نیویورک ریویو/احمد رشید
ترجمه: جلیل پژواک
برای رییسجمهور جورج دبلیو بوش و باراک اوباما، افغانستان «جنگِ بهجا» بود اما برای رییسجمهور ترمپ، جنگی است که او نمیخواست با آن درگیر شود. برای ترمپ که از شروع ریاستجمهوریاش در مورد فرستادن سربازان بیشتر به افغانستان بیمیل بود، هشت ماه طول کشید تا تصمیم بگیرد. او در نهایت توسط یک فرماندهی عالی نظامی که از احتمال ناکامی در افغانستان نگران است، متقاعد شد تا 3900 سرباز اضافی به افغانستان بفرستد. برای این سربازان امریکایی، جدول زمانییی برای بازگشت به خانه تعیین نشده است.
جنگ افغانستان شانزده سال ادامه یافته و آنطور که نشست اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد نشان داد، پیچیدهتر از جنگی شده است که توسط بوش و اوباما رهبری میشد. افغانستان با یک سری تهدیدات داخلی در حال رشد مواجه است: حملات تروریستی، از دستدادن قلمرو به طالبان، فروپاشی اقتصادی، فساد، افزایش نارضایتی عمومی و همانطور که جنگسالاران و سیاستمداران قومی دولت رییسجمهور اشرف غنی را به چالش کشاندهاند؛ بحران سیاسی داخلی. اما تهدید تازه و جدی، منطقوی است. بر اساس گفتههای جنرالان امریکایی، دیپلماتهای غربی و مقامات افغان که من صحبت کردهام، همین حالا حداقل سه دولت نزدیک به افغانستان –پاکستان، ایران و روسیه- به طالبان کمک میکنند.
با اینحال، به نظر میرسد که در واشنگتن، آگاهی در مورد این تهدیدات، خیلی کم است. در بیانیهی ترمپ در مورد سیاست جدید امریکا برای افغانستان در 21 آگست و سخنرانی او در مقر سازمان ملل در 19 سپتامبر، صحبت از استقرار ارتش امریکا بود و زبانش روی «پیروزی» و «برندهشدن» میچرخید اما هیچ اشارهیی به اینکه چه چیزی را این سربازان برای بازپسگیری قلمرو از طالبان، «متفاوت» انجام خواهند داد، نداشت. دولت ترمپ همچنان آماده میشود تا محدودیتهایی که توسط اوباما روی حملات هواپیمای بیسرنشین وضع شده بود را از میان بردارد. حالا نهتنها وزارت دفاع امریکا بلکه سازمان سیا نیز، مجاز به انجام حملات هواپیمای بیسرنشین خواهد بود که در آینده، انجامِ آن نیازی به ارزیابی سطحبالا نخواهد داشت و اجازه خواهد داشت تا سربازان پیاده گروههای ستیزهجو و همچنین رهبران مشخصشده را هدف قرار دهد.
در عینحال، رییسجمهور ترمپ «ملتسازی» را در این استراتژی غیرمحتمل شمرده و هیچ اشارهیی به حمایت اقتصادی یا دیپلماتیک از دولت افغانستان نکرده است. متحدان امریکا در چوکات ناتو، در حال حاضر برای جنگ افغانستان و مذاکرات صلح با طالبان، روی یک راهحل سیاسی تاکید میکنند اما هیچ نشانهیی از مصالحه یا علاقه به مذاکرات در ترمپ دیده نشده است. تنها راه باقیمانده برای مذاکره با طالبان، دفتر این گروه در قطر است که طی شش سال گذشته، توسط چندین واسطه بهشمول نمایندگان سازمان ملل، امریکا و چندین کشور اروپایی استفاده شده است. با اینحال، با توجه به گزارش گاردین و منابع دیپلماتیک، بهنظر میرسد که ترمپ و اشرف غنی برای بستن دفتر طالبان در قطر، توافق کردهاند. این بهمعنای بستهشدن آخرین مجرای دسترسی آزاد به بعضی از رهبران طالبان است و بستن این دفتر، در آینده مذاکرات با گروه طالبان را سختتر از پیش و کاملا وابسته به پاکستان خواهد کرد.
نه اینکه ایالات متحده آماده است تا زمینه را برای یک راهحل سیاسی نهایی مهیا کند. هنوز در وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی امریکا، تیم یا گروهی وجود ندارد که بتواند کارهای پیچیدهیی را که لازمهی این بحث است، انجام دهند. سفیر جدید ایالات متحده در کابل، در اواخر سپتامبر منصوب شد. همانطور که در نوشتهی قبلی توضیح دادهام، ترمپ بهصورت موثری ادارهی جنگ را به جنرالانش سپرده است.
در گذشته، ابتکارات یا برنامههای مربوط به افغانستان که توسط رؤسای جمهور امریکا، چه در سازمان ملل یا نشستهای ناتو مطرح میشد، با حمایت فوری از سوی متحدان اروپایی و دیگر کشورهای متحد مواجه میشد. اینبار، هیچ متحد یا کشوری نبود تا در ملاءعام سیاست ترمپ در مورد افغانستان را مورد ستایش یا تایید قرار دهد. استقبال نهچندان گرم رهبران جهان از سخنان او در سازمان ملل، همه چیز را واضح میسازد. تنها دبیرکل ناتو، جنس استولتنبرگ، در مصاحبهیی بهسختی از فرستادن نیروهای بیشتر ایالات متحده به افغانستان، استقبال کرد.
مشتاق و علاقهمندترین پشتیبان پیشنهادات ترمپ البته، جای تعجب نیست که رییسجمهور غنیِ محاصرهشده بود. رییسجمهور افغانستان در کمال مهارت، غایت ستایش را از ترمپ بهعمل آورد: که سیاست ترمپ در مورد افغانستان، بهتر از اوباما بوده.
در حقیقت، با توجه به بحرانهای متعددی که غنی در افغانستان با آنها روبهرو است، کمک استراتژی جدید ایالات متحده به او، اندک است. در خانه، سیاستمداران و جنگسالاران افغان که زمانی او را حمایت میکردند، حالا شوریدهاند و از غنی میخواهند که یا اصلاحات وعدهشده را انجام دهد یا از قدرت دست بکشد. کشور در معرض بحران شدید اقتصادی قرار دارد و هیچ طرح آشکاری برای مواجهه با دهها هزار پناهندهی داخلی که در اثر جنگ بیجا شدهاند یا یک میلیون پناهندهی افغان که دست خالی از پاکستان و ایران مجبورا به کشور بازگشتهاند، وجود ندارد.
جنگ با طالبان در هفتههای اخیر شدت یافته و اکنون به چندین ولایت افغانستان گسترش یافته است. ارتش امریکا برآورد میکند که جنگجویان طالبان در حدود 40درصد خاک افغانستان و یک-سوم جمعیت این کشور را کنترل میکنند.
این موفقیتهای طالبان بدون حمایت و مصئونیتی که این گروه از تعدادی از کشورها دریافت میکند، ناممکن بوده است. این مورد، تمرکز اصلی اتهامات ترمپ در نشست مجمع عمومی سازمان ملل بود. ترمپ در مقابل پاکستان، بهخاطر پناه دادن به رهبری طالبان، موضع سختی گرفته است.
او با کنایه زدن آشکار به پاکستان، در مجمع عمومی سازمان ملل گفت: «زمان آن است که کشورهایی را که از گروههای تروریستی مانند القاعده، حزبالله و طالبان پشتیبانی و حمایت مالی میکنند، افشا نموده و مسئول بدانیم.» ترمپ در بیانیهاش در ماه اگست، از پاکستان با گرفتن نام این کشور انتقاد کرد.
پیشینهی کمک پاکستان به افراطگرایان افغانی برای دستیابی به نفوذ سیاسی روی همسایهاش، به سالهای 1970 برمیگردد. بعد از شکست ابتدایی طالبان در سال 2001 که امریکا و متحدانش برای نخستینبار افغانستان را اشغال کردند، پاکستان از شبهنظامیان در بازسازی قدرت و تواناییشان حمایت کرد و از طریق شورای کویته یا شورای رهبری که در ایالت بلوچستان پاکستان مستقر است، به طالبان در حفظ این گروه کمک کرد.
جنرال جان نیکلسون، فرمانده نیروهای امریکایی در افغانستان در ماه اگست گفت: «شورای کویته، شورای پشاور، این شوراها توسط نام شهرهای پاکستان شناسایی شدهاند. ما میدانیم که رهبران طالبان افغان در این مناطق هستند».
پاکستان اما این اتهامات را بهشدت رد میکند و میگوید که این کشور نیز در جنگ خودش علیه تروریسم قربانی بسیاری داده است. شهید خاقان عباسی در مصاحبهیی در سازمان ملل گفت: «دیگر هیچ پناهگاهی وجود ندارد. من میتوانم قاطعانه این را اعلام کنم».
اما سیاست پاکستان در قبال افغانستان، در دست سیاستمداران این کشور نه، بلکه در دست ارتش و سازمان اطلاعاتی این کشور است. یکی از دلایلی که نواز شریف نخستوزیر پیشین این کشور مجبور شد ماه گذشته از قدرت عقب بکشد، کشمکش مداوم او با ارتش پاکستان در رابطه به سیاست او برای بهبود روابط با افغانستان و هند بود. در مقایسه با شریف، عباسی با وفاداری دیدگاه ارتش را بازتاب میدهد و مخالفت شدید خود را با دخالت سیاسی هند در افغانستان اظهار میکند؛ چیزی که ترمپ از آن حمایت کرده و باعث آزردگی پاکستان شده است.
طالبان همچنین از سوی ایران و روسیه حمایت میشود. دیپلماتهای ناتو به من گفتهاند در حالیکه روسیه با طالبان فعال در شمال افغانستان در امتداد مرزهای این کشور با آسیای مرکزی، ارتباطات برقرار کرده است، ایران از شبهنظامیان طالب در غرب افغانستان حمایت میکند. هدف روسیه و ایران، داشتن نفوذ در کابل است؛ در صورتیکه دولت فعلی سقوط کند و طالبان به قدرت برسند. آنها همچنان بهدنبال این هستند که طالبان مانند دههی 1990، تحت سلطهی پاکستان قرار نگیرند و همچنان در برابر گسترش دولت اسلامی در افغانستان و کل منطقه، مقاومت کنند.
نیاز فوری برای آشتی میان همسایگان منطقهیی وجود دارد تا بتوان طالبان را به میز مذاکرات صلح کشاند. اما ایالات متحده در موقعیت مناسبی قرار ندارد تا بتواند بهعنوان واسطهی این کار عمل کند. امریکا هیچ گفتوگوی دیپلماتیک با روسیه یا ایران ندارد. روابط این کشور با پاکستان که حالا آن را با وضع تحریم تهدید میکند، بسیار ضعیف و شکننده است. امریکا به چین که تاکنون در تلاش برای راهاندازی مذاکرات منطقهیی مفید بوده، مشکوک است. تنها دوست ایالات متحده در منطقه، هند است که در همسایگی مستقیم با افغانستان قرار ندارد و مشارکتاش در امور افغانستان، از سوی پاکستان تحمل نخواهد شد. برای نشان دادن این که چقدر این کشورها ازهم جدا افتادهاند، اعلامیهیی پس از نشست سازمان ملل نشر شد که وزیر دفاع امریکا جیمز متیس به دهلینو سفر خواهد کرد تا هند را برای مشارکت بیشتر در افغانستان تشویق کند. در حالیکه رییس ستاد ارتش پاکستان، ژنرال قمر بجوا، سفر بیسابقهیی به مسکو برای جلب همکاری روسیه خواهد داشت.
اگر امیدی به تغییر سیاست امریکا در افغانستان باشد، بستگی به تمایل دولت ترمپ به شنیدن توصیههای جان سپکو، رییس (سیگار) بازرس ویژهی ایالات متحدهی امریکا در امور بازسازی افغانستان دارد. جان سپکو در سخنرانیاش در 21 سپتامبر در واشنگتن، بعضی از درسهای آموختهشده و توصیههایش برای بهبود عملکرد نیروهای امنیتی افغانستان و مصرف موثر بودجهی ایالات متحده در افغانستان را مشخص و برجسته کرد.
اولین یافتهی اصلی سپکو، انتقاد مستقیم از این بود که چگونه ارتش امریکا در سالهای اخیر برای تثبیت و تقویت ملتها در موقعیت پس از جنگ، بهویژه افغانستان، شکست خورده است. او همچنین استدلال کرد که حمایت از ارتش افغانستان، اگر قرار است بعد از خروج نیروهای نظامی امریکا پایدار بماند، نیازمند انطباق بهتر با «شرایط و نیازهای» این کشور است. علاوه بر این، ایالات متحده باید هر کشور میزبان را تشویق کند تا «ملکیت برنامههای همکاری با سکتور امنیتی» را عهدهدار شود. این هدف درازمدت بوده است اما طی شانزده سال گذشته، ارتش امریکا نه در افغانستان و نه در عراق، به آن دست نیافته است. با وجود صرف بیش از 74 میلیارد دالر برای آموزش و تجهیز ارتش افغانستان، نتایج اما ناامیدکننده بودهاند. هرچند که توصیههای سپکو در میان کارشناسان مستقل سیاستگذاری در واشنگتن مورد احترم واقع شده، اما نشانهی اندکی وجود دارد که پنتاگونِ جیمز متیس به این توصیهها توجه کند.
کشورهای همسایه افغانستان شاید بخواهند که صلح را در این کشور ببینند اما همهی آنها، افغانستان را با شرایط خاص خود و با حفظ منافع ملی شان در بالاترین سطح، میخواهند. مشارکت فزاینده قدرتهای بزرگ مانند روسیه و ایران در حمایت از طالبان، روی توانایی امریکا در آموزش -به اندازهی کافی خوب و سریع- نیروهای افغان برای برندهشدن در جنگ، تاثیر میگذارد. اداره ترمپ، خطای دولت اوباما در دادن جدول زمانی به طالبان برای خروج امریکا را، برگشت داده است. اما نشانه اندکی از برنامه، سیاست یا اراده سیاسی، به غیر از ادامه حضور نظامی امریکا در مدت نامحدود وجود دارد. دشوار است که ببینیم شانزده سال آینده بهتر از شانزده سال گذشته شود.