در اینکه رویدادهای تروریستی اخیر در کشور سمتوسوی خاصی بهخود گرفتهاند، تردیدی نیست. لااقل حوادث تروریستی یک سال اخیر را میتوان اینگونه محاسبه کرد. این بدان معناست که پیام تروریزم در افغانستان، تغییر کرده است. اینروزها در رسانههای اجتماعی تحلیل و تفسیرهای زیادی پیرامون این مسأله صورت میگیرد، اما آنچه که غالب این تحلیلها فاقد آن هستند، پرداختن به لزوم تغییر رویکرد دولت در برابر تغییر پیام تروریزم است. همه خشمگین و داغاند. حق هم دارند. لیکن خشمگین شدن بدون سنجیدن راهحل برونرفت از وضعیتی که باعث خشم و نفرت ما شده، امری است که در طی پانزده سال گذشته با ما بوده اما اکنون بهنظر میرسد که کاملاً باید روشن شده باشد که راه به جایی نمیبرد. بیشتر این خشمگین شدنها یک ظاهر فریبنده دارند و ممکن است عالمی از گمانهزنیهای فاقد نتیجه را در ما پدید آورند. واکنش حکومت وحدت ملی در برابر رویدادهای تروریستی، خشمگینترین ظاهر و شکل را داشته، اما به همان اندازه پوچ و میانخالی نیز بوده است. منتقدان حکومت اعم از اشخاصی که درگیر رقابتهای شخصی و سیاسیاند و نیز شهروندانی که قربانی مستقیم رویدادهای تروریستی شدهاند، خشمگین و بدبین و متنفر اند، از وضعیتی که جریان دارد و بیکفایتی بیحدوحصر حکومت در مهار این وضعیت. در اینمیان، شماری از افرادی که در موقعیتی متفاوت نسبت به رقبای سیاسی حکومت و مدافعان بیکفایتی آن قرار میگیرند، همواره کوشیدهاند با دید بازتر و عاقلانهتری به سراغ مسایل بروند. بیجا نخواهد بود اگر ادعا کنیم که همین دید نسبتاً بهحاشیهرفته و ضعیف بوده که باعث شده آب میان حکومت و منتقدان آن بیشتر از حالا گلآلود نشود. با اینحال، نقصی نیز در این دید وجود دارد که باعث شده حکومت در برابر آن، چنانچه در برابر تروریزم، بیتفاوت و خنثا عمل کند: عدم بررسی و سنجش یک استراتژی قاطع و موجه در برابر تروریزم از سوی حکومت. بارها مشاهده شده که حکومت در برابر یک رویداد خونبار تروریستی نارواترین و خنثاترین موضع را اختیار کند، اما در برابر واکنش شهروندان خسته از فاجعه و تروریزم، موضع دفاعی و رقابتجویانه بگیرد. میتوان در توضیح اینکه حکومت وحدت ملی چگونه در برخورد با یک حادثهی تروریستی و یا حملهی درازمدت طالبان و داعش بیتفاوت و خاموش بوده، به موارد متعددی اشاره کرد، اما یادآوری یک مورد کافی است تا نشان دهد هنگامی که شهروندانی که قربانی دادهاند برای پرسش از وضعیت به خیابان ریخته، با گلوله از آنها استقبال شده است. اما نقدی که از سوی تحلیلگران امور، خارج از خیابان بر حکومت وارد میآید، گویا هیچ تأثیری بر خیال و خواب سران حکومت ندارد. به نظر میرسد یکی از دلایل آن، مسایلی است که در این نقدها مطرح میشوند، یعنی منتقدان و تحلیلگران وضعیت غالباً به نقد و تفسیر مسایلی در حکومت میپردازند که سران حکومت با شنیدن آن عصبانی نمیشوند و چهبسا، برای حفظ یک رویهی فریبنده، مشوق آن نیز هستند.
حکومت وحدت ملی بهگونهی بسیار مضحک و ناروا بر حمایت جامعهی جهانی از افغانستان تکیه کرده است. این اتکای نادرست باعث شده تا سران حکومت هیچگاهی به وضعیتی فکر نکنند که حمایت جامعهی جهانی را با خود نداشته باشند. معلوم نیست آن زمان مبارزهیی که اکنون حکومت وحدت ملی از آن در برابر تروریزم سخن میگوید، چه شکل و صورتی خواهد داشت. معنای این سخن آن نیست که حفظ حمایت جامعهی جهانی و بهخصوص امریکا از کشور نادرست است، بلکه این بدان معناست که حکومت باید بداند در مقام مسئول نخست، چه رویکردی در برابر تحولاتی که در شیوه و هدف اعمال تروریستی رونما گردیده اختیار بکند. در حال حاضر چنین محاسبهیی از سوی حکومت در خصوص رویکرد خودش مشاهده نمیشود. لااقل بعد از دوم اسد سال گذشته که تغییر بزرگی را در پیام تروریزم نشان میداد تا امروز که کاملاً مشخص است تروریزم، بهویژه گروه تروریستی داعش، بیشتر از هر چیز دیگری، تفرقههای مذهبی و هدف قرار دادن گروه قومی خاصی را نشانه رفته است، حکومت هیچ کاری در برابر آن نکرده است و تمام واکنشها به این شعار تکراری بسنده کرده که «دشمن در ایجاد تفرقه میان مذاهب و اقوام کشور ناکام میماند» و دیگر از اقدام و عملی در پیشگیری از بدتر شدن وضعیت، خبری نیست. این نشان میدهد که تروریزم در این هدف، تا اندازهی زیادی موفق بوده است. این اعتراف را با تأسف و اندوه باید همراه کرد، اما انکار آن کار نادرستی است. هنگامی که شمار زیادی از شهروندان بهبهانهی تعلقشان به گروه قومی و مذهبی خاصی کشته میشوند، نفس کشتهشدنشان از موفقیت عمل تروریزم حکایت دارد و دیگر مهم نیست آنها با چه میزانی از صداقت یا بدبینی نسبت به دیگران جان دادهاند. دشمنیورزیهای پنهان یا آشکار مذهبی و قومی در سالهای بد و تاریک گذشته در کشور، عواقب نافرجام خودش را برای همهی شهروندان این سرزمین ثابت کرده است. برای همین، فکر نمیشود کسی مخالف وحدت و زیستباهمی باشد. مناقشهیی هم در این خصوص وجود ندارد. مسأله این است که حکومت برای تحقق چنین آرمانی چه کاری کرده و میکند؟ متأسفانه، تا کنون هیچ! دریغ از اینجا منشاء میگیرد نه از نیت و صداقت شهروندان نسبت به یکدیگر.