گفتوگوی اطلاعات روز با محمدعمر داوودزی
اگر از تشکیل شورای عالی صلح تا حالا را ببینیم به صورت کلی دولت افغانستان در تامین صلح ناکام بوده است. چرا اول ما ناکام شده ایم و به ویژه این که حکومت وحدت ملی استراتژی صلح که ما می خواستیم به روند افغانی باشد، حالا تابع این روایت شده که اول ما باید با پاکستان صلح کنیم. شما گذشتهی شورای عالی صلح و بنبستی که در آن قرار داریم را چگونه ارزیابی میکنید؟
شورای عالی صلح در نتیجهی فیصلهی لویجرگهی ۲۰۱۰ تشکیل شد. مردم افغانستان به رییسجمهور وقت صلاحیت دادند که می توانند با طلبان مذاکره کنند و می تواند یک میکانیزمی ایجاد کند، شبیه شورای عالی صلح. شورای عالی صلح ایجاد شد و استاد ربانی شهید در راسش قرار گرفت. استاد ربانی دست آوردهای خیلی خوب داشت. در واقع رفتن من در پاکستان به عنوان سفیر بخشی از همین توافق روند صلح بود. یک جلسهی بسیار سری تشکیل شد که از طرف افغانستان رییسجمهور کرزی، استاد ربانی و من در آن جلسه اشتراک کردیم و از طرف پاکستان، صدراعظم وقت، یوسف رضا گیلانی، رییس ستاد ارتش جنرال کیانی و رییس آی اس آی جنرال پاشا و خانم کهر وزیر دولت در امور خارجه حضور داشتند. در طی دو جلسهی پی در پی به تاریخ ۱۱ و ۱۲ جون سال ۲۰۱۱ نتیجه این شد که پاکستان پیش نهاد کرد که ما در اواخر اکتبر کابل میاییم و ما برای شما یک نقشهی راه پیشنهادی می سپاریم که بر اساس آن طی شش ماه در افغانستان صلح بیاید. در قدم اول مراحل آن تعریف شد و گفتند که ما متعهد هستیم که آن قدمها را عملی کنیم. هدف ما این باشد که ظرف شش ماه یا تا تابستان ۲۰۱۲ در افغانستان صلح بیاید و طالب از یک گروه ملیشهیی به یک گروه سیاسی تبدیل شود تا در انتخابات ۲۰۱۴ سهم بگیرند یا از خود کاندیدا داشته باشند، یا از کاندید دیگری حمایت کند. کرزی و استاد ربانی به کابل برگشتند. هردو تا میگفتند که پاکستانی ها همکاری ها را آغاز کرده اند و بخیر در افغانستان صلح میآید. در ماه سپتامبر استاد ربانی شهید شد. حالا این که کی در عقب پرده در ترور استاد ربانی دست داشت را نمی دانم. وظیفه دولت ها است که تحقیق کنند. ملت حق دارد که بپرسد که کی در عقب پرده استاد ربانی را شهید کرد. پروسه صلح با استاد ربانی شهید دفن شد. به عقیده من شورای صلح چپنی بود که برای استاد ربانی ساخته شده بود که آن چپن در جان کسی دیگری جور نمیآید. باید حکومت قبلی روی یک میکانیزم جدید فکر میکرد. آن میکانیزم [شورای صلح] دیگر کارساز نبود. آن روند با استاد ربانی یکجا رفت. دو سال دیگر را حکومت قبلی فرصت داشت، اما ضایع کرد. باز خارجی ها زحمت کشیدند و توانستند که در قطر یک دفتر برای طالبان ایجاد کنند. فایده دفتر طالبان در قطر این بود که ما از احتیاج به اسلام آباد خلاص می شدیم و می توانستیم که مستقیم با طالبان مذاکره کنیم. کرزی با مخالفت در برابر بلند کردن پرچم طالبان بر فراز دفتر قطر، آن دفتر را در ظرف ۲۴ ساعت بعد از افتتاحش مسدود کرد که من مدام گفتم که بسته شدن دفتر طالبان در قطر یک اشتباه بود. ما داشتیم به سوی صلح پیش میرفتیم. در نگاه کلی شهادت استاد ربانی و بسته شدن دفتر طالبان در قطر هر دو بر میگردد به حکومت قبلی. دفتر هرچند باز شد اما نه برای مذاکره. دفتر در آنجا حالا پارکینگ است، فعال نیست. حکومت فعلی اولین کاری که باید می کرد این بود که شورای عالی صلح را ملغی قرار میداد و یک میکانیزم جدید ایجاد میکرد. میکانیزمی که جوابگوی شرایط فعلی باشد. تا حالا چنین میکانیزمی ساخته نشده است. شورای عالی صلح یک میکانیز قدیمی بود و نتیجه نمیدهد.
چرا؟
گشتن پشت صلح از ضرورتهای اشد ما است، اما مکانیزم فعلی جوابگو نیست. طالبان میگویند که شورای صلح یک نهاد دولتی است، اگر قرار باشد ما با دولت مذاکره کنیم چرا با رییسجمهور مذاکره نکنیم؟ مثل مذاکرهی آقای حکمتیار که مذاکرهاش با ارگ بود. خود رییسجمهور حاضر هم است که مذاکره کند. دلیل دیگرش این است که این حکومت از کی نمایندگی میکند؟ وضعیت داخلی به شکلی نیست که ما مذاکره کنیم. مشکل ما (طالبان) با امریکا است و با امریکا مذاکره میکنیم. همچنان میگویند ملت افغانستان با ما مشکل دارد و ما با ملت مذاکره میکنیم که آن را «مذاکرات غیررسمی» میگویند. حالا دولت افغانستان مخالف مذاکرات غیررسمی است. در آنسو طالبان به مذاکرات غیررسمی اعتقاد دارند و از این نظر ما با یک بنبست مواجه هستیم.
چرا حکومت به این روند ادامه میدهد؟ ما یک شک داریم که هنوز به یقین تبدیل نشده است. این شک ما این است که دولت تصمیم دارد شورای عالی صلح را تا انتخابات ریاستجمهوری استفاده کند و از این نهاد بهحیث یک نهاد کمپینی در ولایت سود ببرد. همین حالا افراد نزدیک به خود را و حامیانی که در انتخابات به دردشان میخورند را در شورای عالی صلح جابهجا میکنند، ولی نمیتوانیم بهصورت علنی اتهام ببندیم. این مسأله فعلاً در حد یک شک است. اگر این شک ما به یقین تبدیل شد، باز ما از جامعهی بینالمللی خواهش میکنیم که به شورای عالی صلح بودجه ندهند.
در آخرین تلاشها اگر تجربهی شما را در سفارت افغانستان در پاکستان، به گفتهی شما تجربهی ناکام شورای عالی صلح و موضع ریاستجمهوری افغانستان را ببینیم، فکر میکنید در موضع پاکستان تغییر آمده و میتواند یا آمادهی این است که در روند صلح افغانستان کمک کند؟ وقتی شما از یک دستاورد نزدیک به صلح در سال 2011 یاد کردید، بعد از آن استاد ربانی شهید شد و دفتر قطر بسته شد، در اینجا نقش برجستهی پاکستان در روند صلح را میبینیم، تاکنون همین نقش پاکستان وجود دارد و آیا پیشرفتی دیده میشود در دوران حکومت وحدت ملی خصوصاً در چند ماه اخیر؟
پیشرفت که دیده نمیشود، اما در وضعیت تغییر دیده میشود. موقف پاکستان تغییر نکرده است، طالبان را سرمایهی خود حساب میکند، و از این سرمایه در پیشبرد مقاصد خود در افغانستان کار میگیرد. این پالیسی 15 سال پیش هم بود، امروز هم همین پالیسی است. در این تغییر نیامده است، ولی در فطرت روابط طالبان با پاکستان تغییر آمده است که این موضوع برای ما یک فرصت است.
منظورتان از تغییر در نگرش طالبان چیست؟
طالبان حالا یک کتگوری نیستند، چندین کتگوری هستند؛ یک کتگوری طالبان کاملاً جزء سیستم پاکستان شده است که ما با این کتگوری نه صلح میخواهیم و نه فایده دارد و نه ممکن است. یک قسمت دیگر کاملاً از پاکستان فاصله گرفته است، با پاکستان حالا هیچ نوع همخوانی ندارد. یک مثال خوب و واضح: ملا ضعیف را که بکشی به پاکستان نمیآید، دشمن پاکستان است. همانند ملا ضعیف طالبانی هستند، هرچند ملا ضعیف طالب فعالی نیست، طالبان فعالی هستند که با پاکستان مراودهی خوبی ندارند. این برای ما یک فرصت است که همراه آنها از در مذاکره پیش برویم و همراهشان به صلح برسیم. یک کتگوری دیگر در وسط وجود دارد. در این کتگوری کسانی شاملاند که فامیلهای آنان در پاکستاناند، تجارتشان در پاکستان است ولی قلبشان در پاکستان نیست، قلبشان در افغانستان است. در این مورد ما فرصت داریم. در دو کتگوری آخری به پاکستان اصلا ضرورت نداریم که برویم و پاکستان را بگویم برای ما صلح بیاور. ما باید راههای بینالافغانی پیدا کنیم. در زبان آسان که بگویم راههای بینالافغانی، باز تعریفش بسیار مشکل میشود، عملی ساختناش بسیار مشکل است، خصوصاً آدم که در دولت باشد، محدودیتهای دولتی میداشته باشد. این دلیلی است که من روی مذاکرات غیررسمی با طبان اصرار دارم. حالا حکومت میگوید که مذاکرات غیررسمی را قبول دارم، اما شورای عالی صلح باید با طالبان مذاکرات غیررسمی بکند؛ اما این ممکن نیست که یک شخصیت حقوقی رسمی برود مذاکرات غیررسمی انجام دهد، این ممکن نیست. شورای عالی صلح واقعاً یک نهاد دولتی است، معاشش از دولت، موترش از دولت و تقررش از سوی دولت، دولتی دیگر چیزی را میگویند؟ دفتر قطر یا شورای کویته دیگه و دیگه، اینها نهادهای مذاکرهکنندهی طالب هستند، در این میان کی میانجی است؟
این دیدگاهی را که شما از آن یاد کردید، دیدگاه فردی شما است یا یک دیدگاه طرحریزیشده است که مثلاً مذاکرات غیررسمی در حقیقت یک راهحل است که توسط شورای حراست و ثبات مطرح شده؟ آیا این دیدگاه با حکومت افغانستان و نهادهای دخیل دیگر شریک شده است؟
این نظر یک جمع است. جزء شورای حراست نیست ولی حمایت شورای حراست را دارد و فراتر از شورای حراست. مثلاً حزب اسلامی آقای حکمتیار این را تایید میکند، حزب جمعیت اسلامی تایید میکند، دیگر احزاب و تنظیمها تایید میکنند و جامعهی بینالمللی این را تایید میکند، با آنها بحث شده است. در جلسهی ناروی هم مفصل من پریزینتشن دادم، تنها مانعش دولت است. دولت همان گپ را میگوید که شورای عالی صلح مذاکرهی غیررسمی بکند با طالب.
من از یک کارمند پیشین انتخابات که در مدیریت انتخابات ریاستجمهوری افغانستان سهم داشت صریحاً شنیدم که یکی از آدرسهایی که در تقلبهای انتخابات نقش داشت، ریاست دارالانشاه شورای عالی صلح بود. جدا از اینکه جابهجاییها در سطح ولایتها بهخاطر انتخابات ممکن است انجام شود، چیزی که شما شک دارید، آیا این شک را هم دارید که ممکن است از این آدرس تقلب درانتخابات سازماندهی شود؟
دقیقا که داریم. مارگزیده از ریسمان میترسد. دیدیم که قبلاً چه کردند. من در وزارت داخله بودم، کل جوانب را دیدم که در کل کشور کی چه کرده. البته آن روزی که در برنامهی سیاه و سفید انجنیر صاحب نبیل مرا در تنگنا قرار داد، آن قسمت را خبر نداشتم که کارت چاپ میشود.
در آن مورد یک انتظار اجتماعی از شما شکل گرفت. دقیقاً نقلقول شما این است که «من حرفهای نبیل را رد نمیکنم ولی نمیخواهم بهخاطر منافع مردم افغانستان وارد جزئیات شوم.» اما مردم اینگونه جزئیات و افشای اینگونه اطلاعات را بخشی از منافع میدانند.
خوب اگر وضاحت میخواهید وضاحت میدهم در این مصاحبه. دلیل اینکه من گفتم نمیخواهم وارد جزئیات شوم، این بود که چون ممکن است انجنیر صاحب نبیل از اینکه رییس امنیت ملی بود، این معلومات برایش آمده باشد، ممکن است که خصوصی پیش رییسجمهور وقت برده باشد، ممکن است در شورای امنیت ذکر کرده باشد. ولی در همان روز شاید من غیرحاضر بودم. اما در حضور من چنین اسنادی به رییسجمهور داده نشده. به این خاطر من گفتم که رد نمیکنم، چرا ممکن است که انجنیر صاحب نبیل برده باشد برای کرزی صاحب یا به شورای امنیت، ولی در شواری امنیت من نبوده باشم. پیش روی من گفته نشده است. اما رییس امنیت ملی بوده و به معلومات بیشتر از من دسترسی داشته. دلیل اینکه من گفتم به جزئیات نمیروم، من دیگر حرفها داشتم.
مسایلی که بهعنوان وزیر داخله متوجه آنها شدید؟
؟ بله! بله! آن مسأله باشد، بهخیر نیست، به مصلحت نیست.
چرا؟
فعلا به مصلحت نیست. کشور با بنبست مواجه میشود، مردم دلچسپی خود را از انتخابات از دست میدهند. ما میخواهیم ملت در انتخابات در یک پروسهی دموکراتیک دلچسپی داشته باشند. این قدر مردم را مأیوس نسازیم که با مشکل مواجه شویم. من معلومات دارم و دسترسی دارم، اما مصلحت، مصالح کلان ملی اجازه نمیدهد که بگویم، تا زمانی که یک وقت مجبور شویم. فعلاً ارزیابی من است که گفتن آنگونه موارد، یا گفتن این چنین موارد که انجنیر نبیل گفت، ملت را مأیوس میسازد. از برای آنها ما باید این کار را نکنیم. اینکه گفتم حرفهای انجنیر صاحب نبیل را رد نمیکنم، بهخاطر اینکه ممکن است و او راست میگفته، شاید من در جلسه نبودم.
روی صلح و امنیت صحبت شد، همهی اینها روی انتخابات اثرگذار است، دیدادگاه شما در مورد کلیت برگزاری انتخابات چیست؟ سوال اول این است که انتخابات فراگیر از منظر چالشهای امنیتی چقدر ممکن است؟
با وضعیت فعلی امنیتی که ممکن نیست، اما میشود که وضعیت امنیتی تا تابستان سال آینده بهبود یابد، تنها توسط زور نه با پیشرفتهای دیگر که در راستای صلح باشد. این پیشرفتها به دو کتگوری تقسیم میشود؛ یکی صلح سراسری است که توسط یک توافقنامهی سیاسی بهوجود میآید. یکی صلح توته- توتهی محلی است که این ممکن است تا انتخابات پارلمانی سال آینده توسط یک کانال غیررسمی که من خدماتتان عرض کردم میسر شود. اگر ما بتوانیم از طریق مذاکرات غیررسمی طالبان را قناعت بدهیم که کاندید بدهند برای ولسیجرگه و شرایطی که میخواهند و تضمیناتی میخواهند برایشان بدهیم. مثلاً یک تضمین شاید این را بخواهند که ما کاندید میدهیم ولی تضمین چیست که در کمیسیون رایشان دست نمیخورد.
چرا دست بخورد؟
آنها میگویند که ممکن است دست بخورد و رای کاندید ما صفر شود، بهخاطر اینکه نشان بدهد طالبان نفوذ ندارند در افغانستان، اگر میداشتند کسی برایشان رای میداد. میگوید در اینصورت ما بازنده هستیم. این تضمینات را ما باید بدهیم. این تضمینات از طریق مذاکرات غیررسمی امکان دارد و من امیدوار هستم. اگر بتوانیم که فرض کنیم طالبان کاندید داشته باشند در انتخابات پارلمانی، از اینکه کاندید دارند جنگ نمیکنند، بهجای جنگ کمپاین میکنند. و اگر به فرض که کاندیدشان در ولسیجرگه راه پیدا بکند، باز رفتن به قطر ضرورت نیست، در همینجا در ولسیجرگه همراهشان مذاکره میکنیم.
چقدر محتمل است آقای داوودزی؟
محتمل است، بهشرط اینکه دولت مذاکرات غیررسمی را اجازه بدهد، در غیر آن ممکن نیست.
کمیسیون انتخابات با شکل و شمایل جدیدی کارش را آغاز کرده، برنامهی توزیع تذکره و تعیین مراکز رأیدهی نیز شروع شده است. آیا کمیسیون ظرفیت این را دارد که انتخابات پارلمانی و به تعقیب آن انتخابات ریاستجمهوری را بهصورت شفاف برگزار کند یا نه؟ سوال بعدی این است که بر مبنای طرحهای کنونی انتخابات، انتخابات شفاف چهقدر ضمانت شده است؟
حکومت با ساختن چنین یک کمیسیونی که مطلقاً وظیفه و دستاورد حکومت وحدت ملی بوده، نشان داد که توانمندی حکومت وحدت ملی در کدام سطح قرار دارد.
چطور؟
کمیتهی گزینش را کاملاً خودشان تعیین کردند، با هیچکسی مشوره نکردند. خوب ما گفتیم که افغانهای ما هستند و از نهادهای مهم نمایندگی میکنند. آنها 21 نفر را به رییسجمهور پیشنهاد کردند، از این 21 کاندید دو بزرگوار ما شخصاً مصاحبه کردند و اعضای کمیسیون را تعیین کردند، بازهم ما گفتیم که اینها هم افغانهای ما هستند، ما فرصت میدهیم برایشان تا خود را در عمل ثابت کنند؛ ولی با گذشت هشت ماه ثابت شد که اینها توانمندترین افراد از فهرست 21 نفری هم نبودند. در آن لیست 21 نفری توانمندتر از اینها نیز بودند. این قدرت تفکیک دولت را نشان میدهد که از 21 نفر همان ضعیفترینهایشان را برگزیدند. بههر صورت باز هم پذیرفتیم، انتظار کشیدیم، هشت-نه ماه گذشت، اما پیشرفتی مشاهده نشد. بعد ما برآمدیم برای ملت طی یک کنفرانس مطبوعاتی حقایق را گفتیم. حکومت بعداً آقای احمدزی را برکنار کرد و نشان داد که با نظرات ما موافقت کرده، حالا در قسمت تعیین جانشین آقای احمدزی دچار اتلاف وقت شدهاند. این نشان میدهد که دولت چقدر توانمند است در مورد اینکه اینطور یک پروسهی مهم را مدیریت کند. این ضعف دولت است نه کمیسیون.
حکومت ادعا دارد که افراد درست و غیرسیاسی را بهعنوان اعضای کمیسیون آورده است. انتقاد متقابل این است که افراد سیاسی و منتقدان سیاسی بهدنبال این هستند که افراد نزدیک خودشان را در کمیسیون جابهجا بکنند.
نخیر. به هیچ صورت نه. با طرفهای مقابل هیچ مشوره نشده است. هرگز ما نگفتهایم که احمد باشد یا محمود. ما گفتیم «درست را بیاور و خوب را بیاور و مناسب را بیاور»، این را آوردی. حال که یکشان را برطرف کردی چرا بدیلش را مقرر کرده نمیتوانی؟ قانون میگوید که در ظرف هفت روز جانشین عضو برکنارشده را معرفی بکنید. نظر آخری من در مورد کمیسیون این است که ما از این اقدام رییسجمهور استقبال کردیم که خوب است حداقل یک تغییر آورد، حرف قوتهای خارج از حکومت را شنید. امیدوار هستیم که پروسه را سرعت دهد، اجرائات در چارچوب قانون صورت گیرد. با اینحال بیش از یکونیم ماه از برکناری احمدزی گذشته، بیآنکه جانشیناش تعیین شود. بههر صورت آرزوی ما این است که حکومت کمکی موثریت خود را بیشتر بسازد.
با برنامههای کمیسیون موافق هستید؟
هنوز چیزی ندیدهایم. برنامههای کمیسیون بهصورت رسمی معلوم شود، باز در آنصورت ما قضاوت میکنیم که قناعت ما را حاصل کرده میتواند یا نمیتواند. کمیسیون باید براید یک کنفرانس مطبوعاتی بگیرد، برای ملت برنامههایش را ابلاغ کند. ما تاکنون چیزی نشنیدهایم.
یکی از مواردی که اتفاقا از رییسجمهور، رییس اجرائیه تا معاون رییسجمهور همواره تأکید کردهاند این است که ما انتخابات پارلمانی را براساس تقویمی که اعلام کردهایم، برگزار میکنیم، شفاف هم برگزار میکنیم و انتخابات ریاستجمهوری نیز بهموقع برگزار میشود. شما ضمن اینکه برای حکومت آرزوی موفقیت میکنید، در حقیقت نگرانید. زیرا تصور کنید حکومت بازندهی این وضعیت نیست.
نه! چیزی از دست میدهند. انتخابات پارلمانی برایشان امتحان است. اگر انتخابات پارلمانی را برگزار نتوانند، پروسهی انتخابات دوباره تحت نظارت یوناما میرود.
شما این را میخواهید؟
نه. دموکراسی اولویت دارد. کمیسیون افغانی باشد، اما تحت نظر یوناما کار کند.
اگر انتخابات پارلمانی را برگزار کرده نتوانند؟
پاسخ: بله اگر نتوانند.
اگر تقویم انتخابات را در نظر بگیریم، شورای حراست و ثبات و شما آمادگی رفتن به سمت انتخابات را دارید؟
ما آماده هستیم. ما لیست نامزدهای خود را تهیه میکنیم و روی یک مکانیزم کار میکنیم که همین جمع سیاسی که زیر یک چتر هستیم در برابر یک دیگر ایستاد نشویم. آن را «اجست» میکنیم که تعداد زیاد کاندیدای ما در انتخابات برنده شوند. حتا با قوتهای سیاسی خارج از چتر ما میخواهیم یک توافق داشته باشیم. در عقب پرده کار جریان دارد. فرض ما این است که انتخابات برگزار میشود، البته اگر در ماه سرطان نشود، در ماه میزان هم شود، گپی نیست، زیاد مشکل نیست. ما گفتهایم که از میزان به آنطرف را نمیپذیریم چرا که باز کمتر از شش ماه برای انتخابات ریاستجمهوری زمان میماند. تا ماه میزان را ما انعطافپذیر هستیم.
تاکنون بحثهای زیادی بر محور ناکامیهای حکومت صورت گرفت، فکر نمیکنید که مجموع این نقصها به فقدان یک اپوزیسیون سیاسی قدرتمند ربط پیدا میکند؟ اگر اپوزیسیون وجود دارد، از نظر شما کیست؟
یک وقت سخنگوی شورای حراست و ثبات یک گپ زده بود، من همان را تایید میکنم. آقای ترشتوال گفته بود که ما ضرورت نداریم اپوزیسیون باشیم چرا که اپوزیسیون در داخل دولت زیاد است. ما خود را قوتهای سیاسی خارج از حکومت حساب میکنیم. نام اپوزیسیون را تاهنوز سر خود نگذاشتهایم. البته بخشی از مؤتلفین ما خود را اپوزیسیون بهحساب میآورند، مثلا آقای احدی رییس جبههی نوین. حکومت مشکلات دارد، اگر موضعگیری سختتری داشته باشیم [از جایگاه اپوزیسیون] باز مشکلات حکومت زیادتر میشود. ما این را ما نمیخواهیم.
دلیل دیگری هم وجود دارد: گروههای سیاسی بیرون از حکومت بسیار پراکندهاند و به همین دلیل قادر به شکل دادن یک اپوزیسیون نیرومند نیستند.
اینطور نیست، من این را رد میکنم. دلیل اینکه ما خود را اپوزیسیون نمیگوییم. اپوزیسیون تعریف دارد، باز به کشمکشها میرویم. ما نمیخواهیم کمکشهای سیاسی زیاد شود، همانطور که گفتم حکومت بدون ما مشکلات عدیدهی خود را دارد، اگر ما بهشکل اپوزیسیونی پیش برویم، هر گپش را زیر انتقاد بگیریم، در هر مورد زیر فشار بگیریم، باز به همین پیمانه که اینها اجرائات دارد، به همین پیمانه هم نمیتوانند مؤثر واقع شوند، که باز ضررش را ملت میبیند، ضررش را کشور میبیند. دموکراسی نوپای است، هنوز پخته نشده است، هنوز دور هستیم. به همین خاطر از مصلحت کار گرفته ما خود را آنقدر متحد نشان نمیدهیم، اما متحد هستیم، سر برنامهها بسیار دقیق کار میکنیم. کمیتههای مختلف سرش کار میکنند، برای سه حالت آمادگی داریم؛ انتخابات پارلمانی، انتخابات ریاستجمهوری و در صورت ناکامی این دو روند، طرح دیگری داریم. این طرح را نمیگویم، اما طرح داریم. آن طرح را نمیگوییم بهخاطر اینکه این دو طرح اول ضعیف میشود. تمرکز ما سر انتخابات پارلمانی و انتخابات ریاستجمهوری است.
لویهجرگهی تعدیل قانون اساسی را میپذیرید؟
این خواست همیشگی ماست. صبح هم لویهجرگهی قانون اساسی را دایر کنند، به خیر این کشور است، چون یک یک پلتفرم مشورتی است، مشوره میکنند ملت تصمیم میگیرد. اما اگر شرایط و ایجاباتش پوره نیست، میشود که یک راه بدیل پیدا کرد.
اگر شرایط برای برگزاری لویهجرگه مساعد نباشد، شما ساختار کنونی حکومت را میپذیرید؟ در برنامهی انتخاباتی شما ریاست اجرائیه جای دارد؟
این موضوع زیر بحث است. در شورای حراست هنوز به یک نتیجه نرسیدهایم که ما سیستم مطلق ریاستی را تایید میکنیم یا سیستم پارلمانی را تایید میکنیم، سیستم ریاست اجراییه شکل فعلی را تایید میکنیم یا هم سیستم ریاست اجراییه به این شکل که رییسجمهور مقررش کند مثل رییس ادارهی امور؛ این مسأله زیر بحث است. به این دلیل چنین تصمیمی تأثیر مستقیمی بر برنامههای انتخاباتی ما دارد. این مسأله در آن چارچوب زیر بحث است چرا که اگر قبول کنیم باید از حالا بپذیریم که کی رییس اجراییه باشد.
نظر شخص شما چیست؟
نظر شخصی خود را میگویم، ولی نظر شخصی من تابع نظر شورای حراست خواهد بود، اگر آنها فیصلهی دیگری کردند، من میپذیرم. نظر شخصی من این است که پست ریاست اجراییه باشد، که رییسجمهور عزل و برطرفش بکند، شریک نباشد در قدرت، یک مأمور باشد.
یک ریاست اجراییهی ضعیفتر؟
یک ریاست اجراییهی ضعیفتر که از طرف رییسجمهور برایش صلاحیت تفویض شود، چرا که من رییسجمهوری را دیدم که بسیار فعال بوده ماشاالله کرزی صاحب، اما باز هم به کل موارد نمیرسید، یعنی برای موارد و کارهای روزمرهی حکومتی موجودیت یک رییس اجراییه ضروری است؛ اما نه منحیث شریک، منحیث مأدون رییسجمهور که رییسجمهور مقررش بکند و در صورت نارضایتی تبدیل کند. این به خیر ماست چون رییسجمهور در اینصورت فرصت بیشتری میداشته باشد برای مسایل کلان استراتژیک که سرش فکر بکند، مشوره کند، اجماع بسازد. این گپها بسیار مهماند. اگر رییسجمهور در گپهای روزمرهی حکومتداری دخیل باشد، باز برای گپهای کلان استراتژیک فرصت نمیداشته باشد. من این را از تجربه میگویم.
برای خواندن بخش اول روی لینک زیر کلیک کنید:
https://www.etilaatroz.com/55432