آصف آشنا
همکاران محترم سیاسی (اعضای محترم کمیتهی اجرائیهی حزب حق و عدالت)، درود!
جوابیهیتان به گفتوگوی اختصاصیام را در شمارهی 491 روزنامهی اطلاعات روز با دقت، درایت و با علاقهمندی و اشتیاق مطالعه کردم. از نفس پاسختان به اعتراض و نگرانیهای من در قبال سلامت پاسداری از ارزشها و اصول رهنمودی حزب، از شما ممنون و سپاسگذارم.
مقدمه و پاراگراف اول را که مطاله کردم، به رویکرد شما به این مسئله افتخار کردم. با اشارهی پاراگراف شماره دوم در متنتان به بخشهای مشخصی از گفتههایم، موافقم، اما از پاراگراف سوم به بعد، استدلال و رویکردتان برای دفاع از حقانیتتان در این بحث، متنی بود که مرا نسبت به شما و تعهدتان به پیروی و پاسداری از ارزشها و اصول رهنمودی حزب، ناامید ساخت.
من میدانم در این مبارزهام برای حراست از ارزشها و اصول رهنمودی حزبم، جناب دکتر اشرف غنی احمدزی به عنوان یک نامزد در انتخابات ریاست جمهوری 1393 آسیبپذیر میشود. اما، به چند دلیل ارزشمند، جناب دکتر غنی در محاسبهی من جا ندارد.
یک، من میدانم که در موضع درست ایستادهام، موضعی که حقانیتاش از متن مرامنامه، از مبحث ارزشها و اصول رهنمودی حزب میآید.
دو، من در مقامی که ایستادهام، نسبت به آقای غنی توهین، تهمت و اتهام نبستهام. همهی اعتراضهای من مستندند. نه تنها من، بلکه ملت بزرگ افغانستان اسنادی که من بدانها اعتراض دارم را قبلاً از طریق رسانهها دیدهاند و خواندهاند.
سه، من شهروند جوان و دانشآموختهی سیاست هستم که پیش از حزبی شدن، بخشی از عمر و زندگیام را در دانشگاه، درس سیاست خواندهام، درس بایدها و نبایدهای سیاست را. بایدها و نبایدهایی که اگر یک سیاستمدار به آنها توجه نکند، چیستی و ماهیت سازندهی سیاست رنگ میبازد. آنگاه سیاست دیگر سازنده نیست. خیلی ساده و آسان ماهیتش عوض میشود، از سازندگی به ویرانگری. آنگاه است که سیاست دیگر نمیتواند در جامعه سعادت به بار بیاورد. سیاست میشود ابزار سیاهکاری و جفا به حق مردم و نقض عدالت. این بایدها و نبایدها بیگمان همان ارزشها و اصول رهنمودیاند. اگر بدانها عمل شد، سیاست سازنده میشود. اگر عمل نشد، ارزشها و اصول رهنمودی، شعارهای میانتهیاند که روی کاغذ ریخته میشوند تا باشد عوامالناس را فریفته کنند.
داعیهی من در این تلاش و مبارزهی سیاسی، حراست و پاسداری از ارزشهای حزب من است و شما نیز برای توجه تصمیمتان که از نظر من نقض کنندهی این ارزشهاست، بدانها استناد میکنید. من تلاش خودم را میکنم. داوری را به اعضای حزب، مردم افغانستان و بهخصوص قشر تحصیلکرده و نسل جوان کشور واگذار میکنم. از همین حالا میدانم، این تلاش مسئولانه درج پروندهی مبارزات درونحزبیِ حق و عدالت میشود. فرقی نمیکند چه وقت، در کجا و چه کسی این پرونده را مرور خواهد کرد، آنچه برای من مهم و ارزشمند است، نتیجهی قضاوت و داوری براین پرونده است.
همکاران محترم!
جوابیهیتان را دوباره بخوانید. شما این متن را به سه رویکرد نوشتهاید. یک، توجه کردن تصمیمتان. دو، ترور شخصیت من با کتمان واقعیت و حقیقت. سه، پوزش و عذرخواهی از جناب دکتر اشرف غنی احمدزی و همکاران ستاد انتخاباتیشان. اما، هر کسی، بهویژه جامعهی سیاسی کشور، متن شما را یک مرور سرسری کند، آشکارا میداند که شما نه تنها در قبال مصداقهای اعتراض من سکوت کردهاید، بلکه حقایق و معلومات در مورد مقطع زمانیِ که من در خصوص حمایت حزب از جناب دکتر غنی معترض شدم را نیز جعل کردهاید و دورغ بافتهاید. مثلا نوشتهاید:
«البته تصمیم حزب در این مورد در نتیجهی مباحثات جدی حدود چندماه کار پیگیر و جدی مراجع تصمیمگیری حزب که آقای آشنا نیز به حیث عضو آن پیوسته حضور داشته و هیچگونه ملاحظهای جز تأیید و همنوا بودن با سایر اعضای رهبری نداشت، به یک بارگی حدود دو هفته قبل با ارائهی نامهاش عنوانی کمیتهی اجرائیه این موضع غیرمنتظره و تعجبآورش را به توجه رهبری حزب رسانید. این تصمیم و برخورد جز از تعاملات سیاسی فردی در ایام یارگیریهای انتخاباتی و آنهم قبل از مبارزات انتخاباتی چیز دیگری نمیتواند تلقی شود».
بگذارید در مورد این ادعای ناامید کنندهیتان خدمت شما و تاریخ سیاست در سرزمینم سند ارائه کنم. وقتی بعد از جرگهی مشورتی رییس جمهور کرزی متوجه شدم که جناب رییس جمهور در مسئلهی پیمان امنیتی و دیپلماسی لجاجت تنها نیست، بلکه شماری از نامزدان انتخابات ریاست جمهوری نیز او را در این مورد همنوایی میکند، من برای ادای مسئولیت در قبال فردای باثبات وطنم، در شمارهی دوشنبه، ۲۵ قوس ۱۳۹۲ روزنامهی هشت صبح، نامهی سرگشادهای عنوانی نامزدان ساکت در قبال پیمان امنیتی نوشتم و آنجا به صورت مفصل آن سکوت سنگین بیکلام و کلمه را انتقاد کردم. در آن نامه صریح و بیتعارف به آقای غنی که یکی از نامزدان ساکت بود، هشدار دادم که اگر سکوتش نشکند، من و یک مجموعه از نسل جوان آگاه و با درایت کشور به شما رای رد خواهیم داد و شما را مجبور خواهیم کرد که طعم تلخ شکست را بچشید. بعد از انتشار نامه دیدیم که در درون کمیتهی اجرائیهی حزب، تأثیرگذارترینها و تصمیمگیرندهترینها مرا به مدارا و گذشت دعوت کردند و قول دادند که تا یک هفتهی دیگر سکوت انشاالله شکسته خواهد شد. اما هفتهها گذشت و تلاش و تقلای من به جایی نرسید. لطف کنید و این نامه را از وبسایت روزنامهی هشت صبح پیدا کنید و این بار با دقت مطالعه کنید؛ آنگاه از یک چنین استدلال و داوریتان نزد خودتان ابراز ندامت خواهید کرد.
وقتی دکتر غنی و معاون اولشان آمدند بیهیچ احترام به دستور قانون انتخابات، در یک مانور انتخاباتی، انتخابات و دموکرسی را به بزکشی تعبیر کردند و خلاف روحیهی قانون اساسی و اعتراف قانونی اساسی کشور به سلامت دموکرسی و انتخابات، پیروزی یکی از نامزدان را خطر عنوان کردند، خطر تجزیهی افغانستان، من نتوانستیم اعتراض نکنم. هنوز من از توجه کردن و پاسخ گفتن به اعتراضهای دوستانم که از من توقع سیاستورزی مسئولانه را داشتند، خلاص نشده بودم که جناب غنی آمد به خاطر عدم توازن قومی زندانیان در زندان بگرام، ده سال گذشته را نامتوازن اعلام کرد، عقل، منطق و خرد سیاسی مرا شوکه کرد. بعدش آمد به یک متخصص بریتانیایی فحش داد که من به خاطر حمایت حزبم از جناب غنی، از خجالت آب شدم. بعدش مقالهی آقای عزیز رویش در فضای مجازی فیسبوک آفتابی شد. مقالهای که آقای رویش در آن برنامه و باور غنی در قبال مسئلهی کوچی و دهنشین را توضیح داد. البته از جناب رویش جهانی سپاس، بابت این خدمت بزرگ به مردمش. باید هم چنین میکرد. آخر آقای رویش به مردمش متعهد است. آقای رویش میداند که مردمش حق دارند طرح غنی در قبال مسئلهی کوچی و دهنشین را بدانند و با این طرح تعهد غنی در قبال دستور قانون اساسی در قبال اسکان کوچیها را نیز محک بزنند.
بگذریم. همکاران محترم، بگذریم. اصلن نمیخواهم از سکوت آقای غنی تا قبل از گفتوگوی خودم در قبال مسئلهی رهایی زندانیان بگرام چیزی بگویم. چون میدانم دیگر داعیهی عدالت برای شما مهم نیست و قید حق را نیز با چنین قضاوت در مورد من زدهاید. خندهام میگیرد اینکه میبینم با چه استدلالهای مفتی مرا تعلیق عضویت کردید و به شخصیتم اتهام بستید. وقتی آدم بعد از چند سال تلاش، آنهم در اولین تجربهی سیاسیاش متوجه میشود که یاران همراهش به ارزشهای راهی که قرار است با هم بروند، ایمان ندارند، حس بد و آزار دهنده به آدم دست میدهد، حسی که سکوت در قبالش کار من نبود، نیست و نخواهد بود.
همکاران محترم!
جوابیهیتان را که خواندم، واقعا متعجب شدم. بالاخره، پاسخ این تعجب این شد که احتمالاً شما یادتان رفته است که در مرامنامهی حزب در بخش ارزشها و اصول رهنمودی به چه چیزی حکم کرده است. بد نیست این بخش را یکبار دیگر بخوانید.
«این جریانِ سیاسی به ارزشها و اصولِ رهنمودیِ زیر متعهد میباشد:
• برای ما دینِ مبینِ اسلام، عالیترین مرجعِ رهنمایی در تمامِ امور میباشد.
• ما، در پی استحکامِ اصلِ شورا، مبتنی به دستورِ آیهی مبارکهی «و امرهم شورا بینهم»، عمل مینماییم.
• پابندی و التزام به قانون اساسی و سایر قوانین نافذهی کشور و به اصول اساسی و جهانشمول حقوق بشر از مشخصات عمدهی حزب مااند.
• وفاداریِ خدشهناپذیرِ به دموکراسی و حاکمیتِ ملی، منافعِ ملی، وحدتِ ملی، عدالتِ اجتماعی و تمامیتِ ارضیِ کشور از اولویتهای مااند.
• احترام به ارزشها، سنتها و عنعناتِ پسندیدهی کشور در محراق توجه ما قرار دارد.
• رعایت و پابندی به اصلِ آزادیهای مدنی، ارزشهای دموکراتیک و کثرتگرایی، در چهارچوبِ قوانینِ نافذهی کشور، رکن اساسی فرهنگ حزبی ما میباشد.
• شفافیت و حسابدهی در تمام سطوح از خواستهای بر حق حزب ماست.
• مبارزهی پیگیر علیه هرنوع خشونت، تبعیض، بیعدالتی و تبارگرایی و محو اختلافات زبانی، مذهبی، قومی و سمتی را وظیفهی خود میدانیم.
• اشتراکِ تمامِ اقوامِ افغانستان در قدرتِ سیاسی و ادارهی عامه، مطابق به اصلِ شایستگی، تخصص، تعهد، تقوا و توانایی، اساسِ سیاستِ مشارکت کادری و ملی را تشکیل میدهند.
• التزام و پابندی به تعهدات بینالمللی افغانستان و اصول پذیرفته شدهی حقوق بینالملل در روابط خارجی رکن اساسی اجراآت ما میباشد».
راستی، تا شما مسئلهی سلامت و عدم سلامتِ ارزشهای مندرج در اصول رهنمودی حزب که اینجا با شما، اعضای حزب، جامعهی سیاسی کشور و تاریخ در میان گذاشتم، فکر میکنید، بگذارید من از یک مورد دیگر نیز حرف بزنم.
همکاران محترم سیاسی، گفتوگوی آقای غنی در روزنامهی هشت صبح چهار روز بعد از گفتوگوی من با روزنامهی اطلاعات روز چاپ شد. اما، پیشنهاد میکنم در مورد نظر و باور جنابشان در قبال موقف رییس جمهور کرزی در مسئلهی پیمان امنیتی کمی فکر کنید. پاسخ جناب غنی به پرسشی که در خصوص طالبان شده است را دوباره بخوانید. بعدش متوجه میشوید که بعد از این باید نگاه، تعریف و موضعگیریتان در قبال طالبان را باید تغییر بدهید، چون با موضعگیریهایی که پیش از این از زبان من و دیگر همکاران رسانهای میشدند، بسیار متفاوت است.
اینکه میبینم حزبی که برای ارزشهایش چند سال را شب و روز تلاش کردم، حالا هیأت رهبریاش مسئلهی حق و داعیهی عدالت را در چه ترازویی سبک و سنگین میکند، واقعاً نسبت به شما ناامید شدم.
همکاران محترم!
امیدوارم یادتان باشد که در نخستین شبی که با تیم دکتران مذاکره کردیم، جناب دکتر غنی وقتی در مقابل من استدال و منطق کم آورد، بهتندی و عصبانیت متوسل شد. اگر یادتان باشد، در آن شب تیم دکتران یا به تعبیر آن روزهای شما، «تیم دکتران بدون مرز» عبارت بودند از آقایان علی احمد جلالی، دکتر خلیلزاد، دکتر غنی و دکتر احدی، حتا قصهی عصبانیت آن شب آقای غنی در گفتوگو با من، نمیدانم از کجا به بعضی از اعضای حرکت سیاسی افغانستان 1400 رسید.
همکاران محترم!
از اینکه در جوابیهیتان به گونههایی تلاش کردهاید مرا ترور شخصیت کنید تا از آقای غنی پوزش خواسته باشید، در پایان این نوشتار از شما دوباره دعوت میکنم که شما با چه استدلالی فکر میکنید حزب حق و عدالت با اعتراضهای من نسبت به آنچه در قبال آقای غنی، باور و عملکرد تیمش چندین بار شرح دادهام، قابل جمع است؟ از شما دعوت میکنم، اگر فکر میکنید در موضع حقانیت قرار دارد و خودتان را ذیحق تلقی میکنید، بیاید در طلوع نیوز، رسانهی معتبر و متعهد به دموکراسی با هم رو در رو و در پیشگاه مردم افغانستان حرف بزنیم. دوست دارم اگر جرأت کردید، در این گفتوگو حاضر شوید، با یکی از این سه مقام حزب بحث کنم؛ رییس کمیتهی اجرائیهی حزب، رییس کمیتهی سیاسی، سخنگوی حزب.