منبع: The Guardian
نویسنده: Simon Tisdall
برگردان: حکیم پژوه
حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان و نواز شریف، نخستوزیر پاکستان نقاط مشترک زیادی دارند. هردو بازماندگان سیاستهای بیباک در کشورهایشاناند. هردو در یک رابطهی عشق و نفرت با حکومت ایالات متحدهی امریکا قرار دارند که آن به شکل منظم محکوم میکنند، حتا اگر آنها به زندگی عزیزشان وفادار باشند. این دو مرد به خاطر تعصب ناشی از هزاران خیانت، به هم اعتمادی ندارند. اکنون به نظر میرسد که آقای کرزی و نواز شریف به دنبال یکی دیگر از منافع مشترکشاناند: گفتوگو با طالبان. نظر به گزارشهایی که روز دوشنبه به نشر رسیده و کابل آن را انکار نکرده است، رییس جمهور افغانستان ماهها گفتوگوهای صلح با نمایندههای طالبان را هدایت کرده است. این خود شرح میدهد که چرا وی از امضای موافقتنامهی امنیتی با واشنگتن بعد از خروج نیروهای ناتو از افغانستان خودداری کرده است.
حتا با معیارهای غیرعادی خودش، رفتارهای اخیر آقای کرزی مشکوک بودهاند. گرچند این موافقتنامه تداوم میلیاردها دالر کمکهای غربی و حمایتهای غیرنظامی آنها از نیروهای امنیتی افغانستان را تضمین خواهد کرد و هرچند این موافقتنامه توسط لویه جرگهی فراگیر تأیید شده است، آقای کرزی از امضای آن خودداری کرده است. این کار آقای کرزی افغانستان را در برزخی که به شکل بالقوه خطرناک است، خواهد انداخت.
با وجود این حقیقت که سازمان ملل متحد میگوید که در کشتار غیرنظامیان بیشتر طالبان مقصر است، اما آقای کرزی انتقادهایش از ناتو را به خاطر میزان بلند تلفات ملکی تشدید کرده است. آقای کرزی به شکل غیرواضحی اشاره کرده است که نمایندههای غربی (و رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین ایالات متحدهی امریکا) تلاش میکردند تا اقتدارش را تضعیف کنند و آقای کرزی علیه مشاورههای ایالات متحدهی امریکا بر رهایی زندانیان خطرناک طالب از زندان تأکید ورزیده است.
به نظر میرسد که همهی اینها در چهارچوب گفتوگوهای موفقانهی صلح بهآسانی قابل درکاند، گفتوگوهایی که قبل از کنارهگیری آقای کرزی در ماه اپریل از قدرت و در اوج جلال ریاست جمهوری او مطرح میشود. اما چیزی که واضح است، این است که طالبان در نتیجهی یک طرح فریبنده یا در نتیجهی روابط ناکارآمد آقای کرزی، حداقل به پیچیده ساختن سناریوی خروج رییس جمهور باراک اوباما از افغانستان در سال 2014 موفق شده است. آمریکاییها، بریتانیاییها و دیگران افغانستان را ترک میکنند، اما آنچه که از آنها برجای میماند، عمارتهای لرزان خواهند بود. نواز شریف که از همهی اینها آگاهی دارد، در زمینهی پایان دادن به خشونتهای افراطگرایی و فرقهای مزمنی که پاکستان را به ستوه آوردهاند، تحت فشار است. در آخرین خشونتها، روز دوشنبه در جریان یک بمبگذاری در یک مسجد شیعهها در پشاور نُه نفر جان دادند. نواز شریف که از احیای اقتصاد ناکام داخلی کشورش ناامید شده و مشتاق است «مانند کرزی» خود را از واشنگتن مستقل نشان دهد، اکنون «به عنوان آخرین فرصت»، گفتوگوها با تحریک طالبان پاکستان را پیشنهاد کرده است.
اما پیشنهاد نواز شریف از همان آغاز اشتباه بود. طرح صلح او هفتهی گذشته از آسمان نیلگون خارج شد. مشخص نیست که از که نمایندگی میکند. نه نظر مرجعی وجود دارد و نه چهارچوب زمانی. جای تعجب نیست که روز دوشنبه چهرههای سیاسی کلیدی مانند عمران خان از این کار غیرمحتمل دست شستند. کارشناسان گمان میکنند که نواز شریف رویای این طرح را به مردم ارائه کرد و با مخالفت با حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی نشان داد که او دست نشاندهی امریکا نیست که اوامر واشنگتن را اجرا کند.
ایالات متحدهی امریکا برای از سرگیری حملات تهاجمی ارتش پاکستان در مناطق قبایلی این کشور، بر حکومت پاکستان فشار وارد میکند تا آن را با خروج نیروهای ناتو از افغانستان و انتخابات ریاست جمهوری در مناطق مرزی همزمان سازد.
تصمیم برای مجازات جنرال پرویز مشرف (رییس جمهور پیشین پاکستان) انگیزهی کینهتوزانهی دیگر پرویز مشرف است، مشرفی که در سال 1999 در نتیجهی یک کودتای نظامی وی را از قدرت خلع کرد. این در حالی است که مشرف هنوز نزد ارتش این کشور عزیز است و نواز شریف دوست دارد قبل از درگیر کردن ارتش به یک جنگ نامشخص، محکمهی خیانت کنونی جنرال مشرف را تکمیل کند.
به هرسو که آن را ببرید، در هر دوحالت، به نظر میرسد که در افغانستان و پاکستان طالبان برنده خواهند بود. در تحلیل نهایی مطمئنا نمیتوان بهسادگی کرزی یا نواز شریف را در این زمینه مقصر خواند. آقای اوباما با تعیین ماه دسامبر سال 2014 به عنوان تاریخ خروج ناتو از افغانستان، تمام بحثهای آینده را انحصار کرد و در نتیجه طالبان را دعوت کرد که ساعتشان را برای این خروج تنظیم کنند. آنها با انتظار اینکه چانس بهزودی با آنها خواهد بود، اکنون با اعتماد بهنفس قوی فعالیت دارند.