رضا مِهسا
کنفرانس توکیو سال گذشته روزنهی امیدوار کنندهای را به سوی افق فرداهای تاریک افغانستان پساحضور نظامیان خارجی در کشور گشود و طرفهای مذاکره کنندهی افغانی با کولهباری از امید و آرزو از توکیو به کابل برگشتند. در این نشست که به تاریخ 18 سرطان سال 1391 به میزبانی جاپان در شهر توکیو برگزار شد، بیش از هفتاد کشور جهان حضور بههم رساندند تا بستهی جدیدی از تعهدات خویش را که برای افغانستان فوقالعاده حیاتی محسوب میشد، برای دههی تغییر و تحول که از 2015 شروع و تا 2025 ادامه پیدا میکند، ارائه کنند.
نخستین کنفرانس توکیو برای افغانستان در ماه جنوری سال 2002 درست پس از چند ماه سرنگون شدن طالبان برگزار شد که اشتراک کنندگان این کنفرانس، کمک سالانهی مبلغ 5.4 میلیارد دالر از 2002 تا 2007 به افغانستان متضرر از سه دهه جنگ داخلی، وعده نمودند. در این کنفرانس 16 میلیارد دالر از شروع سال 2015 تا ختم 2017 به کشور اختصاص داده شد که سالانه چهار میلیارد دالر صرف تجهیز و تمویل و آموزش ارتش و پولیس ملی گردد.
درست پس از ده سال از نشست اول توکیو، دومین نشست تعهدات مالی در توکیو 18 سرطان یا 8 جولای سال 2012 برگزار شد که نهایتاً در این کنفرانس نیز وعدههای کمک مالی از سوی اشتراک کنندگان آن به دولت افغانستان ارائه شد که این وعدهها توانستند تا اندازهای نگرانی مردم و دولت افغانستان را از بحران اقتصادی که در «دههی تحول» دولت افغانستان به آن مواجه خواهد شد را کاهش دهد.
با توجه به کاربست هرچند ضعیف مفاد کنفرانسهای پیشین در خصوص افغانستان، به نظر میرسید که کنفرانس توکیو نقطهی عطفی برای آیندهی افغانستان باشد و این کنفرانس در حقیقت چگونگی همکاریهای سیاسی و اقتصادی افغانستان را با کشورهای جهان تا یکدههی آینده مشخص کند.
به همین دلیل افغانستان این بار باید تلاش بیشتر میکرد تا مانند کنفرانس ریکا، حمایت جامعهی جهانی را به منظور همکاریهای بلندمدت در مورد افغانستان به دست آورد، حمایتی که بتواند افغانستان را از خطر افتادن در دام تروریزم و افراطیگری و جنگهای داخلی و سایر مشکلات دیگر که بیم آن در لایههای زندگی افغانی ضریب بالایی را دارد، نجات دهد، که متأسفانه حاکمیت فعلی در زیر تعهدات داده شده به اشتراک کنندگان این کنفرانس مهم شانه خالی کرد و بهخوبی از عهدهی تعهدات برآمده نتوانست.
به هر ترتیب، مردم افغانستان به این امید به کنفرانس توکیو چشم دوخته بودند تا چگونگی همکاریهای بهتر و شفافتر جامعهی جهانی پس از خروج نیروهای بینالمللی از کشور در سال 2014 مشخص شود و این مسئله پاسخی باشد به نگرانیها در خصوص عدم تأمین مصارف نیروهای امنیتی، تضعیف نظام، گسترش ناامنی و خطر یک جنگ داخلی در کشور و نیز دهها مسایل مهم دیگر.
اگرچه مفاد بسیاری از نشستهای جهانی در پیوند با افغانستان همه جامهی عمل نپوشیدند و اکثر کمکها از مجاری غیردولتی افغانستان توسط سازمانها و انجوهای وابسته به کشور تعهد کننده صورت گرفتند که طیف وسیعی از استفادههای شخصی را در قبال داشتهاند. ولی کابوس خوفناک این روند انگار روی کنفرانس توکیو نیز سایه انداخته است، زیرا این بار تعهدات داده شده در نشست توکیو برخلاف اصول، مشروط به امضای پیمان استراتژیک میان امریکا و افغانستان گردیده است.
اوضاع چنان مینماید که امریکا و ناتو دارند زیر قولشان میزنند، چنانچه از گفتههای آقای راسموسن، دبیرکل ناتو بر میآید که با خروج نیروهای امریکایی و عدم امضای پیمان امنیتی، نیروهای ناتو نیز افغانستان را ترک خواهند کرد و سخن از قطع کمکها کرده است.
آیا این به معنای آن نیست که امریکا و غرب برای بهرهبرداریهای سیاسی تعهداتشان را در قبال افغانستان نقض میکنند؟و اینکه هم امریکا و هم ناتو پیهم هشدار میدهند که در صورت خودداری از امضای این پیمان، امنیت افغانستان بهشدت تهدید خواهد شد و برخلاف مفاد نشست توکیوی دوم، اعطای کمک مالی 8 میلیارد دالری در سال به این کشور نیز با چالش جدی روبهرو خواهد شد، چه را میرساند؟
مشخصا میتوان به یک موضوع اشاره کرد و آن اینکه امضای پیمان استراتژیک میان امریکا و افغانستان برخلاف غوغای رسانهای که غرب در راستای کماهمیت نشان دادن پیمان به راه انداخته بود، برایشان ارزش حیاتی و استراتژیک دارد و میخواهند مسئلهی خروج و قطع کمکها را اهرم فشار بر رییس جمهور کرزی بسازند که در سایهی این فشار از وی جواب بلی را بگیرند و حضور بخشی از سر بازانشان را در کشور مشروعیت بخشند. زیرا سال 2014 در حقیقت نقطهی پایان مأموریت ناتو در سایهی رهبری امریکاست و پس از این نه ناتو و نه امریکا نمیتوانند حضور قانونمند در کشور داشته باشند، مگر اینکه پیمان به امضا رسد و بخشی از این نیروها به طور قانونی و مشروع در افغانستان اطراق کنند.