداران حزب حق و عدالت این گفت‌وگو را با من انجام بدهند، در فضای باز، منصفانه و بدون هیچ‌سانسور.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *